در دبستان دخترانه سردار قاسم سلیمانی محله انصار، اتفاق سادهای رخ داده که حالوهوای مدرسه را عوض کرده است. بهتازگی کتابخانه کوچک مدرسه، تنها با یک قفسه و با کمک دانشآموزان و دبیرها راه افتادهاست.
همین یک قفسه کافی بوده تا شور و شوق کتابخوانی بین دانشآموزان مدرسه جان بگیرد. اینجا همهچیز با همین یک قفسه کوچک شروع شده، اما انگار بهانهای شده است برای یک تغییر بزرگتر. حالا بچهها با هیجان کتابهای خود را اهدا میکنند و کتابهای دیگر را به امانت میبرند و طی چند ماه آینده هم قرار است این کتابخانه بزرگتر شود.
به پیشنهاد مدیر مدرسه، معرفی پادکست و کتاب صوتی هم وارد برنامههای این کتابخانه شده است؛ آنها پادکست گوش میدهند و بهترینهایشان را سر کلاس به هم معرفی میکنند.
قفسه کتاب تقریبا خالی است؛ بیشتر کتابها را بچهها به امانت بردهاند. چندنفرشان میگویند که قبلا از کتابخانههای دیگر کتاب میگرفتند، اما حالا کارشان راحتتر شده است و خوشحالاند که در مدرسه خودشان یک کتابخانه دارند. آنها همچنین خوشحالاند از اینکه قرار است طی یکیدو ماه آینده، کتابخانه بزرگتر و یک میز مخصوص کتابخوانی هم به آن اضافه شود.
مژگان طاهری، مدیر مدرسه، معتقد است که داشتن کتابخانه در هر مدرسهای ضروری است و نبود آن، کمبود بزرگی برای مدرسه آنها بوده است. او میگوید: البته نباید فقط به داشتن کتابخانه اکتفا کنیم. امروز پادکست و کتاب صوتی طرفداران بیشتری دارند و ما بهعنوان مسئولان آموزش و پرورش دانشآموزان باید بهروز باشیم و برای بچهها در این زمینهها هم محتوای مفید و جذاب فراهم کنیم.
او توضیح میدهد که خودش به شنیدن پادکست علاقه زیادی دارد و تصمیم گرفته است این علاقه را با دانشآموزان هم به اشتراک بگذارد. گویا استقبال بچهها هم از این پیشنهاد خوب بوده است؛ «من در مسیر مدرسه، در خانه یا هر جایی که فرصتش باشد، کتاب صوتی و پادکست گوش میدهم. شنیدن این کتابها تأثیر خوبی روی زندگی من داشته است؛ برای همین تصمیم داریم هرهفته با هم یک قسمت از یک پادکست را گوش کنیم و آن را در کلاس برای هم معرفی کنیم.»
زهرا احسنی، متولد۱۳۸۷، یکی از دانشآموزان کتابخوان مدرسه است. او در همین چندروز که کتابخانه دایر شده، هم چند کتاب به آن اهدا کرده و هم چند کتاب به امانت گرفته است.
مجبور بودم مسیر طولانی محله انصار تا کتابخانه مصلی را با اتوبوس طی کنم، اما حالا خودمان یک کتابخانه داریم
زهرا بیشتر داستان میخواند و به روانشناسی هم علاقه دارد. او تعریف میکند: قبل از این، عضو کتابخانه نواب در مصلی بودم و هر بار مجبور بودم که مسیر طولانی خانهمان از محله انصار را تا کتابخانه با اتوبوس طی کنم، اما حالا خودمان یک کتابخانه داریم و نیازی نیست به جای دیگر بروم.
زهرا در همین چند روز، پادکست هم گوش داده و حسابی به آن علاقهمند شده است. ازجمله قسمت اول پادکست «این نقطه» را گوش کرده که درباره پیداکردن اهداف و طیکردن مسیر درست است و به او انگیزه درسخواندن داده است.
یگانه فاتح، همکلاسی زهرا، هم دو قسمت از این پادکست را گوش کرده و مثل او انگیزه گرفته است. یگانه میگوید: گوشدادن پادکست وقت زیادی از من نمیگیرد. همچنین لازم نیست شرایط خاصی هم مهیا باشد. خود من یک قسمت از این پادکست را در مسیر خانه تا مدرسه و دیگری را در خانه، حین انجام کارهایم گوش دادم.
او ادامه میدهد: قبل برپایی کتابخانه مدرسه، من اصلا با کتاب صوتی آشنا نبودم. اما از موضوع این پادکست خیلی خوشم آمد، طوری که دیدگاهم را تغییر داد. حتی نکاتی را برای خودم یادداشت و سر کلاس برای دوستانم تعریف کردم.
* این گزارش دوشنبه ۵ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۲ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.