کد خبر: ۱۱۵۰۴
۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۰
آقا رضا با نقاشی‌هایش محله تلگرد را زیباتر کرده است

آقا رضا با نقاشی‌هایش محله تلگرد را زیباتر کرده است

رضا محمدی در کودکی تصمیم می‌گیرد چهره یکی از همسایه‌هایشان را بکشد که اتفاقا خیلی خوب از آب درمی‌آید و دیگران او را به نقاشی و ادامه این کار تشویق می‌کنند.

داستان زندگی دانش‌آموزی که روزگاری نقاشی‌اش بد بوده تا آنجا که همیشه از دیگران تقاضا می‌کرده برای گرفتن نمره برایش نقاشی بکشند و حالا هرروز به ده‌ها نفر نقاشی آموزش می‌دهد، همان‌قدر برای ما عجیب است و خواندنی که برای اطرافیانش در آن زمان.

رضا محمدی، نقاش محله ما در محدوده محله تلگرد مشهد، اگرچه هنرمند سرشناسی نیست و آوازه‌ای ندارد، در محله‌ زندگی‌اش، هم اسم‌ورسم دارد و هم محبوب همه است. برگزاری هرروزه کلاس‌های نقاشی با هزینه کم که بیشتر به خاطر علاقه شخصی‌اش بوده، بر محبوبیتش افزوده است.

همین است که همه اهل محله، او و تابلو‌های نقاشی‌اش را که هنگام عبور از جلوی کارگاهش روی پایه‌ها قرار داده و به در و دیوار آویخته است، می‌شناسند. محمدی در دوران مدرسه همیشه به خاطر نقاشی‌هایش خجالت می‌کشیده و سعی می‌کرده است تا جای ممکن اصلا نقاشی نکشد، فقط یک‌بار تصمیم می‌گیرد چهره یکی از همسایه‌هایشان را برای خودش بکشد که اتفاقا خیلی خوب از آب درمی‌آید و دیگران او را به نقاشی و ادامه این کار تشویق می‌کنند و این می‌شود که حالا او یک نقاش محبوب در محله است که هنرش را به شغل تبدیل کرده و شاگردان زیادی دارد.

عاشق رنگ بنفش

کافی است چنددقیقه‌ای مقابلش بنشینی؛ چهره‌ات را چنان بر بوم نقاشی ترسیم می‌کند که هرکسی ببیند، می‌گوید: با خودت مو نمی‌زند.  محمدی ۴۰ سال دارد و صاحب دوپسر به نام‌های مهدی و امیرعلی است.

اصالتا بیرجندی است و عاشق رنگ بنفش. از آن دست آدم‌هایی است که نان از هنرش می‌خورد. او در ۲۵ سالی که نقاشی می‌کشد، ۱۵ سالش را از آن درآمد داشته؛ درآمدی که اگرچه زیاد نبوده، به خاطر مشغول بودن به هنر موردعلاقه‌اش برایش دلنشین بوده است.

 

بیش از ۵۰۰ شاگرد

آقارضای نقاش سال‌هاست کارگاه نقاشی‌اش در محله تلگرد پر از شاگردان ریز و درشتی بوده که به خاطر علاقه به نقاشی، در آن جمع می‌شدند و با پرداخت بهای کمی از او نقاشی می‌آموختند. آن‌طور که نقاش محله ما تعریف می‌کند، اولین روز‌هایی که آموزش نقاشی را شروع کرده، از هرکسی ۵۰۰ تومان دریافت می‌کرده و حالا برای ۱۲‌جلسه، ۵۰ هزار تومان درآمد به دست می‌آورد.

اوایل از هرکسی ۵۰۰ تومان دریافت می‌کرده و حالا برای ۱۲‌جلسه، ۵۰ هزار تومان درآمد به دست می‌آورد

می‌گوید: در این ۱۵ سال کار حدود ۵۰۰ هنرجو داشتم  که بیشتر آنها خانم بودند. علتش هم این بود که آقایان به خاطر مشغله‌های زندگی وقت زیادی برای یادگیری نقاشی نداشتند، اما خانم‌ها به‌خصوص در فصل تعطیلات، استقبال زیادی از کلاس‌های من می‌کردند.

می‌گوید: تا جایی که می‌دانم، در این محدوده‌ها کس دیگری آموزش نقاشی نمی‌دهد، اما من با علاقه در این مغازه ۱۵ متری که هرماه ۳۰۰ هزارتومان هم بابت آن اجاره پرداخت می‌کنم، روزگار می‌گذرانم. البته طراحی فضای سنتی و برخی فضا‌های شهری را نیز انجام می‌دهم که روزگارم می‌گذرد.

گاهی‌وقت‌ها آن‌قدر بی‌پول می‌شوم که حتی پول خرید رنگ و بوم را ندارم، با این حال به خاطر علاقه‌ام حاضر نیستم دست از این کار بکشم. محمدی ادامه می‌دهد: در مناطق بالای شهر آموزشگاه‌های زیادی برای آموزش نقاشی وجود دارد که من هم می‌توانستم به آن‌ها راه پیدا کنم و آموزش دهم، اما بچه‌های این محله آن‌قدر استعداد دارند که اصلا دلم نمی‌آید از اینجا بروم و همین شده که در این محله ماندگار شده‌ام.

 

چهره فرمانده‌ام را کشیدم

اوستارضا که دوران سربازی‌اش را در منطقه مرزی تربت‌جام گذرانده، خاطرات زیادی از آن روزها دارد که بیشترشان با هنر نقاشی‌اش آمیخته شده است. تعریف می‌کند: یک روز چهره فرمانده‌ام را کشیدم. همین شد که از من خوشش آمد و با اینکه دیپلمه بودم، مرا منشی خودش کرد. این خاطره‌ای بود که از دوران سربازی برایم ماند.

 

نقاشی‌های آقا رضا برای اهالی محله تلگرد همتا ندارد

 

پدرم می‌گفت نقاشی آب و نان نمی‌شود

خانواده نقاش محله ما هم مثل خیلی از هنرمندان و هنردوستان دیگر، با انجام کار هنری او مخالف بوده‌اند و آن‌طور که خودش تعریف می‌کند، بیشتر پدرش مخالفت می‌کرده و به او می‌گفته است: نقاشی برایت آب و نان نمی‌شود. اوستارضا می‌گوید: حالا پدرم به من افتخار می‌کند و به حرف‌هایی که آن روزها به من می‌زد، می‌خندد.

 

وقتی از کسی ناراحتم، نقاشی می‌کشم

محمدی می‌گوید زمان نقاشی کشیدن آرامش خاصی به او می‌دهد، به طوری که هروقت از دست کسی ناراحت می‌شود یا موضوعی اعصابش را به هم می‌ریزد، به این کار روی می‌آورد. می‌گوید: نقاشی کشیدن همیشه مرا آرام می‌کند؛ به‌خصوص زمانی که از کسی دلگیر می‌شوم یا حتی عصبانی.

او که غیر از محله در دانشگاه پزشکی بیرجند هم به دانشجویان آموزش نقاشی می‌داده، آن‌طور که می‌گوید، خودش هیچ‌وقت برای نقاشی به کلاس خاصی نرفته و به صورت تجربی آن را فرا گرفته است.

شاید مهم‌ترین دلیلی که پای ما را به کارگاه این هنرمند محله‌مان می‌کشاند، همین عرق محلی‌اش باشد که از آن آگاهیم؛ مثلا می‌دانیم که او جمعه‌ها بچه‌ای محله را در بوستان بهشت جمع می‌کند و به آن‌ها آموزش نقاشی می‌دهد یا تصویر برخی چهره‌های محله‌اش را می‌کشد.

همه این‌ها عواملی است که او را در میان هم‌محله‌ای‌هایش معروف کرده است و همین است که کمترکسی است که از مقابل کارگاهش عبور کند و سلام‌وعلیکی بین آن‌ها ردوبدل نشود.

 

* این گزارش یکشنبه، ۱۹ مرداد در شماره ۱۱۵ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44