هارونالرشید را در مشهد با بنای «هارونیه» یا «زندان هارون» میشناسند که در خاک توس و در یککیلومتری آرامگاه فردوسی قرار دارد. بسیاری گمان میبرند که این بنای مقبره هارونالرشید است که چنین نیست.
هارونالرشید در مشهد میمیرد، اما او را در باغ حمیدبنقحطبه، والی خراسان، دفن میکنند؛ جایی که اکنون روضه منوره نیز قرار دارد. ماجرای حضور او در مشهد نیز از این قرار است که گویا در یکی از لشکرکشیهای خود به سناباد بیمار میشود و از دنیا میرود. پس پیکر او را در همین دیار نیز در خاک میکنند.
«جریرطبری» در بیان حوادث سال۱۹۳قمری مینویسد: «در ماه صفر این سال، هارون به گرگان رسید و در آنجا خزانههاى علىبنعیسى را که ۱۵۰۰شتر بود، نزد وى آوردند. پس از آن چنانکه گفتهاند، در ماه صفر از گرگان بهحال بیمارى، سوى توس حرکت کرد و همچنان آنجا بود تا درگذشت.»
سطرهای بعدی گذری است بر بیان تاریخ مقبره هارونالرشید و بنای هارونیه در محله فردوسی که به اختصار نوشته شده است.
ابنبطوطه، اولین جهانگرد مسلمان که در سفرهای دور و دراز خود به بلاد جهان از مشهد هم گذشته و به زیارت مزار مطهر حضرترضا (ع) نیز مشرف شده، در سفرنامهاش آرامگاه هارونالرشید را اینگونه توصیف کرده است: «منظره شریف آن حضرت دارای گنبدی بزرگ در گوشهای و در مجاورت مدرسه و مسجدی است که همه بهخوبی ساخته شدهاند. در مقابل اینها مقبره هارونالرشید قرار دارد و روی آن سکویی است که شمعدانها را بر آن میگذارند.»
این بقعه که بنایی تقریبا ۱۰در۱۰متری است، پس از مرگ خلیفه احداث شده، بنابراین به بقعه هارونی شهرت داشته است. ۱۰سال پس از مرگ هارونالرشید، حضرترضا (ع) به شهادت میرسند و در کنار هارون و در داخل بقعه هارونی به خاک سپرده میشوند. بقعه مزبور پس از این بهدلیل وجود مزار حضرترضا (ع)، کمکم به مشهدالرضا (ع) و مشهد تبدیل میشود.»
دعبل خزاعی، از شاعران دوستدار اهل بیت (ع)، این را که قبر هارونالرشید در کنار امامرضا (ع) قرار گرفته با این شعر تأیید کرده است: «قبران فی طوس خیر الناس کلهم/ و قبر شرهم، هذا من العبر/ ما ینفع الرجس من قرب الزکی و لا/ على الزکیِ بِقُرب الرِّجس من ضرر.»
معنی این دو بیت چنین است: «دو قبر در طوس هستند؛ قبر بهترینِ مردم و قبر بدترینِ ایشان. این از عبرتهاست. نه آن پلید از نزدیک بودن به آن پاک، سودی میبرد و نه نزدیکیِ آن پلید به آن پاک ضرری میرساند.».
اما سیدمهدی سیدی، پژوهشگر، درباره مکان دقیق مقبره هارون چنین گفته است: «جسد هارون درست وسط این مقبره قرار دارد و پیکر حضرترضا (ع) را نیز در بالاسر هارون و حاشیه غربی آن دفن کردهاند. گویا پس از آنکه نخستین ضریح بزرگ را بر روی قبر حضرت نصب میکنند، فاصله بالاسر ضریح تا دیوار غربی بقعه بسیار باریک میشود، برای همین زائران هنگام عبور از آن قسمت به زحمت میافتند و بر هارونالرشید لعنت میفرستند تا اینکه در سده حاضر، دیوار بقعه را از قسمت بالاسر توسعه میدهند و این معضل تا حدودی رفع میشود.»
مقبره هارون پس از ساخت روضه منوره و تا قرنها پس از آن مشخص بوده است، اما پس از انقلاب و در طرح توسعه حرممطهررضوی از بین میرود.
اما بنایی که قرنهاست همجوار فردوسی قامت راست کرده است، چیست و چرا به هارونیه مشهور است؟ برابر اسناد تاریخی، هارونالرشید تا اوایل سده هفتم قمری دارای ضریحی مشخص در وسط بقعه مطهر بوده، اما از آن پس، بهظاهر ضریح برداشته شده است.
وجود پیکر حضرترضا (ع) در قرون پس از آن هم سبب فراموشی نام و بقعه هارونی میشود تا اینکه در اوایل سده حاضر گروهی که در جستوجوی مقبره هارون در ولایت توس بودند، بنای ناشناختهای را که این روزها هارونیه نام دارد، در شهر تابران توس میبینند و بهاشتباه گمان میکنند که این بنا همان مقبره هارون است.
داستانهای بسیاری درباره این بنا نقل شده، آنچنان که به زندان هارون و محل شکنجهشدن امام موسیکاظم (ع) هم معروف است. برخی آن را مدرسه، عدهای خانقاه و تعدادی نیز این بنا را مسجدی میدانند که بعد از تصرف ایران توسط مسلمانان بر روی آتشکدههای ساسانی ساخته شده است.
در سال۱۳۵۴خورشیدی کاوشهایی در داخل بنا انجام شده است که نشان میدهد بنای هارونیه هرچند امروزه بهصورت یک بنای منفرد تقریبا در وسط شهر تابران توس قرار دارد، تا پیش از دوره قاجار تنها نبوده و در پیرامون خود آثار معماری دیگری از جمله یک قلعه چهاربرجی داشته است.
توصیف این بنا فقط در کاوشها خلاصه نمیشود و رد آن را میتوان در سفرنامه جهانگردان بسیاری دید که پایشان به خاک توس رسیده است. برای نمونه در دوره قاجار «جیمز بیلی فریزر» نخستینبار بدون ذکر نامی مشخص از این بنا، آن را بزرگترین بنای توس توصیف میکند.
«خانیکف» نیز در سفرنامه خود نام آن را «مسجد خرابه» مینویسد، اما نوشتههای «نیپیه» و «هانری رنه دالمانی»، دو سیاحی که بهترتیب در سالهای ۱۲۴۸ و ۱۲۵۹ خورشیدی از این بنا دیدن کردهاند، مشخص میکند که هارونیه در آن دوران به نقارهخانه معروف بوده است.
همچنین «ادواردییت» در بازدید از بنای هارونیه که بین سالهای ۱۲۷۲ تا ۱۲۷۶ خورشیدی اتفاق افتاده است، مینویسد که مشخص نیست کاربری این بنا چه بوده است، ولی «سایکس» که در دهه نخست سده بیستم به هارونیه رفته است، بر این نکته تأکید میکند که این بنا نامهای مختلفی مانند گنبد، مزار، قصر و قلعه دارد.
حسین کوهستانی و علی زارعی در پژوهشی درباره بنای هارونیه مینویسند: «هارونیه درواقع بنایی است که در سده ۸ قمری و در دوره حکومت شیعهمذهب سربداران برای دفن یکی از شیوخ و دراویش گمنام این سلسله ساخته شده است، اما کشمکشهای سیاسی و رقابتهای قدرتطلبانه و سقوط زودهنگام سربهداران منجر به ناتمامماندن بنا میشود و پس از مدتی نیز نشانههای تاریخی و مذهبی آن از سوی حکومتهای بعد از بین میرود تا اینکه بهمرور در افواه عوام و بدون هیچگونه پشتوانه تاریخی، هارونیه نام میگیرد.»
ناگفته نماند یکی از فرضیههای پذیرفتنی نزد شماری از محققان این است که هارونیه همان خانقاه یا مقبره اماممحمدغزالی است. با فرض پذیرش این کارکرد، تاریخچه ساخت بنا به سالهای حیات اماممحمدغزالی (۴۵۰ تا ۵۵۰ قمری) یعنی دوران حکومت سلجوقیان بازمیگردد.
با بررسی نوشتهها و نظرهای جهانگردان دوره قاجار متوجه میشویم هیچکدام از آنها از این بنا بهعنوان مقبره غزالی نام نبردهاند، اما باتوجهبه اینکه سیاحان و شخصیتهای پیشین ازجمله ابنبطوطه، حافظ ابرو و فضلالله خنجی از وجود مقبره غزالی در توس سخن گفتهاند، عدهای در دوران معاصر به آن استناد کردهاند.
* این گزارش یکشنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۳۷۴ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.