کد خبر: ۱۰۳۳۹
۰۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰
نسرین شبانی ۲۰ سال است، بانی خیر محله طرق شده

نسرین شبانی ۲۰ سال است، بانی خیر محله طرق شده

نسرین شبانی نزدیک به ۲۰ سال است که به بانی خیر محله طرق معروف شده و خانم‌های دیگر محله هم در جمع‌آوری کمک‌های مردمی به‌منظور تهیه جهیزیه زوج‌های جوان، موادغذایی برای نیازمندان و... یاری‌اش می‌کنند.

همه اهالی محله او را به «شیبانی» می‌شناسند ولی نام اصلی‌اش نسرین شبانی است و با وجود اینکه چندخیریه در محله وجود دارد، همه اهالی او را به کار خیر می‌شناسند و نذری هم داشته باشند، ابتدا به‌سراغ او می‌روند. حدود ۲۰ سال است که از حضورش در محله طرق می‌گذرد و در ساعی ۴۵ سکونت دارد.

نزدیک به ۲۰ سال است که به بانی خیر محله معروف شده و خانم‌های دیگر محله نیز در جمع‌آوری کمک‌های مردمی به‌منظور تهیه جهیزیه زوج‌های جوان، موادغذایی برای نیازمندان و... یاری‌اش می‌کنند. هنوز دختر جوانی بود که اولین قدم‌ها را برای کمک‌رسانی به نیازمندان محله برداشت.

اگرچه تا آن زمان تجربه کمک به نیازمندان را به شکل جدی در کارنامه زندگی خود نداشت ولی آنها اثرگذارترین افراد زندگی‌اش، در این مسیر بودند و او از کودکی با پدربزرگ و پدری مهربان، بزرگ شد که در حد توان خود، برای دستگیری نیازمندان تلاش می‌کردند. 

گویی کمک کردن در خانواده شبانی، به رسمی خانوادگی تبدیل شده است. او هفت خواهر و دو برادر دارد که آنها نیز در این مسیر یاری‌ا‌ش می‌کنند؛ البته نه به اندازه وقت و زمانی که خواهرشان در کار خیر می‌گذارد، ولی هرکاری بتوانند انجام دهند، دریغ نمی‌کنند و نسرین را در این راه تنها نمی‌گذارند.     

 

در ابتدای ورود به طرق با چند خانواده نیازمند آشنا شدم

سال ۷۷ بود که به‌خاطر برخی مسائل مالی مجبور شدیم از رضاشهر به اینجا بیاییم. در طرق که ساکن شدیم، مدت زیادی نگذشت که با چند خانواده که از نظر مالی ضعیف بودند و حتی نانی برای خوردن خود نمی‌توانستند تهیه کنند، آشنا شدم.

با خواهر بزرگ‌ترم که در آب‌و‌برق ساکن بود و آنجا با خیریه امیرالمومنین (ع) همکاری می‌کرد، تماس گرفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم. او نیز اشرف جلیلیان، از خیران شهری را به من معرفی کرد که با بیشتر مکان‌های کم‌برخوردار شهر آشنایی داشت و حتی به روستا‌های اطراف مشهد نیز کمک می‌کرد.

وقتی با جلیلیان صحبت کردم، متوجه شدم پیش از این، نیازمندان طرق را نیز تحت‌پوشش قرار داده و بعد از آشنایی من با وی، به نماینده او در محله تبدیل شدم و خانواده‌های نیازمند را به وی معرفی می‌کردم.  

 

سعی می‌کنیم احترام افراد در محله حفظ شود

برخی خانواده‌ها برایشان مهم نیست که دیگران از وضعیت آنها اطلاع یابند، اما من خانواده‌هایی را می‌شناسم که برای حفظ آبروی خود حاضر نشدند زیرپوشش خیریه محله بروند و از خدمات آن استفاده کنند و به‌اصطلاح دارند صورتشان را با سیلی سرخ می‌کنند. ما نیز آنها را بعد از مدتی ازطریق واسطه شناختیم و تلاش می‌کنیم احترام و شأنشان در محله حفظ شود و طوری به آنها کمک می‌کنیم که همسایه‌ها متوجه نشوند.

 

بیشترین کار ما در محله، تهیه جهیزیه است

بعد از ۱۷، ۱۸ سال، در محله شناخته شده‌ام و سه‌چهار سال است بیشتر کمک‌های ما از سوی اهالی و خیران محله است. پیش از اینکه خانم جلیلیان دچار بیماری شود، کمک‌های زیادی به ما می‌کرد ولی الان که مشغول درمان است، این کمک‌ها کمتر شده و من نیز با خودم گفتم: چه خوب می‌شود اهالی محله در کار خیر شریک شوند.

ما اینجا چند خیّر شناخته‌شده داریم که همیشه کمکمان می‌کنند. بیشترین کمک‌های ما شامل تهیه جهیزیه برای عروس و دامادهاست و بعد از آن تهیه سیسمونی نوزاد، موادغذایی و لباس و وسایل دسته‌دوم، همچنین هرکار دیگری که لازم باشد و بتوانیم، انجام می‌دهیم.  

بیشترین کمک‌های ما شامل تهیه جهیزیه برای عروس و دامادهاست و بعد از آن تهیه سیسمونی نوزاد، موادغذایی و لباس و...

 

کمک‌های ما فقط به طرق محدود نمی‌شود

با شناختی که از ساکنان محله داریم، فقط به افراد نیازمند کمک می‌کنیم؛ البته گستره کار ما فقط به محله طرق محدود نمی‌شود، حتی برای نوعروسی از روستا‌های اطراف مشهد و یکی از روستا‌های کرمان نیز جهیزیه تهیه کردیم. هرگاه برای عروسی بخواهیم جهیزیه تهیه کنیم، در جلسه‌ای عمومی که خانم‌ها در مسجد دارند، اعلام می‌کنیم تا هرکه می‌خواهد، در آن سهیم شود.

با اینکه دوست داریم عروس‌ها را با وسایل نو راهی خانه بخت کنیم، در جهیزیه‌ها وسایل دسته‌دومی که هنوز کاربرد داشته باشد، نیز قرار می‌دهیم؛ مثلا یکی از همسایه‌ها وسیله‌ای برقی دارد که فقط چندبار از آن استفاده کرده و سالم است، یا سرویس چینی‌اش کامل است و خش ندارد یا پارچه چادری یا ملحفه‌ای در منزل داشته که تا‌به‌حال استفاده نکرده، این وسایل را نیز در جهیزیه جای می‌دهیم.

بعد از کامل شدن جهیزیه، مولودی کوچکی در منزل ما که ۱۶۰ متر است، برگزار می‌کنیم و وسایل را آنجا می‌چینیم. اهالی محله نیز شرکت می‌کنند و سرانجام، عروس راهی منزلش می‌شود.

 

برخی خانواده‌ها، به نان خود محتاجند

نیازمندان زیادی در این محله زندگی می‌کنند و هنوز هم کمک‌های زیادی لازم است به آنها بشود. برخی از آنها زنانی هستند که شوهر معتاد دارند یا همسرشان فوت کرده است و برخی نیز، به زندگی خود پای‌بند نبوده‌اند و زن و فرزندشان را رها کرده و رفته‌اند.

برخی از آنها نیز شامل خانواده‌هایی می‌شوند که همسرشان کارگر است یا ورشکست شده و از  نظر مالی ضعیف شده‌اند و فقط توان پرداخت هزینه‌های جاری زندگی مثل آب و برق و گاز را دارند.

حتی برخی از آنها برای خرید نان خود محتاجند و از کارت تخفیف نانی که تهیه می‌کنیم، استفاده می‌کنند؛ حال فرض کنید این افراد، دانش‌آموز دارند، دختر و پسرهایشان ازدواج کرده‌اند و هزینه تحصیل و شروع زندگی برایشان چقدر سخت است.  

 

بعد از فوت پدربزرگم، متوجه کمک‌های پنهانی‌اش شدیم

پدربزرگم که فوت کرد، افراد زیادی که نمی‌شناختیم‌شان برای عرض تسلیت آمدند. تازه فهمیدیم او به‌طور پنهانی به افراد زیادی کمک می‌کرده و ما نمی‌دانستیم.

پدربزرگم روحانی بود و اجازه داشت برای دفتر آیت‌ا... مصباح، حساب سال تعیین کند و پول سهم سادات، یتیم، ردّ مظالم، کفاره و خمس و زکات را برای افراد نیازمند، مسافری که هزینه سفرش را نداشت یا ازدواج جوانان، هزینه می‌کرد.

علاوه بر این، به‌صورت شخصی به این افراد کمک می‌کرد؛ مثلا هرگاه برای مجلس روضه‌ای به خانه‌ای می‌رفت و می‌دید از نظر مالی وضعیت مناسبی ندارند، مایحتاج روزانه‌شان را تهیه می‌کرد یا وسایل ضروری خانه مثل یخچال، گاز و بخاری برایشان می‌خرید.

همچنین، مداحان و سخنران‌های جوانی را که تازه‌کار بودند، به مردم محله معرفی می‌کرد تا افراد در مجالس مداحی و نوحه‌خوانی از حضور آنها بهره ببرند.

 

زمان جنگ، خانه ما مخابرات بود

پدرم دامداری داشت و گوشت هرگوسفندی را که می‌کشت، میان خانواده‌های نیازمند به‌خصوص زنان سرپرست خانوار، تقسیم می‌کرد. ماست و شیر و موادغذایی نیز جزو کمک‌های همیشگی‌اش بود و گاهی مقداری پول در پاکت می‌گذاشت و بدون اینکه کسی متوجه شود، آن را به خانواده مد‌نظر می‌داد تا برای زندگی‌اش هزینه کند.

زمان جنگ، منزل ما در خیابان امیرکبیر در کوهسنگی بود. در محدوده زندگی ما، هیچ‌کس تلفن نداشت جز منزل ما. خانه ما تبدیل به مخابرات شده بود و پدرم بدون اینکه یک‌بار خم به ابرو بیاورد، هرگاه یکی از جبهه تماس می‌گرفت، بلافاصله لباس می‌پوشید که خانواده آن شخص را مطلع کند تا به منزل ما بیایند و با پسر یا همسرشان صحبت کنند.

گاهی نیمه‌های شب نیز تلفن، زنگ می‌خورد و پدرم از خواب بیدار می‌شد و همسایه را باخبر می‌کرد؛ حتی کسانی که یکی‌دو کوچه با ما فاصله داشتند، از تلفن منزل ما استفاده می‌کردند. به‌ویژه شب‌های بعد از عملیات و حمله دشمن، همسایه‌ها در منزل ما صف می‌کشیدند تا از سلامتی رزمنده‌شان که در آن عملیات شرکت کرده بود، اطلاع یابند.

 

از بچگی، پدری دیدم که هیچ‌گاه دست از کار خیر برنداشت

شبانی می‌خندد و می‌گوید: ما آلوده کار خیر شدیم! من از بچگی، پدری را دیدم که هیچ‌گاه دست از کار خیر برنداشت و همیشه لبش خندان بود و با ما به مهربانی برخورد می‌کرد.

این روحیه و لذت انجام کار خیر در ما نیز نهادینه شد و بچه‌ها نیز به پیروی از پدر، از انجام کار خیر دریغ ندارند. خواهر و برادرهایم هرکاری در این مسیر از دستشان برآید، انجام می‌دهند.

یکی از خواهرهایم خیاط است و اگر بخواهیم پارچه چادری یا ملحفه‌ای برای عروس بدوزیم، به منزل ما می‌آید. شوهرخواهر و برادرهایم در خرید کردن و جابه‌جایی وسایل کمکم می‌کنند. هر‌کدام از خواهر‌های دیگرم نیز در هر مرحله به‌نحوی کمک می‌کنند و تابه‌حال مرا تنها نگذاشته‌اند، حتی بچه‌های برادر و خواهرانم نیز کمک‌حال من هستند.  

 

نسرین شبانی نزدیک به ۲۰ سال است که به بانی خیر محله طرق معروف شده است

 

بعد از فوت پدرم، برکت خانه ما پابرجاست 

با وجود کمک‌های زیادی که پدربزرگ و پدرم به افراد نیازمند می‌کردند، هیچ‌گاه خودمان در تنگنا قرار نگرفتیم، بلکه برکت خانه ما چندبرابر شد. پدرم همیشه می‌گفت: اگر دست دهنده داشته باشید و دست کسی را بگیرید، خداوند چندبرابر به شما برمی‌گرداند.

با اینکه پدرم چندسال است به رحمت خدا رفته، برکت زندگی ما همچنان پابرجاست؛ چرا‌که معتقدم اگر یک‌تومان به کسی کمک کنیم، خدا ۱۰ تومان به ما کمک می‌کند. پدرم همیشه تاکید می‌کرد که سعی کنید کمک‌هایتان بی‌ریا باشد.

من نیز بنا به رسمی که پدر و پدربزرگم داشتند، در سال‌های گذشته سعی کردم طوری کار خیر انجام دهم که کسی متوجه نشود.  

با وجود کمک‌هایی که پدربزرگ و پدرم به افراد نیازمند می‌کردند، هیچ‌گاه خودمان در تنگنا قرار نگرفتیم، بلکه برکت خانه ما چندبرابر شد

 

۲۰ عروس در یک‌روز راهی خانه بخت شدند.

چون این کار را برای رضای خدا انجام داده‌ام، نمی‌دانم در طول این سال‌ها چند سری جهیزیه تهیه کردیم. بستگی به کمک‌های مردمی و فوریتی که برای عروس و داماد به‌وجود می‌آید، دارد؛ هفته گذشته عروس و دامادی داشتیم که مثلا شنبه متوجه وضعیتشان شدیم و تا چهارشنبه همان هفته، جهیزیه هردو را توانستیم فراهم کنیم.

مرداد سال گذشته نیز قصد جمع‌آوری دو سری جهیزیه داشتیم، اما کمک‌ها به قدری خوب بود که توانستیم ۵ عروس را راهی خانه بخت کنیم. یادم می‌آید چندسال پیش با همکاری جلیلیان، ۲۰ عروس را در یک مجلس مولودی، راهی خانه‌هایشان کردیم. این مجلس شادی در آزادشهر برگزار شده بود.

۱۲ عروس از محله طرق و هشت عروس از محله‌های دیگر در آن حضور داشتند. ۲۰ عروس با لباس سفید عروس کنار هم نشسته بودند و خانم‌هایی که در مجلس بودند، برای تبریک جلو می‌آمدند و به‌عنوان هدیه، هزینه‌ای به آنها می‌دادند.

در آن مجلس، خانم عرب‌زبانی حضور داشت که به هرکدامشان یک پلاک طلا هدیه داد. همچنین صندوق پولی در این مجالس وجود دارد تا افراد برای تهیه جهیزیه‌ای دیگر، به اندازه‌ای که در توان دارند، مبلغی در آن قرار دهند.  

 

سنگ صبور هم‌محله‌ای‌هایم هستم

گاهی در مغازه خود نشسته‌ام و یکی از خانم‌های محله به اینجا می‌آید و مشکل زندگی‌اش را با من مطرح می‌کند. من نیز بنا به تجربه‌ای که پیدا کرده‌ام، او را راهنمایی می‌کنم. او نیز به حرف‌هایم عمل می‌کند و نتیجه می‌گیرد.

اگرچه شنیدن مشکلات مردم سخت است و انسان را رنجور می‌سازد، خوشحالم که خداوند، چنین اعتمادی میان مردم برای من ایجاد کرده تا سنگ صبور هم‌محله‌ای‌هایم باشم.

شنیدن این حرف‌ها باعث شده شناخت من از زندگی بیشتر شود؛ به همین دلیل تبدیل به مشاور محله شده‌ام و برای خانم‌ها راهکار ارائه می‌دهم. یکی از علاقه‌مندی‌های من، نوشتن است و خاطراتم را می‌نویسم. گاهی که زیادی احساس خوشی داشته باشم، این خاطرات را می‌خوانم تا تلنگری به خودم بزنم و به کارهایم بیشتر توجه کنم.  

 

مردمی بودن، دلیل اعتماد مردم به ماست.

چون کار ما کاملا مردمی است و وابسته به هیچ سازمان یا خیریه‌ای نیستیم، تهیه جهیزیه برایمان بسیار سخت است و باید پول نقد داشته باشیم تا از فروشگاه‌ها، لوازم مورد‌نیاز را بخریم؛ البته یکی از کسبه محله که لوازم‌خانگی دارد و ما را می‌شناسد، به‌صورت قسطی لوازمش را می‌فروشد، اما هزینه‌اش بیش از کلی‌فروشی‌ها می‌شود.

اگر راهی باشد تا مسئولان مراکز خرید یا فروشنده‌های کلی، با افرادی مثل ما همکاری کنند تا لوازم اصلی و ضروری زندگی را با قیمت مناسب از آنها بخریم، حرکت خوبی به‌راه می‌افتد. با وجود چندین خیریه در محله، زیر نظر هیچ‌کدام از آنها نیستیم و آزادانه و مردمی فعالیت می‌کنیم.

یکی از دلایلی که موجب شده کمک‌رسانی و اعتماد مردم به ما زیاد شود، جنبه مردمی بودن کار ماست؛ چرا‌که آنها به مجلسی دعوت می‌شوند و از نزدیک می‌بینند که کمک‌هایشان در چه راهی صرف شده است.  

* این گزارش سه شنبه، ۲۸ مهر ۹۴ در شماره ۱۶۶ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44