حسن یاری از باسابقهترین مربیهای آموزشگاه رانندگی مشهد است. زمانی که پس از تماسهای مکرر با او قرار مصاحبه میگذارم، میگوید: «ای خانم جان ما که چیزی نداریم بخواهیم برای شما بگوییم» اما او که یکی از قدیمیترین مربیهای آموزش رانندگی در محله تربیت مشهد است حرفهای زیادی برای گرفتن دارد.
حسن یاری متولد آغازین سال دهه ۳۰ درشهرستان نیشابور است. در کلام اول از نخستین روزهایی میگوید که پشت فرمان ماشین مینشسته تا هنر راننده بودن را با روشن کردن اوتولی قدیمی که با ماشینهای مدل امروزی کاملا فرق داشته، مزه کند.
میگوید: آن زمان که مثل امروز نبود که تمام خیابانهای شهر پر باشد از ماشینهایی که با کنترل از راه دور روشن شوند و این همه امکانات و تجهیزات برای راننده و سرنشینان داشته باشند.
اوتولهای آن زمان فقط برای رسیدن به مقصد آن هم با اعمال شاقه ساخته شده بودند و گاهی نه تنها شما را به مقصد نمیرساندند بلکه کلی خرج و سیاهی و ... روی دستتانمی گذاشتند.
وی ادامه میدهد: به قول معروف هر چیز زکاتی دارد و زکات این دانش من هم آموزش رانندگی است به نسلهای بعدی خودم و هنرجویانی که حتی بعضی از آنها فرق بین کلاچ و گاز را نمیدانند.
نگاهی به تاریخ گواهی نامه رانندگیاش میکنم؛ ۱۹ تیر سال ۵۵. میگوید: گواهی نامه رانندگیام را در دوران خدمت سربازی آن هم با حرکت درست دنده عقب و دور یک فرمان گرفتم.
او که در این چنددهه زندگی ساعتهای زیادی را برای گواهی هنرجویانش وقت گذاشته است، بالبخندی برلب میگوید: هنرجویان خانم را بیشتر از آقایان قبول دارم، چون خانمها در هنگام آموزش رانندگی تمام حواسشان به آموزش است.
این مربی با تجربه محله ما ادامه میدهد: تقریبا سال ۶۵ بود که به عنوان مربی برای آموزش رانندگی به یکی از آموزشگاههای مطرح شهر رفتم واز آن سال به بعد در آنجا هستم.
او میگوید: متاسفانه روزبه روز به تعداد ماشینها درخیابانهای شهر افزوده میشود. رانندگی در شهر خیلی سخت و پرخطر شده است و این معضلی جدید است برای افرادی که میخواهند در شهر یک لقمه نان حلال از رانندگی به دست بیاورند.
یاری در ادامه از خاطرات شیرین دوران کاریاش تعریف میکند و میگوید: از دکتر گرفته تا مهندس و بازاری برای یاد گرفتن رانندگی به سراغ من آمدهاند و خدا را شاکرم که توانستهام آنها را برای رانندگی دراین جادهها و خیابانهای پرخطرآموزش دهم.
برخی برای انجام دنده عقب یا پارک دوبل نفسشان را در سینه حبس میکنند انگارمی خواهند بار ۵۰۰ کیلویی بردارند
یاری که تاکلاس ششم ابتدایی آن زمان درس خوانده، حالا از بهترین مربیان شهر و محله ماست، در ادامه میگوید: نباید به رانندگی فقط به عنوان یک هنر نگاه کرد، امروزه این هنر یک شغل شده است وکسانی که این شغل را انتخاب کرده اند برای کسب درآمد ساعتها در خیابانهای شهر کار میکنند.
این مربی باتجربه رانندگی میگوید: یادش به خیر، بالاترین مدل ماشینی که در آن دوران هنرجویانم با آن رانندگی یاد میگرفتند، پیکان بود و هیچ وقت یادم نمیرود، در سالهای قبل هزینه آموزش هنرجویانی که برای آموزش به مرکز میآمدند، فقط ۱۳ تومان بود که باگذشت سالها به این مبلغ افزوده شده است.
او که سابقه رانندگی با ماشینهای سنگین را نیز دارد، ادامه میدهد: متاسفانه در بسیاری از خیابانهای شهرمان رانندگانی را میبینیم که بدون توجه به قوانین و مقررات رانندگی میکنند و خطرات بسیاری را برای خود و دیگران به وجود میآورند.
همواره از هنرجویانم خواسته ام که نه فقط برای گرفتن گواهی نامه بلکه در هر شرایطی به قوانین احترام بگذارند. به آنها میگویم اول راننده باشید و بعد تصمیم به رانندگی بگیرید.
این مربی باسابقه درادامه ما را میبرد به روزهایی که برای اولین بار با هنرجویانش پشت یک ماشین مینشسته و میگوید: خیلی از هنرجویانم در جلسات اول حتی نمیدانندکه زیر پای ما مربیان کلاچ یدکی وجود دارد، چنان حال و هوای راننده بودن آنها را میگیردکه گاهی اوقات فراموش میکنند که آمده اند از من رانندگی یاد بگیرند.
اما گاهی اوقات ازبعضی کارآموزانم تعجب میکنم که برای انجام یک حرکت ساده دنده عقب یا پارک دوبل نفسشان را در سینه حبس میکنند انگارمی خواهند یک بار ۵۰۰ کیلویی را از ارتفاع بالاببرند.
یاری در آخر میگوید: درست است که عاشق فرزند دخترهستم ولی خداوند سه فرزند پسر به من عطا کرد که هر کدام از آنها از دوران کودکی پشت فرمان ماشین خاموشم مینشستندو همین امرباعث شد که راننده بار بیایند و خیلی زود مدرک خود را از آموزشگاه راهنمایی و رانندگی دریافت کنند.
* این گزارش پنج شنبه، ۲۶ اردیبهشت ۹۲ در شماره ۵۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.