عکس صفحه گوشی مهریخانم و مجیدآقا جام طلایی را در دستان پسری نشان میدهد که در دانشگاه دهلی ایستاده است، با لبخندی به پهنای صورت.
این نوجوان خوشحال، عرشیا تنها پسر خانواده است که چند هفته گذشته با کاپ قهرمانی در مسابقات جهانی یوسیمس (UCMAS) (محاسبات ذهنی ریاضی) به خانه برگشته است. پسری سیزدهساله که خیلی دیر یوسیمس را شروع کرد، اما در مدتی کوتاه موفق شد دوبار مقامدار مسابقات جهانی باشد.
اولین مقام جهانیاش در مسابقات بینالمللی مالزی و دومینش هم مسابقات جهانی یوسیمس در هندوستان به دست آمد. شیرینی این درخشیدنها در عرشیا زادهکافی باعث شده است بیشتر از هرچیزی شیفته ریاضی شود و تمام توانش را در کنار همراهی والدین برای آن بگذارد که حاصلش موفقیت در مسابقات داخلی و خارجی است.
البته شاید آنهایی که ششهفتسالگی عرشیا را با آن اتفاقهای عجیب به یاد دارند، دیدن درخشش امروز او برایشان عجیبتر هم باشد.
مهری رمضانقندی سال۱۳۹۰ درست روزی که تولد خودش بود، عرشیا را در آغوش گرفت. کودکی آرام و به دور از شر و شورهای پسرانه. همهچیز خوب پیش میرفت تا اینکه در پنجسالگی نامش را در مهد کودک نوشت، اما عرشیا بدون مادر حاضر به ماندن در آنجا نشد.
یکسال که گذشت و به باور مادر دیگر عرشیا بزرگتر شده بود، نامش را در کلاس یوسیمس که مختص ششسالهها بود نوشت، اما بازهم او بدون مادر حاضر به ماندن در کلاس نبود؛ از طرف دیگر، چون خواندن و نوشتن هم بلد نبود، بعد از دو جلسه دیگر ادامه نداد.
مهریخانم میگوید: عرشیا حتی وقتی هفتساله شد و پا در کلاس اول گذاشت، بازهم بدون من حاضر به رفتن سر کلاس نبود. تا چندماه پابهپای او در کلاس مینشستم. اگر من را نمیدید، گریه و بیقراری میکرد و حاضر به یادگیری نبود. آنقدر پابهپای او به مدرسه رفتم که دیگر همهچیز را یادگرفتم و حتی خود مدرسه بهعنوان کمکمربی پیشنهاد کار به من داد.
برای مهریخانم که آن روزها را از سر گذرانده است، باور این نمیرفت که عرشیا روزی چنین بدرخشد.
البته این راه بهشکل اتفاقی برایشان باز میشود که او ماجرا را اینطور برایمان تعریف میکند: بهصورت اتفاقی مربی قبلی عرشیا را دیدم. پنجسال از روزهایی که پسرم این کلاس را ترک کرد و نرفت، گذشته بود. دوباره پیشنهاد کرد عرشیا را به مؤسسهشان ببرم و تست بگیرند. نمره عالی گرفت و ثبتنامش کردیم. شاید باورتان نشود، اما با دوماه آموزش در مسابقات استانی اول شد.
تلاش دوساله عرشیا در کلاسهای یوسیمس با حضور در ۶ مسابقه همراه شدهاست؛ مسابقاتی که در همه آنها مقامدار است. او سال گذشته بعد از کسب مقام نخست کشوری به مسابقات جهانی در مالزی راه یافت که حاصل تلاشش، کسب مدال نقره جهانی بود. امسال هم بعد از کسب رتبه نخست کشوری به مسابقات بینالمللی در هندوستان رفت که نتیجه آن کسب مقام سومی بود.
او که بهراحتی میتواند اعداد دورقمی را تا پانزدهردیف و اعداد سهرقمی را تا ۱۰ ردیف به ذهن بسپارد و به کسری از ثانیه، حاصلجمع، تفریق، ضرب، تقسیم و حتی جذرشان را بگوید، از مسابقات چنین تعریف میکند: باید دویست یا سیصد سؤال را در هشتدقیقه جواب بدهیم. رکورد من در خانه و مدرسه، پاسخ به ۱۷۰ سؤال در این زمان کوتاه است.
او امسال با پاسخ به ۱۰۵ سؤال از بین ۲۰۰ سؤال ریاضی سوم شد. خودش میگوید: ۶ هزار نفر از بیشتر کشورهای جهان در مسابقه کشور هندوستان بودند. وقتی وارد سالن شدم و جمعیت را دیدم اول شوکه شدم، اما زود استرسم را کم کردم. از طرف دیگر سمت راستی من، پسری از ژاپن بود که متأسفانه من را در محاسبات عقب انداخت.
محاسبات من ذهنی است و دیگر از دست استفاده نمیکنم، اما آن پسر ژاپنی از دستش استفاده میکرد و مدام میز را تکان میداد یا وقت محاسبه به دست من میزد و تمرکزم به هم میریخت و برگهام خط میخورد. همینها باعث شد زمان را تاحدودی از دست بدهم.
عرشیا برای رسیدن به این نقطه در این دوسال کم تلاش نکرده است. او درکنار درس مدرسه مدام تندنویسی و تندخوانی تمرین میکند و حالا انگشت دستهایش درد میکند. حتی خیلی از اوقات از تفریح و بازیاش برای ریاضی میزند و همه هدفش در آینده این است که مهندس معمار شود.
مجید، پدر عرشیا کارمند است با حداقل درآمد. او برای اینکه عرشیا را امسال به مسابقات جهانی بفرستد، مجبور به گرفتن وام و قرض شدهاست.
محاسبات من ذهنی است و دیگر از دست استفاده نمیکنم، اما پسر ژاپنی از دستش استفاده میکرد و تمرکزم را به هم میریخت
تأکیدش بر این است که در کشور از این نخبهها حمایتی نمیشود و میگوید: در هندوستان ما از هر شرکتکننده پرسیدیم با هزینه دولتشان به مسابقه اعزام شده بودند. درحالی که ما ۷۲ نفر ایرانی همه از جیب خودمان گذاشته بودیم تا فرزندمان مقامی به نام کشورمان کسب کند.
شاید باورتان نشود من که هنوز مستأجر هستم، با وام و قرض، ۳۰۰ میلیونتومان جور کردم تا پسرم از این مسابقه جا نماند. از همه عجیبتر اینکه عرشیا برای اینکه کاپ قهرمانیاش نشکند، آن را داخل چمدان نگذاشت و از هندوستان تا تهران دستش بود. در فرودگاه بهجای افتخار به او به ما گفتند آوردن چنین چیزهایی ممنوع است!
آنطورکه او اشاره میکند آنها برای همه مسابقات باید خودشان هزینه کنند که مبلغ آن برای کارمند گران تمام میشود.
در اتاق عرشیا کتابخانه بزرگی با بیشاز دویستکتاب است که علاقه او به خواندن کتاب داستان را نشان میدهد. این کتابها در اتاقش، همسایه اسباببازیهایی هستند که او در اوقات فراغتش با آنها سرگرم میشود
پدرش همبازی اصلی اوست و تا وقت آزاد پیدا میکند، باهم در این اتاق پینگپنگ، فوتبال دستی و... بازی میکنند یا با کشتی گلاویز هم میشوند. به اعتقاد پدر عرشیا باید در کنار پرداختن به ریاضی، کودکی کند.
حرف پرتکرار عرشیا تشکر از پدر و مادرش است. میداند پدرش به سختی کار میکند و با اینکه هنوز مستأجر هستند، از مخارج زیادی در زندگی میزند تا او این راه را طی کند و مادرش هم در یادگیری همراه اوست.
زادهکافی میگوید: مهری، همسرم، هرروز چند ساعت برای تمرین ریاضی عرشیا وقت میگذارد که از دوماه مانده به مسابقات این زمان به چهارساعت میرسد. تمرینهای او بهاندازهای است که الان خودش این محاسبات را تاحدزیادی یاد گرفته و از طرف دیگر، چون آموزشها انگلیسی است، زبان را هم آموخته است.
* این گزارش پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۰ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.