کشتی در ایران یکی از ورزشهای پرطرفدار است و ریشه در تاریخ و سنتهای این سرزمین دارد؛ بهطوریکه معمولا بهعنوان ورزش ملی ایران از آن یاد میشود.
کشتی از دوران باستان در ایران تمرین میشده و درمیان سبکهای گوناگون ملی و محلی، کشتی پهلوانی فراگیرترین سبک بوده است.
درمیان سبکهای بینالمللی کشتی نیز کشتی آزاد، محبوبترین روش به شمار میرود. درکنار آن کشتی باچوخه از ورزشهای قدیمی استان خراسان است و همین امر سبب شده این ورزش درمیان خراسانیها جایگاه خاص خود را داشته باشد.
غلامرضا معافیان، یکی از کشتیگیران محله پروین اعتصامی مشهد متولد۱۳۵۳ از نوجوانی در این رشته فعالیت داشته و در حال حاضر مربی کشتی سطح جوانان و نوجوانان استان است.
او از خودش برای ما اینچنین میگوید: از ۱۵ سالگی کشتی را بهصورت حرفهای در وزنهای ۵۲ تا ۵۷ آغاز کردهام. در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ در سطح جوانان و نوجوانان کشتی میگرفتم و مقام اول استان را دارا بودم.
در این مدت در سطح کشور نیز مقام دوم جوانان امید ایران و سوم پهلوانی ایران را کسب کردم.
در سال ۱۳۷۱ نیز بهعنوان نماینده تیم کشتی ایران به جام دوستانه کشور شوروی سابق اعزام شدیم که هدف از این مسابقه، ایجاد رابطه دوستی بین ایران و روسیه بود، اما بنا بهدلایلی پساز سال ۱۳۷۶ دیگر بهصورت حرفهای کشتی نمیگرفتم و فقط در تیمهای شهرداری کشتی میگرفتم و مقام میآوردم.
پساز ۱۵ سال دوری از تشک کشتی بهصورت حرفهای، مجدد شروع به کار کردم؛ البته اینبار به پیشنهاد دوستانم بهعنوان مربی کشتی فعالیتم را آغاز کردم و در حال حاضر در باشگاه سعدآباد بهعنوان مربی همکاری میکنم.
اکنون که بهعنوان مربی همکاری میکنم، نگاهم با آن زمان که کشتیگیر بودم فرق کرده و به اطراف بیشتر توجه دارم.
مدتی از مربیگریام میگذشت که متوجه شدم برخی از بچههای محله طرق که دوست دارند کشتی بگیرند و بهصورت حرفهای آن را بیاموزند، بهدلیل دوری راه برایشان سخت است که به باشگاههای ورزشی مرکز شهر بیایند، بههمین دلیل تصمیم گرفتم بهعنوان مربی به باشگاه طرق بروم و در آنجا به آنها آموزش بدهم.
کشتی، من را از زندگی عقب انداخت. آن زمان تصور میکردم تمام موفقیت من در کشتی خلاصه شده است و به هیچ چیزی غیر از آن فکر نمیکردم، حتی درسخواندن هم برایم مهم نبود و با خودم میگفتم از کشتی به همهجا خواهم رسید، غافل از آنکه این تصور اشتباه بود.
در آن زمان کسی نبود که من را راهنمایی کند و بگوید مسیری که میروی، اشتباه است و همهچیز باید درکنار هم باشد.
تنها کسی که به کارهای من اعتراض داشت، مادرم بود که میگفت: مراقب باش ورزش به درس و آیندهات ضربه نزند، اما من که عاشق کشتی بودم، به این حرفها گوش نمیکردم و به کار خودم ادامه میدادم.
ازطرفی پدرم نیز علاقه فراوانی به این ورزش داشت و او هم مشوق من بود. همین امر سبب شد کمتر به حرفهای مادرم توجه کنم. هنگامی هم که مدال میآوردم، همه من را تشویق میکردند و یادشان میرفت که درزمینه درسی ضعیف هستم. همه اینها دستبهدست هم داد تا من بیشتر از دیپلم درس نخوانم.
هر ورزشی، آسیبهای خاص خودش را دارد، بهویژه ورزشهایی که بهصورت مبارزهای باشد. اگر در این اتفاقات بهصورت غیرحرفهای کاری انجام دهید، بهطور یقین صدمهای وارد میشود که جبرانپذیر نیست.
یکبار در کشتی دوستم با فن «سالتو» من را زمین زد و به خاطر همین ضربه، گردنم آسیب دید.
دوستانم ابتدا میخواستند من را بلند کنند و سرم را بالا بگیرند که یکی از ورزشکاران که تجربه بیشتری داشت، اجازه این کار را به آنها نداد و گفت: «احتمال دارد نخاعش آسیب دیده باشد و اشتباه شما سبب قطع نخاع او شود.»
اورژانس آمد و من را به بیمارستان بردند. رگ نخاعم از وسط مهرهها بیرون زده و بین مهرهها گیر کرده بود و اگر من را جابهجا میکردند، نخاعم قطع میشد و برای همیشه فلج میشدم. تاکنون در ورزش کشتی زیاد آسیب دیدهام بهطوریکه سرم شکسته، لبم پاره شده، انگشتانم شکستهاند، اما وقتی عاشق کاری باشید، اینها برایتان اهمیت ندارد.
در کشتی وزن اهمیت بسیار دارد و ورزشکار باید به این موضوع توجه داشته باشد. در یکی از مسابقات در شهر مهاباد اضافه وزن داشتم و باید وزن کم میکردم. باتوجهبه رژیم غذاییام و کارهایی که انجام میدادم، وقتی به مهاباد رسیدیم هنوز هم ۴/۵ کیلوگرم اضافه وزن داشتم و باید حتما آن را کم میکردم.
آن زمان مثل الان سونا و جکوزی نبود. برای همین مربی من را در موتورخانه هتلی که مستقر بودیم، به حمام فرستاد.
هربار حمام میرفتم و میآمدم و مربیان ماساژم میدادند تا عرق کنم، خودم را خشک میکردم و دوباره حمام میرفتم. آنقدر این کار را تکرار کردم تا درنهایت ظرف ۵ ساعت ۴/۵ کیلوگرم وزن کم کردم و توانستم در مسابقه شرکت کنم.
پدرم به کشتی علاقه داشت و من هم به این سمت کشیده شدم و اکنون خودم هم دوست دارم پسرم کشتیگیر شود؛ با این تفاوت که او فقط در کشتی کار نکند و در زمینههای دیگر هم رشد کند.
برای همین او را همراه خودم به ورزشگاه میبرم؛ بهطور مسلم هر کشتیگیری دوست دارد فرزندش به چیزهایی که خودش نرسیده است، برسد.
همیشه به او میگویم اول درس، بعد ورزش، چون حالا میفهمم که ورزشکار باید تحصیلکرده باشد. هرچند کشتی، رابطهای با علم و تحصیل ندارد و تجربه و فن در آن حرف اول را میزند، تحصیلات در جامعه ما جایگاه خاص خود را دارد.
از مسیری که رفتهام، راضی هستم و اگر به گذشته برگردم، کشتی را ادامه میدهم
خراسان، مهد کشتی ایران بود و خراسانیها راحت به کسی نمیباختند، اما کمکم کشتی در شهر ما کمرنگ شد و این جای سوال دارد. به نظرمن تفرقهای که بین مربیان کشتی و مسئولان ایجاد شده، سبب پسروی کشتی در استان ما شده است؛ زیرا آدمها همان افراد هستند و تغییری نکردهاند و مشکل در مدیریت است که ما را عقب برده است.
از مسیری که رفتهام، راضی هستم و اگر به گذشته برگردم، کشتی را ادامه میدهم، اما به چیزهایی که میخواستم، نرسیدم و آنطورکه باید، نشدم. برای همین اگر زمان به عقب برمیگشت، کشتی را درکنار درس ادامه میدادم؛ زیرا حالا میفهمم تحصیل و داشتن تخصص کاری چقدر در زندگی اهمیت دارد.
* این گزارش سه شنبه، ۵ اسفند ۹۳ در شماره ۱۳۵ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.