کد خبر: ۱۰۸۹۶
۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰

هدف جواد سنگونی‌ از خوانندگی، تأثیرگذاری است

جواد سنگونی‌ به تمام معنا شیفته موسیقی و خوانندگی بود اما در نهایت از نوشتن و بعد مستندسازی سردرآورد تا این‌که پس‌از ۲۵‌سال خیلی اتفاقی به عشق و علاقه همیشگی‌اش خوانندگی بازگشت و دستاورد‌های خوبی را رقم بزند.

آن‌قدر می‌خواند که اهل خانه به ستوه آمده بودند و اعتراض می‌کردند ولی او نه‌تنها کم نمی‌آورد و متوقف نمی‌شد، بلکه در همین شرایط، دو شیفت سر کار می‌رفت تا بتواند سنتور بخرد! به تمام معنا شیفته موسیقی و خوانندگی بود ولی نه خودش، آینده را با این رشته می‌دید و نه اطرافیان؛ این شد که از نوشتن و بعد مستندسازی سردرآورد.

اما بالاخره پس‌از ۲۵‌سال خیلی اتفاقی به عشق و علاقه همیشگی‌اش بازگشت و توانست در‌کنار همه کسب‌و‌کار‌هایی که تجربه می‌کرد، کمتر از چهار سال دستاورد‌های خوبی را نیز در عرصه خوانندگی رقم بزند.

ساعتی با جواد سنگونی‌سعادت ساکن محله طلاب هم‌کلام می‌شویم تا از چند‌وچون خواننده‌شدنش برایمان بگوید.

 

شروع با نوشتن

جوادآقا که حالا ۳۹ سال دارد، اهل نیشابور است و فرزند چهارم خانواده‌ای هشت‌نفره. او کنجکاو و ماجراجو بود و شاید به همین‌دلیل از اواخر دوران راهنمایی دست به قلم شد؛ هم یادداشت می‌نوشت و هم گاهی شعر می‌سرود؛ البته مطالعات غیردرسی زیادی هم داشت که در دبیرستان به اوج رسید و روزانه حداقل شش‌هفت‌ساعت کتاب می‌خواند.

خودش تعریف می‌کند: از سفارشات شخصی گرفته تا نشریات مسجد و دانشگاه در گاهنامه، ماهنامه، فصلنامه، ویژه‌نامه و... قلم می‌زدم؛ از هیئت تحریریه تا سردبیری و مدیرمسئولی را تجربه کردم و نشریه علمی‌فرهنگی‌مان در دانشگاه به نام طهورا با ۳ هزار تیراژ، سال‌۸۹ رتبه نخست نشریات دانشجویی را کسب کرد و ازسوی نهاد ریاست جمهوری تقدیر شد. هزینه‌هایش را هم ازطریق جذب اسپانسر و تبلیغات تأمین می‌کردیم.

 

مستندسازی

با اینکه رشته دانشگاهی‌اش یعنی پژوهشگری علوم اجتماعی را دوست داشت، به خاطر مشغولیت‌های نشریات ناتمام ماند و بعد‌از خدمت سربازی، دیگر همه دغدغه‌اش شده بود کار فرهنگی رسانه‌ای برای جبهه انقلاب؛ «مدتی به‌دنبال همکاری با روزنامه‌های تهران بودم، اما چون لازم بود ساکن آنجا شوم، به نتیجه نرسیدم. بیشتر که فکر کردم، دیدم تأثیر و بازخورد تولیدات صوتی‌تصویری بهتر و بیشتر از تولیدات مکتوب است و از‌طرفی با هزینه کم در همه‌جا می‌توان این کار‌ها را انجام داد.

همین ایام (سال ۹۴) مستند‌های جشنواره عمار را در مسجد اکران می‌کردیم و از نزدیک شاهد درگیرشدن مخاطبان و تأثیرپذیری‌شان بودم. آن موقع خلأ موزیک و آهنگ را در تولیدات جشنواره حس کرده بودم. سراغ مستندسازی رفتم و با دوستانم تا سال بعد چند‌کار تولید کردیم. متوجه شدم استعدادش را دارم، اما به‌خاطر دوری از برنامه‌ها و امکانات تهران، آن‌طور‌که باید جواب نمی‌دهد.»

 

با دسترنج خودم سنتور و سه‌تار خریدم

در همه این سال‌ها ولی اهل آواز‌خواندن هم بود؛ در خانه، کوه و دشت، جمع‌های دوستانه و...؛ آن‌قدر آواز می‌خواند که خواهر و برادرانش در خانه خسته شده و شاکی بودند. پدر که خودش در جوانی سابقه مداحی داشت، سکوت می‌کرد و در این بین فقط مادر حامی‌اش بود.

این‌طور که تعریف می‌کند، اولین بار دوم راهنمایی بود که متوجه استعدادش در خواندن شد؛ هر جا اسم سرود و خواندن بود اولین نفر داوطلب می‌شد تا اینکه به‌عنوان تک‌خوان گروه سرود مدرسه انتخاب شد و با کسب مقام‌های شهری و استانی خوش درخشید، اما نه برای خودش و نه خانواده موضوع جدی نبود. 

نه‌تنها ازخواسته‌ام عقب‌نشینی نکردم بلکه سیزده‌سالگی با دستمزد دوشیفت کارکردنم یک سنتور خریدم

فقط مادر می‌گفت اگر علاقه داری، اشکالی ندارد؛ «به اعتراض‌ها کاری نداشتم. صدا را پایین می‌آوردم، ولی نه‌تن‌ها عقب‌نشینی و کنار‌گذاشتن در کار نبود، بلکه حدود سیزده‌سالگی یک عید نوروز را دو شیفت رفتم سر کار رنگ‌کاری ساختمان و از دستمزدم توانستم یک سنتور به قیمت ۳۵۰ هزار‌تومان بخرم. البته وضع مالی پدر خوب بود، اما می‌خواستم دستم توی جیب خودم باشم.

با آن وضع اینترنت آن سال‌ها به زحمت دو کلیپ سنتورنوازی دانلود و بار‌ها تماشایشان کردم و با تمرین شخصی خودم یاد گرفتم بنوازم. مدتی بعد هم یک سه‌تار خریدم.

یادم نمی‌رود که اواخر دوره دبیرستان یک روز که برای خودم در اتاق نزدیک تراس مداحی سیدجواد ذاکر (یاحسین غریب مادر تویی ارباب دل من) را همخوانی می‌کردم، احساس کردم مادر پشت در نشسته است. در را که باز کردم، دیدم اشک می‌ریزد. پرسیدم: آخر چرا؟ گفت: هم مداحی، قشنگ است هم خواندن تو.»

 

تک‌خوان گروه سرود با ۲۳ ترک نماهنگ

سال‌۹۹ پیشنهاد سیاوش شاکری، یکی از دوستان جوادآقا، جرقه شروع دوباره خوانندگی را در ذهن او زد. سیاوش که پدرش نیز استاد پیشکسوت موسیقی است، وقتی خواندن‌های گاه‌و‌بیگاه جوادآقا را بین دوستانشان می‌بیند، پیشنهاد می‌دهد خوانندگی رسمی را با تِرکی به نام «سلام آقا» امتحان کند؛ «من هم پذیرفتم و با نام هنری جواد سعادت، این کار را اجرا کردم و منتشر شد.

تصورم این بود که حداکثر هزار یا دوهزار بازدید داشته باشد، اما حدود ۳ میلیون پخش داشت و از طرف «نصر تی‌وی» برای ضبط کلیپ نیمه شعبان به تهران دعوت شدم. به‌تدریج اعتراض اطرافیان هم تبدیل به تشویق شد؛ حتی پدرم نیز سکوت را شکست و حمایت کرد.

من هم پیرو دغدغه‌ام درباره تولیدات رسانه‌ای ارزشی و پرمحتوا، با جدیت پیگیر شدم. با کمک آقای شاکری یا از‌طریق فضای مجازی آموزش می‌دیدم و مدام تمرین می‌کردم تا هفت‌هشت‌ماه بعد توانستم تولید را شروع کنم که حالا به ۲۳‌کار رسیده و از این تعداد حدود هشت‌ترک منتشر شده است.»

این هنرمند جوان که نماهنگ‌هایش با عناوین «سلام آقا، حاج قاسم، موسی و ما قدرت ایرانیم» تاکنون بیشترین استقبال را داشته است، حمایت مادی را مهم‌ترین دغدغه این روزهایش برای پیشرفت کار مطرح می‌کند و می‌گوید: یک ترک پربازدید حداقل ۴۰۰ میلیون‌تومان هزینه دارد ولی من و دوستانم اکنون برای هر ترک حدود ۱۵‌میلیون هزینه می‌کنیم و سعیمان این است که برای کاهش هزینه‌ها، در مراحل مختلف تولید خودکفا شویم.‌

 

می‌خواهم جریان‌ساز باشم و بار بردارم

او که این روز‌ها هم‌زمان با دریافت سفارشات متعدد، مشغول فراگیری تنظیم و آهنگ‌سازی حرفه‌ای است و در‌عین‌حال از سال‌ها قبل برای سایر خواننده‌ها به ترانه‌سرایی می‌پردازد، درباره بازخورد مخاطبان و چشم‌انداز کاری‌اش می‌گوید: پیام‌های زیادی دریافت کرده‌ام که می‌گویند از شنیدن کارهایت حس و حال خوبی پیدا می‌کنیم؛ دلیلش این است که خودم با جان و دل و حس خوب می‌خوانم.

پیشنهاد‌های زیادی هم برای برگزاری کنسرت به دستمان می‌رسد که سبب شده است به فکر تیم‌سازی برای تحققش باشم تا هم رضایت خدا باشد و هم خلق. هدفم این است که فراتر از میزان بازدید و پخش، بتوانم جریان‌ساز و اثرگذار باشم، آن هم در سطح گسترده مانند بین‌الملل تا باری از دوش جبهه انقلاب بردارم.




* این گزارش یکشنبه ۴ آذرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۴ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44