کد خبر: ۱۰۴۰۲
۰۹ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۴

عاشقانه‌های سکوت در خانه آقا‌کاظم و معصومه‌خانم

سرنوشت، مسیر این زوج ناشنوا را به‌هم گره زد و امروز سه فرزند شنوا دارند. کاظم آقا با وجود همه چالش‌هایش می‌گوید: همین که هوش و حواسم و دست‌هایم سالم است، خدا را شکر می‌کنم.

گاهی سکوت یک‌دنیا حرف دارد. گاهی آدم‌ها در نبود کلمات حتی بهتر از سخن‌گفتن، می‌گویند و می‌شنوند. امروز روز جهانی همین آدم‌هاست؛ روز جهانی ناشنوایان. به همین مناسبت سراغ زوج ناشنوای محله شهیدآوینی آمده‌ایم که زندگی‌شان سراسر سکوت است؛ سکوتی که برای این زوج آغازگر عشق بوده است. در واقع سرنوشت، مسیر کاظم خانی پنجاه و چهارساله و معصومه شریفی چهل‌و‌دو‌ساله را به‌هم گره زده است تا امروز سه فرزند عزیز داشته باشند.

گفتگو با کسی که نمی‌شنود چالش‌های زیادی دارد، اما خوشبختانه در خانه آقا‌کاظم و معصومه‌خانم هر سه فرزند شنوا هستند. اسما دختر دوم خانواده به واسطه زندگی با والدینش زبان اشاره را خیلی خوب می‌داند. او در این گزارش گوش و زبان ماست، سؤالات ما را به اشاره برای والدینش بیان می‌کند و بعد، اشاره‌های آنها را برای ما کلمه می‌کند.



- چطور و به چه علت ناشنوا شدید؟

کاظم آقا: از ابتدا ناشنوا نبودم و در نه‌سالگی به‌دنبال ابتلا به بیماری سرخک ناشنوا شدم. اوایل حرف می‌زدم، اما به‌تدریج با نشنیدن زبانم بسته شد.

معصومه خانم: ما پنج‌خواهر و سه برادر هستیم که من و دو خواهرم از بدو تولد ناشنوا به دنیا آمدیم. ازدواج فامیلی پدر و مادرم باعث ناشنوایی بچه‌ها شده است.



- از ناشنوا بودن ناراحت هستید؟

کاظم آقا: هیچ مشکلی ندارم و همین که هوش و حواسم و دست‌هایم سالم است، خدا را شکر می‌کنم. به کمبود‌ها و مشکلات فکر نمی‌کنم و دیگر عادت کرده‌ایم.

معصومه خانم: همین که چند فرزند سالم و زندگی خوبی دارم، خدا را شکر می‌کنم. همه می‌گویند که خوش به حالت که غیبت و تهمت نمی‌شنوی. اما البته خود فرد باید اهل این گناهان نباشد که به آن مشغول نشود.



- چطور با هم آشنا شدید؟

کاظم آقا: من در کلاس ناشنوایان هم‌کلاسی خواهر بزرگ‌تر معصومه بودم. اول قصد داشتم با خواهر او ازدواج کنم تا اینکه معصومه را دیدم. نمی‌دانستم که او هم ناشنوا‌ست. خیلی دلم را برده بود. آن زمان من بیست‌و‌پنج‌ساله بودم و معصومه سیزده‌سال داشت. معصومه هم خیلی از من خوشش آمده بود. چند سال صبر کردیم تا بزرگ‌تر شود و دوباره به خواستگاری‌اش رفتم و عقد کردیم.

معصومه خانم: کاظم را دیدم و شیفته او شدم. با اینکه اختلاف سن داشتیم، مهربانی و مظلوم‌بودن او به دلم نشست.

شاید سخت‌ترین قسمت زندگی ناشنواها، بزرگ‌کردن بچه‌ها به‌ویژه در سنین نوزادی است

- آیا از اول دنبال همسر ناشنوا بودی؟

کاظم آقا: بله. ارتباط‌گرفتن یک شخص ناشنوا با ناشنوای دیگر راحت‌تر است و همدیگر را بهتر می‌فهمند. زندگی یک زوج ناشنوا با هم خیلی آسان و راحت‌تر از زندگی یک ناشنوا با شنواست.

- اصلا یک فرد شنوا می‌تواند با یک ناشنوا زندگی خوبی داشته باشد؟

کاظم آقا: حتما زوج‌هایی هستند که زندگی موفقی دارند، اما عموما یک زن و شوهر که یکی شنوا و دیگری ناشنواست، نمی‌توانند ارتباط خوب و عمیقی با یکدیگر برقرار کنند و نمونه‌های بسیاری بوده‌اند که از هم جدا شده‌اند.

- کدام قسمت زندگی زناشویی ناشنوایان سخت‌تر است؟

معصومه خانم: شاید سخت‌ترین قسمت، بزرگ‌کردن بچه‌ها به‌ویژه در سنین نوزادی است. البته که همان هم راه چاره دارد؛ مثلا وقتی بچه‌هایم نوزاد بودند، دو سر یک نخ را به دست خودم و بچه‌ها می‌بستم. هر‌وقت خیلی تکان می‌خوردند، متوجه می‌شدم. آن زمان سخت بود؛ ولی حالا دستگاهی آمده است که در‌صورت گریه‌کردن بچه می‌لرزد و متوجه می‌شوی.

- موسیقی یا آواز پرندگان را چطور تصور می‌کنید؟

معصومه خانم: هیچ‌وقت نشنیده‌ام و هیچ ذهنیتی ندارم.

پدر: برای خودم در دلم شعر می‌خوانم و دست‌هایم را تکان می‌دهم، ولی موسیقی و حتی صدای پرندگان را هم فراموش کرده‌ام.

 

عاشقانه‌های سکوت در خانه آقا‌کاظم و معصومه‌خانم


‌نمی‌شنوم، هرچه می‌خواهی بوق بزن!

آقا‌کاظم راننده وانت در میدان‌بار سپاد است. کارش را با علاقه و صبر انجام می‌دهد و مشکلی هم ندارد. اسما از طرف پدرش می‌گوید: رانندگی راحتِ راحت است. همه از رانندگی‌ام تعریف می‌کنند. اوایل علامت «راننده ناشنوا است» را می‌چسباندم، اما الان همان را هم ندارم.

در آینه می‌بینم اگر آمبولانس باشد، از سر راهش کنار می‌روم؛ اگر نه، کسی پشت سرم بوق می‌زند، من نمی‌فهمم. بسیاری از مردم الکی عجله دارند و انتظار دارند که راه را برایشان باز کنیم. من که بوق‌هایشان را نمی‌شنوم؛ خودشان می‌دانند!

اسما این نکته را خودش اضافه می‌کند و می‌گوید: پدر خیلی آرام رانندگی می‌کند.

باید خواسته‌هایم را بنویسم

از زبان مادرش هم می‌گوید: دوست داشتم بروم به دانشگاه و معلم شوم، اما پدرم سخت‌گیر بود و اجازه نمی‌داد که دختر‌ها ادامه تحصیل بدهند. رشته من گرافیک بود و برای مقطع کاردانی و کارشناسی باید به دانشگاه شهر نیشابور می‌رفتم.

شیفته عکاسی بودم، ولی خب نشد. چند سال در کارخانه چینی مقصود کار می‌کردم و بعد‌از ازواج دیگر سر کار نرفتم. الان در خانه‌داری مشکل خاصی ندارم فقط مجبورم خرید‌ها یا خواسته‌هایم را روی کاغذ بنویسم و به مغازه‌داران و دیگران نشان دهم؛ چون زبان اشاره را بلد نیستند و حرفم را متوجه نمی‌شوند.

 

عاشقانه‌های سکوت در خانه آقا‌کاظم و معصومه‌خانم

شیرین‌ترین خاطره

عجله داشت و شش‌ماهه به دنیا آمد

شیرین‌ترین خاطره زندگی مشترکشان، تولد اولین فرزندشان است. مادر تعریف می‌کند و می‌گوید: چند‌ماه بعد ازدواج، دائم به گشت‌وگذار در بیرون شهر و کوه بودیم. همین باعث شد که دخترم شش‌ماهه به دنیا بیاید. دخترم را دو ماه داخل دستگاه گذاشتند. هرموقع به بچه سر می‌زدیم، می‌دیدم که دانشجویان پزشکی بالای سرش ایستاده‌اند و مشغول تست و آزمایش هستند. با خودشان می‌گفتند این زنده نمی‌ماند و با او به‌عنوان نمونه آزمایشگاهی رفتار می‌کردند.

بابا صحبت مادر را ادامه می‌دهد و می‌گوید: این شرایط باعث شد او را به خانه بیاوریم. بعد‌از مدتی صورتش سیاه شد و مجبور شدیم او را به بیمارستان برگردانیم. با کلی نذر و صلوات بالاخره حالش خوب شد و از داشتن یک دختر سالم بی‌نهایت خوشحال بودیم.


من یک «کُدا» هستم

(CODA) فیلمی درام محصول‌۲۰۲۱ است که زندگی یک خانواده را از نگاه دختر خانواده به تصویر می‌کشد. همگی اعضای این خانواده یعنی پدر، مادر و برادر این دختر ناشنوا هستند و ارتباط آنها با دیگران و محیط اجتماعی اطرافشان منوط به حضور دختر شنوای خانواده است.

قهرمان این فیلم شیفته موسیقی است و از قضا استعداد خوبی هم در این هنر دارد. او برای تحصیل در این رشته باید به دانشگاه برود و خانواده‌اش را ترک کند. اما پدر و مادرش از درک علاقه و استعداد او عاجزند و از نظر آنها همین نقش فعلی او در کمک به خانواده بااهمیت‌ترین موضوع است.

اسما هم یک «کُدا» است. کدا به معنی فرزند شنوا از پدر و مادری ناشنواست. اسما متولد‌۱۳۸۸، دانش‌آموز کلاس نهم است و زیاد وقت نمی‌کند مانند دیگر نوجوان‌ها برای خودش زمان بگذارد.

او می‌گوید: خواهر بزرگ‌ترم دوست ندارد مرکز توجه بقیه باشد؛ به‌همین‌دلیل کمتر همراه پدر و مادرم بیرون می‌رود. برادر کوچک‌تر هم دوازده‌سال دارد و تنها من مانده‌ام. وقتی پدر و مادرم می‌خواهند برای خرید بیرون بروند یا مثلا به بانک، باید همراهشان باشم. تلفنشان که زنگ می‌خورد، باید جواب بدهم.

احساسات در زبان اشاره خنثی می‌شوند

او هم مانند دخترک فیلم کدا نمی‌تواند راحت حرف‌هایش را به پدر و مادرش بگوید و منظورش را برساند. اسما می‌گوید: به نظر من درک متقابل والدین ناشنوا و فرزندان شنوا سخت و مشکل است. نه ما درک کاملی از دنیای ناشنوایان داریم و نه پدر و مادر ناشنوا کامل می‌فهمند بچه‌ها با چه چالش‌هایی روبه‌رو هستند. سخت‌ترین بخش ارتباط‌گرفتن فرزندی که می‌شنود با پدر و مادر ناشنوا در بیان احساسات است.

وقتی درباره احساسات حرف می‌زنیم، به‌سختی متوجه می‌شوند و گاهی اشتباه برداشت می‌کنند. برای همین قیدش را می‌زنیم و کلا در‌این‌باره صحبت نمی‌کنیم؛ مثلا از وضعیت حال روحی‌ام چیزی نمی‌گویم؛ چون اکثر اوقات متوجه نمی‌شوند و فایده ندارد. مثلا تصور کنید از موضوعی عصبانی هستم و معمولا افراد با دادوبیداد عصبانیت را نشان می‌دهند، اما با زبان اشاره باید بیان کنم که از فلان مسئله عصبانی هستم و عملا بی‌فایده است.

عاشقانه‌های سکوت در خانه آقا‌کاظم و معصومه‌خانم


یادگیری زبان رسمی اشاره

اسما و خواهر و برادرش از وقتی در این خانه، چشم باز کردند، راه صحبت و ارتباط با زبان اشاره را آموخته‌اند؛ البته نه زبان رسمی ناشنوایان. این راه ارتباطی بیشتر مخصوص خانواده خودشان است. اسما حالا دارد در کلاس رسمی زبان ناشنوایان شرکت می‌کند. او می‌گوید: به‌همراه پدر و مادر به کانون ناشنوایان مشهد می‌روم. آنجا پیشنهاد کردند و گفتند حالا که وقت می‌گذاری، زبان رسمی اشاره را یاد بگیر.

 

حرف آخر، ضرورت فرهنگ‌سازی درباره ناشنوایان

اسما شاید بهترین کسی باشد که بتواند درباره مشکلات ناشنوایان صحبت کند؛ حتی بیشتر از خود ناشنوایان. او می‌گوید: ناشنوایان اینجا با چالش‌هایی روبه‌رو هستند که بعید می‌دانم در کشور‌های دیگر اتفاق بیفتد؛ مثلا همین چند‌وقت پیش در اتوبوس با مادرم صحبت می‌کردم که فردی ناگهان با خشم سرمان داد کشید.

سخت‌ترین بخش ارتباط‌گرفتن فرزندی که می‌شنود با پدر و مادر ناشنوا در بیان احساسات است

آن فرد گفت که «من را مسخره می‌کنی؟» به او توضیح دادم که «مادرم ناشنواست و دارم با او صحبت می‌کنم.» مشکلات دیگری هم هست؛ مثلا وقتی پدر و مادرم با دوستانشان تصویری صحبت می‌کنند، در این موارد، بقیه با تعجب خاصی نگاهشان می‌کنند، انگار موجوداتی فضایی هستند!

یا بسیاری مواقع، زبانشان را مسخره می‌کنند و دستانشان را الکی تکان می‌دهند. منظورم این است که درباره ناشنوایان به‌هیچ‌وجه فرهنگ‌سازی صورت نگرفته است و بسیاری از افراد جامعه از مشکلات ناشنوایان بی‌خبر‌ند.


آسیب شنوایی، معلولیتی پنهان

مریم سابیزا، مدیر مرکز مثبت زندگی کد ۲۹۳۹ یا کلینیک مددکاری رادمان

آسیب شنوایی معلولیتی پنهان و دارای تأثیرات گسترده بر جنبه‌های مختلف رشد مهارت‌های ارتباطی، اجتماعی و هیجانی فرد و خانواده وی است. هرچه سن بروز آسیب شنوایی پایین‌تر باشد، میزان مشکلات عملکردی فرد، بیشتر می‌شود و جنبه‌های گسترده‌تری از فرایند رشد و تحول زبان و گفتار وی تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد.

اختلال شنوایی یا کم‌شنوایی، یک بیماری جدی و خاص است که بخش بزرگی از زندگی فرد را از نظر روانی و فیزیولوژیکی تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. علاوه‌بر دلایل رایج برای کم‌شدن قدرت شنوایی، باید بدانید که عفونت‌های گوش، ضربه‌های شدید به سر، نویز‌های بلند و مداوم و همچنین برخی بیماری‌ها می‌توانند باعث اختلال شنوایی شوند.

عمدتا در موضوع شنوایی ما با دو گروه ارتباط داریم که شامل گروه ناشنوا و گروه کم‌شنوا می‌شوند. کسی که کم‌شنواست، می‌تواند خیلی کم بشنود یا اصلا چیزی نشنود. افرادی که دچار کم‌شنوایی هستند، می‌توانند صدا‌ها را به‌اندازه کافی بشنوند تا در مکالمات شرکت کنند. آنها می‌توانند توانایی شنوایی خود را با سمعک یا سایر درمان‌ها بهبود بخشند. اما برای فردی که ناشنواست، استفاده از سمعک و دستگاه‌های دیگر کمکی نمی‌کنند.

این افراد از زبان اشاره برای برقراری ارتباط استفاده می‌کند. ازآنجایی‌که ناشنوایان برخلاف نابینایان یا دیگر معلولان جسمی‌حرکتی، نشانه خاصی برای شناخته‌شدن در جامعه ندارند و تنها از روی سمعکشان یا زمانی‌که با ایماواشاره صحبت می‌کنند، باید متوجه حضور آنها در جامعه شد، سازمان جهانی بهداشت این دسته از معلولان را افرادی با معلولیت پنهان خوانده است.

امروزه سازمان بهزیستی با اولویت قراردادن برنامه‌هایی همچون غربالگری شنوایی نوزادان و کودکان، تشخیص بهنگام و ارجاع بموقع، توان‌بخشی گفتاری و شنیداری در مراکز خانواده و کودک مبتلا به اختلالات شنوایی، ارائه تجهیزات توان‌بخشی (سمعک)، ارائه کمک‌هزینه کاشت حلزون شنوایی، تعمیر و تعویض قطعات پروتز کاشت، ارائه خدمات توان‌بخشی بعد از کاشت حلزون شنوایی، آموزش و مشاوره خانواده و آماده‌سازی کودک برای ورود به مهد و مدرسه، یاریگر متخصص و متعهد کودکان دارای آسیب شنوایی و خانواده ایشان است.



* این گزارش دوشنبه ۹ مهرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۹۴ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44