اسماعیلی| مثل خیلی از بروبچههای آنزمان، از دوره کودکی و نوجوانی وارد بازار کار شده است و در کنار درسخواندن، برای یادگرفتن مهارت گلدوزی به مغازه برادرش میرفته است.
بهمرور به این کار علاقه پیدا میکند و از همانوقت تا الان که سیسالی میشود، به این علاقهاش توجه میکند و پیِ همین کار را میگیرد تا امروز که کارش در سطح شهر و بین گلدوزکارها شناخته شده است و بهجز مشهد، از تهران و بیرجند و... حتی افغانستان مشتری دارد و تاکنون برای ده نفر ایجاد اشتغال کرده است.
گفتگوی ما با علی شمشیری، مدیریت گلدوزی پردیس و چند نفر از کارکنانش پیش روی شماست.
معمولا اولین سوال در گفتگو با اینطور افراد موفق که به کار خودشان ایمان دارند و از کارشان راضی هستند، این است که از کجا شروع کردید. ما هم برای شروع همین سوال را از علی شمشیری، مدیر گلدوزی پردیس و کارآفرین موفق محله پنجتن مشهد کردیم که پاسخ میدهد: من از راهنمایی، هم درس میخواندم و هم کار میکردم.
همین کار گلدوزی، البته در مغازه برادرم. اما از دبیرستان باوجود اینکه درسهایم خوب بود، به دلایلی نتوانستم ادامهتحصیل بدهم و ازآنجا بود که بهصورت جدی این کار را ادامه دادم.
آنزمان بیشتر سِریدوزی (دوخت انبوه) انجام میدادیم و اصطلاحا شخصیدوزی (دوخت سفارشهای مشتری خرد) نداشتیم، کارها زیاد بود و سرمان حسابی شلوغ.
اما آنطور که علیآقا میگوید، با ورود چرخهای نیمهاتوماتیک و کامپیوتری در سال ۷۵ به بعد کارهای سِریدوزی کمکم تعطیل میشود و این چرخها جای نیروهای انسانی را در بازار اشغال میکند.
بههرترتیب این اتفاق باعث نمیشود که او مثل خیلی از دوستانش بهدلیل تغییر وضعیت عرضه و تقاضا و بازار، کارش و هنرش را رها کند و به سراغ کار دیگری برود.
مدیر گلدوزی پردیس ادامه میدهد: با این اتفاق خیلیها کارشان را رها کردند، مثلا در همین پنجتن درحدود چهارصد پایهچرخ کار میکرد و فعال بود و خود من هشت پایهچرخ داشتم.
اما اکثرا با ورود چرخهای کامپیوتری کارشان افت کرد و کارگرها را جواب کردند و رفتند سراغ کارهای دیگر. وقتی من دیدم اوضاع اینطور شده، تصمیم گرفتم زمینه کاریمان را ببریم بهسمت شخصیدوزی بهمعنای سفارشگرفتن از مشتری.
علاوه براین سبکهای کاریمان را با توجه به نیاز روز و سلیقههای مختلف مشتری ارتقا دادیم و بهسمت کارهای تزیینی و طرحهای ابتکاری رفتیم.
همچنین نوع پارچهها و نوع گلدوزی را تغییر دادیم و به هر ترتیبی که بود، توانستیم خودمان را حفظ کنیم و مشتریمان را داشته باشیم و الان الحمدا... در این حرفه شناختهشده هستیم.
در ادامه همین صحبت علیآقا با اشاره به یک پارچه ترمه گلدوزیشده که نوار زیبایی به دور آن دوخته شده است، میگوید: تنهاکسی که این نوار را با این طرح و سبک در مشهد کار میکند، ما هستیم و تنها ما هستیم که به این خاطر که کارمان مرغوب باشد، وسط کار را دوخت میزنیم که آستر بعدا بازی نکند.
گلایه از بیتدبیری مسئولان درزمینه واردات بیرویه و بدون برنامه ازجمله گلایههایی است که شمشیری هم مثل سایر تولیدکنندگان و دستاندرکاران کارهای بومی و تولیدی، دارد.
او میگوید: کارهایی از چین، سوریه، هند و... وارد میشود که بهدلیل کیفیت متفاوت و بهکارگیری نیروی انسانی ارزانتر، قیمت نهایی کمتری دارند و خب معمولا مشتری هم همانها را پسند میکند.
درصورتیکه ما خودمان در داخل، بهترین پارچه، بهترین گلدوز و کار را داریم و میتوانیم ارائه کنیم؛ اما کارخانه ما بهدلیل همین واردات مجبور به تعطیلی میشود و کارگرهایش را جواب میکند.
بااینوجود شمشیری مشتریهای پروپاقرص خودش را دارد و میگوید: بهدلیل تنوع بالا در طرح و کارهایمان مشتریهای خودمان را داریم و میتوانم بگویم کاری نیست که مشتری سفارش بدهد و ما نتوانیم آن را ارائه کنیم.
کارهایی از چین وارد میشود که بهدلیل کیفیت متفاوت و بهکارگیری نیروی انسانی ارزانتر، قیمت نهایی کمتری دارند
از مدیر گلدوزی پردیس سوال میکنم آیا شده است به کار در یک اداره یا یک نهاد دولتی فکر کند و مثلا کارش را رها کند، پاسخ او جالب است: در سالهای ۷۳، ۷۴ و چند سال بعد درآمد این کار قابل مقایسه با کارهای مرسوم اداری و... نبود.
واقعا درآمد خوبی داشتیم و جدای از این، از کار اداری بهدلیل یکنواختبودنش و داشتن آقابالاسر و اینها، خوشم نمیآید. اینجا کار دست خودم است. علاوهبراینها، کار ما کاملا با هنر و ظرافت آمیخته است.
این حس خوبی به همه ما میدهد که هنر ما موردپسند مردم واقع میشود.
شمشیری ادامه میدهد: همین الان خیلی از دوستان و اطرافیان میگویند بیا این کار را جمع کن و فروشندگی کفش و... بزن؛ ولی من نمیتوانم این کار را که علاقه و هنرم است، جمع کنم.
به آنها میگویم اگر من این مغازه را جمع کنم، مردم و مشتریهایم کجا بروند؟ الان از چهارراه مقدم به این طرف، فقط دو تا گلدوزی در سطح ما، در سیمتری طلاب است و بعد من هستم و یکی هم یک خانمی در بولوار طبرسی.
بعضیوقتها به شوخی به مشتریهایم میگویم میخواهم جمع کنم، میگویند شما جمع کنید، ما از کجا خریدها را انجام بدهیم؟
علاوهبراین، الان در این کار نُه نفر دیگر کار میکنند و من اگر فروشندگی بزنم، بهجز خودم و نهایتا یک نفر دیگر، آیا کسی دیگری را میتوانم بیاورم سر کار؟!
حوزه کاری علیآقا از نظر صنفی، زیرنظر اتحادیه صنایعدستی و گلدوزان مشهد است و او میگوید: انتظار داریم اتحادیه از نظر تسهیلات کار کمکهایی به ما داشته باشد.
تخصیص وام، بیمه، کمکخرید لوازم کاری و... اموری است که اتحادیه میتواند بهوسیله آنها از کارآفرینان و فعالان عرصه گلدوزی و صنایعدستی حمایت کند.
اکنون، فقط هنگام گرفتن حقعضویت سالانه و رأیگیری برای ریاست اتحادیه و اینگونه کارها سری به ما میزنند و نامهای میفرستند! البته شمشیری این را هم اضافه میکند: نمیدانم! شاید هم آنها توانش را ندارند و دولت و بقیه دستاندرکاران آنطورکه باید از آنها حمایت نمیکنند.
علی شمشیری بهترین راه تبلیغ و بازاریابی را صداقت و کیفیت عالی محصول میداند و میگوید: به نظر من، خودِ کار بهترین تبلیغ است.
معتقدم اگر مشتری از کار من خوشش بیاید، به چند نفر دیگر هم کار من را نشان میدهد و بازهم به مغازه من سرمیزند. ما سعی کردیم کاری که میدهیم دست مشتری اینطور باشد.
درواقع یکی از دلایل دیگر ماندگاری ما که به بعضیهایش در قبلتر اشاره کردم، همین است. ما با کیفیت کارمان توانستیم مشتریهای خودمان را جذب کنیم و امروز الحمدا... از کل مشهد تا تربت، بیرجند، شیراز، تهران و حتی تا افغانستان مشتری داریم.
جالب است بدانید که حجم زیادی از مشتریهای بازار کار گلدوزیها را عروسخانمها تشکیل میدهند.
سجاده، جانماز، بقچه، کیف رختخواب، کیف لباس، روبالشتی، سرویس پارچهای عروسی، روکش لوازم آشپزخانه، روکش مبل، رومیزی و... عمده چیزهایی است که معمولا در جهیزیه عروسخانمها وجود دارد و از مشتریهای اصلی امثال علیآقای شمشیری هستند.
البته علیآقا میگوید: دعا کنید مشکلات گرانی و کار و... حل بشود و عروسیها زیادتر شود.
شمشیری حرفی هم با جوانانی که میگویند «کار نیست» و از بیکاری مینالند، دارد: بعضیاز دوستان جوان ما میخواهند راه یکساله را یکشبه طی کنند. همان اول میخواهند پایشان را بگذارند روی پله آخر! اینکه نمیشود.
من زندگیام را از صفر شروع کردم؛ بدون حتی یک ریال کمک از دیگران. حتی تا قبلاز ازدواجم، خرج یک خانواده دَهنفری را میدادم. یادم هست در دوران جوانی، روزی هجده ساعت پشت چرخ کار میکردم؛ سرم روی چرخ و پایم روی پدال.
میخواهم بگویم، کار هست؛ مهم این است که انسان بیکار نچرخد، کاری را دست بگیرد، مهارتی را یاد بگیرد و شروع کند. اگر بعدش، کار مدنظرش هم جور شد که چه بهتر.
در ادامه، با تعدادی از پرسنل گلدوزی پردیس که البته عمدتا کارها را در خانهشان انجام میدهند، گفتگو کردیم و از احوال آنها هم جویا شدیم.
آقاخلیل قاسمی چهار فرزند دارد و بیشاز بیست سال است که به گلدوزی مشغول است. او میگوید: از آقای شمشیری و جاهای دیگر سفارش میگیرم و در خانه انجام میدهم و خلاصه زندگی را میچرخانم.
آقاخلیل هم از واردات بیرویه کارهای چینی گلایه میکند و از مسئولان میخواهد به فکر تولیدکنندههای داخل هم باشند!
خانم خوشقدم نیز نُه سال است که بهصورت حرفهای گلدوزی میکند. او اکنون کارهایش را در خانه انجام میدهد، اما قبلاز این، مغازه داشته و در همین مغازهاش به چهار نفر گلدوزی یاد داده است.
خانم خوشقدم میگوید: هروقت پشت چرخ مینشینم، همان حسوحال روزهای اول را داشته و بسیار به کارم علاقه دارم؛ چراکه واقعا از نظر رنگبندی و تزیین و طرحها کار بسیار زیبا و هنرمندانهای است.
خانم عطایی در زمینه ساخت عروسکهای تزیینی که بهعنوان جبه نخوسوزن یا جعبه لوازم آرایش برای عروسخانمها استفاده میشود، مهارت دارد.
آنطورکه خانم عطایی میگوید: ساخت هر عروسک حدود دو ساعت وقت میبرد و لوازم آن عبارتاند از پارچه تزیینی،عروسک (تزییننشده)، حریر، ساتن، نگین، روبان و چسب.
او بعداز خرید این مواد از بازار، کار طراحی و تزیین عروسک در خانه و بهصورت دستی را انجام میدهد و بعداز اتمام کار، آن را برای فروش به آقای شمشیری تحویل میدهد.
اما خانم ابراهیمی کوچکترین عضو این گلدوزی و حدودا شانزدهساله است. کارهای خیاطی و راستهدوزیها را او انجام میدهد و دو سال است که با آقای شمشیری در این زمینه کار میکند. او هم مانند دیگر همکاران خود کارش را در منزل انجام میدهد.
* این گزارش یکشنبه، ۲ اسفند ۹۴ در شماره ۱۹۰ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.