
«جیم آباد» روستایی است در ۲۵ کیلومتری مشهد، که در این وقت سال، نامش کنار بسیاری از اتوبان ها، آزادراهها و راههای اصلی و فرعی ایران به چشم میخورد. فرقی نمیکند شمال بروید یا جنوب، همه جا شهره عام و خاص هست.
همین شهرت و خاطرهای که از طعم شکرشِکنش زیر زبانها مانده هم باعث میشود وقتی با سرعت ۱۱۰ کیلومتر بر ساعت در جاده حرکت میکنید و یک نفر کارتُن «خربزه جیم آباد» را مقابل چشمتان تکان میدهد، دلتان غَنج برود و فرمان مغز را به عهده بگیرد و فورا به پاها دستور دهد میخ ترمز کنند. البته که تمام این جیم آبادهای نقش بسته بر کارتُن اصل نیست، بسیاری از فروشندگان ترجیح میدهند برای جلب مشتری و افزایش فروش هم که شده نامش را جعل کنند.
جیم آباد که در گذشته به «جیب آباد» و «مبارک آباد» مشهور بوده، روستایی بزرگ و شهرمانند، در نزدیکی مشهد است که به واسطه خربزههای شیرینش شهرتی جهانی دارد. ما نیز به همین واسطه در روزهایی که فصل برداشت خربزه جیم آباد است، راهمان را به سمت جاده فریمان کج میکنیم و ۸ کیلومتر بعد از «تپه سلام»، به چپ میپیچیم تا طعم اصیل خربزهای را بچشیم که نام و آوازه اش نه تنها در ایران که در جهان پیچیده است.
تنها چند متر از ابتدای جاده اصلی فاصله میگیریم، که خربزههای نمادین درشتی در میانه یک میدان توجهمان را به خود جلب میکند. این خربزهها با زبان بی زبانی تأیید کننده ورودمان به یک روستای مشهور به خربزهاند.
بولوار امتداد میدان را ادامه میدهیم و هر چه بیشتر پیش میرویم، بیشتر مطمئن میشویم این جا روستا نیست، یک شهر نهفته در قامت روستاست. میدانهای خوش آب و رنگ، بولوارها و خیابان کشیهای منظم با زیرسازی آسفالت، خطوط یک پارچه اتوبوسرانی، حضور کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مرکز خیریه و از همه مهمتر خانههای چند طبقه آجری و سنگی در کنار جمعیت ده هزار نفری و وسعت صد هکتاری آن همگی تأیید کننده این امر است که جیم آباد هیچ شباهتی با تصوراتمان از دیگر روستاهای مرسوم در ایران ندارد.
البته که استانداری و فرمانداری هم بر این امر مهر تأیید زدهاند و اکنون روستای جیم آباد در حال طی کردن آخرین مراحل تبدیل به شهر شدن است. اولین قدم، خروجش از زیر مجموعه شهر رضویه است.
درباره وجه تسمیه جیم آباد سخن زیاد است، برخی از اهالی معتقدند که به دلیل رویش نوعی چمن به نام «جیم» یا «فریز» در این محدوده نامش را جیم آباد نهادهاند. برخی دیگر نیز با توجه به ضرب المثل «جیم شدن» معتقدند ساکنان اولیه این روستا از مشهد به اینجا پناه آوردهاند و به اصطلاح جیم شدهاند.
اما مهدی سیدی، نویسنده کتابی درباره بخش رضویه این فرضیهها را رد میکند و میگوید: «این روستا از زمان صفویه موقوفه بوده و به نام «جیب آباد» مشهور به «مبارک آباد» خوانده میشده است؛ بنابراین ربطی به جیم و جیماق ظاهرا ترکی به معنی چمن زار ندارد.»
به استناد کتاب «مشرق کم فروغ» این روستا در سال ۱۰۸۳ از سوی میرزا محمد زمان فرزند بهاءالدین حسینی، وقف غریبان و زائران آستان قدس شد. در آن زمان حدود روستا اراضی مزرعه طرق، مزرعه سنگ بست، بازه حوض و تنگل تعریف شده بود.
این موقوفه بعدا از تصرف وقف خارج و از آنِ خانواده حاج حسین آقا ملک میشود. او نیز بار دیگر در اوایل قرن حاضر نیمی از جیم آباد را وقف کتابخانه ملک میکند. اما در سال ۱۳۳۷ سه دانگ موقوفه کتابخانه از جیم آباد با رقبات دیگر که متعلق به برادرزاده حاج حسین آقا بود، معاوضه شد. از آن زمان سند جیم آباد ملکی و از وقف خارج شد.
از کنار میدانی که کشاورزان به دلیل جریان آب، آن را «فلکه آب»، برخی به دلیل استقرار پایگاه بسیج «فلکه بسیج» و برخی دیگر نیز به دلیل همسایگی مسجد امام علی (ع) با آن «میدان امام علی (ع)» مینامندش میگذریم و راه را به سمت جالیز یا همان «باغ تره» و «بَختَره» مشهدی ادامه میدهیم.
تمامی زمینهای زیر کشت خربزه این منطقه از دشت عباس آباد گرفته تا تنگل شور، تپه سلام، تقی آباد، آبروان و شهرک رضوی در بازار به خربزه جیم آباد مشهور است. به جز این روستاهای همجوار، بسیاری دیگر از خربزه کاران دور و نزدیک نیز، تلاش دارند خربزه خود را به نام جیم آباد به بازار بفرستند.
چنانکه امروز تنها یک هفته از آغاز برداشت خربزه جیم آباد میگذرد، اما از اواسط تابستان تابلوهای فروش خربزه به نام جیم آباد به چشم میخورد. دلیل این همه تقلا برای استفاده از برند جیم آباد در شهرت خربزه این خطه به شیرینی است. راز شهرت و شیرینی خربزههای جیم آباد هم در شوری آب چاههای آن نهفته است. هرچه آب شورتر باشد خربزه شیرینتر میشود.
از معدود صداهای تَرَک برداشتنی است که نه تنها غم در پی ندارد که شیرین است؛ البته شیرین برای این خربزهها تنها یک لفظ است، به واقع قند و عسل است و از همین رو خیلی با عسل (تهیه شده توسط زنبورها) میانه خوشی ندارد.
به اصطلاح چاقو را که فرو میکنی خربزه جلوتر میدَود! «آخوندی» یکی از کشاورزان جیم آبادی است که برخلاف مَثَل مولانا مبنی بر به کوری و کری زدن کشاورز، در برابر کسانی که او را میخوانند، ما را که میبیند میپرسد، «شُتری» میخورید یا خربزه را «رو» کنم؟ معنای شتری را میدانیم، همان قاچهای باریک و بلندی که معمولا دست بچهها میدهند، بنابراین از او میخواهیم خربزه را رو کند، خیلی کار خاصی نیست، خربزه را زمین میگذارد و قاچ میکند، به این کار در اصطلاح میگویند رو کردن خربزه.
کافی است یک قاچ در دهان بگذاری تا با شاعر هم عقیده شوی و زمزمه کنی: «شیرینتر از این خربزه هرگز نبریده است!» از آخوندی درباره راز تشخیص خربزه شیرین میپرسیم، در میان «بیاج»ها (بوتههای خربزه) دست میبرَد، «سیبچه» (خربزههای نارس) را کنار میزند و خربزه زردی را بیرون میکشد، خطهای روی آن را نشان میدهد و میگوید: «همه خربزهها ۱۰ خط دارند، نه بیشتر و نه کمتر، اگر خطهای آن سفید باشد یعنی خربزه رسیده است.
در غیر این صورت هرقدر هم خربزه بزرگ باشد، دلیل بر رسیدن آن نیست.» میپرسیم درست است که ته خربزه تلختر است و تمامی سم و گوگرد در آن جمع میشود، بلافاصله خودش ته خربزه را قاچ میکند، در دهان میگذارد و میگوید: «اگر سم است من میخورم!»
سپس میخندند و میگوید: «تمام سمی که ما برای آفت نزدن خربزه مصرف میکنیم گوگرد است. آن هم شوینده است و اتفاقا مقدار اندکش برای معده مفید است!» سپس سر خربزه را قاچ میکند و دستمان میدهد، «اما سرِ خربزه خیلی شیرینتر از بقیه آن است، مثل همان گل هندوانه میماند.»
هنوز آفتاب سرنزده کارگران کار برداشت و «مِتاکشی» (حمل خربزه از سرِ زمین تا ماشین حمل بار) را آغاز میکنند. این کار تا حوالی ظهر به طول میانجامد و در این مدت کارگران حدود ۱۱ تن بار را جا به جا میکنند، بعد ماشین به سمت شمال و جنوب راهی میشود.
این نقطه پایان تلاش کشاورزان نیست، آنها که کارشان را از حوالی اسفند با شخم زدن زمین آغاز میکنند، بهار که میرسد «گوچه» (گودالهای کوچک برای کاشت بذر) میکَنند، بعد از آن رسیدگی را آغاز میکنند تا بعد از طی کردن یک دوره صد روزه به محصول برسند، سیبچهها که از گلها درآمد، باز مراقباند تا اگر سر به خاک داشته باشند، روی زمین بخوابانند، مبادا که «مگس خربزه» به سراغشان برود و به قول نظامی، «چون خربزهی مگس گزیده» روی دستشان بماند.
بعد از ۴۰ روز سیبچه که خربزه شد، باز کارشان ادامه دارد و برای آنکه جالیزشان تبدیل به «شهر خربزه» نشود، سخت مواظباند که رهگذران یا شبگردان به باخترّه شان نتازند و حاصل دسترنجشان را نبرند، از همین رو در زمان رسیدن محصول، شبانه روز همانجا، میمانند.
البته که کشاورزان دست و دلبازند و همگی خوردن را حلال میشمارند، اما برخی دیگر به خوردن قناعت نمیکنند و هدفشان صرفابردن است. بعد از پایان فصل برداشت خربزه، جایش گندم و جو میکارند. این محصولات که درو شد، بعد از آن زمین باید ۳ سال استراحت کند و این یعنی ۳ سال کشاورز امکان استفاده از زمینش را ندارد.
زحمت و هزینه فراوان «بختره کاری» و از آن سو سود بسیار کم این محصولات موجب شده که این روزها بسیاری از باغ تره کاران زمینهای خود را به کشت پسته و یا شن شویی اختصاص دهند. نشانش هم زمینهای گود شده چند ده متری فراوان و تردد پشت سر هم کامیونهای حمل شن و ماسه در مسیر رسیدن به باغ تره هاست که دو سویمان را احاطه کرده و هر از چند گاهی فضا را پر از خاک میکند.
با ادامه این روند بیم آن میرود که تا چند سال آینده دیگر نشانی از این محصول شیرین که شهرت جهانی دارد و به بسیاری از کشورهای همسایه صادر میشود و مهمترین دلیل کسب رتبه یک خراسان رضوی است، نباشد.
در طول مسیر برگشت به دو سوی جاده مشهد-فریمان چشم میچرخانیم، فراوان وانتهای فروش خربزه را میبینیم که جمعی خریدار، در حالی که صندوق عقبها را بالا زدهاند و مشغول چانه زنیاند، دورشان را احاطه کردهاند.
کنار نام جیم آباد، قیمتها نیز به ازای هر کیلو حک شده، از ۱۸۰۰ تومان شروع میشود تا ۲۵۰۰ تومان هم میرسد. حال آنکه متأسفانه از این همه رنج و هزینه، بیشتر از کیلویی ۱۰۰۰ تومان، دست کشاورز را نمیگیرد.
سود این کشت و کار پرزحمت بیشتر در جیب دلالان میرود تا کشاورزان. شاید یک راه حل برای ارتباط مستقیم مردم و کشاورزان، تورهای گردشگری خربزه باشد. تورهایی که به واسطه آن مردم با انواع و اقسام خربزه آشنا شوند و در انتها نیز با خرید آن از کشاورز، به این قشر زحمت کش برای ادامه کار امید دهند.
البته که راه اندازی این مهم نیازمند برنامه ریزی از سوی تورگزاران است، تا با ایجاد برنامههای جانبی در قالب جشن خربزه و سرو غذاها و دسرهای طبخ شده با فراوردههای خربزه همچون اشکنه قروتی با تخم خربزه و قاق (خربزههای خشک شده) یا حتی مربا و بستنی خربزه، خاطرهای شیرین در ذهن گردشگران حک کنند.
با تمام پیشرفتهای روستای جیم آباد، خبری از رستوران، اقامتگاه بومگردی و حتی مسافرخانه در این روستا نیست. البته که شاید با توجه به مسافت بسیار اندک تا شهر مشهد نیاز به اقامتگاه بومگردی و مسافرخانه هم زیاد جدی نباشد، اما اگر روستا تمایل به حضور گروههای گردشگر داشته باشد، که با توجه به صحبت با کشاورزان این تمایل وجود دارد، بهترین و سریعترین راه اکنون برنامه ریزی روی تورهای گردشگری کشاورزی (تور خربزه) است، که از قضا امسال نیز دهیاری جیم آباد با تمایل به برگزاری جشن خربزه تا حدی قدم پیش گذاشته است.
هرچند که سرمای هوا و تأخیر در برداشت و هم زمانی با ماه محرم این تصمیم را به سال آینده موکول کرد، اما بی شک برای رخ دادن این مهم باید تورگزاران مشهدی به کمکشان بیایند.
* این گزارش چهارشنبه ۲۷ شهریورماه ۱۳۹۸ در شماره ۲۹۲۵ روزنامه شهرآرا صفحه گردشگری چاپ شده است.