کد خبر: ۱۰۳۰۹
۰۲ مهر ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۸

خاطرات خوش خیابان ارگ در خاطر قدیمی‌های مشهد

بسیاری از مشهدی‌های قدیم که حالا مویی سفید کرده‌اند، خاطرات خوشی از خیابان ارگ دارند؛ خیابانی که در روزگار شکوه و عظمتش با خیابان لاله‌زار تهران و حتی شانزلیزه پاریس رقابت می‌کرد.

شهر مشهـد از دوران صفوی تغییرات مکانی و جغرافیایی بسیاری را به خود دیده و در هر دوره‌ای، ساختمان‌ها و خیابان‌های جدیدی در آن ساخته شده است. از شهرت خیابان عباسی (پایین‌خیابان) و خیابان نادری (بالاخیابان) که بگذریم، بدون‌شک یکی از معروف‌ترین خیابان‌های مشهد خیابان ارگ یا امام خمینی است.

تقریبا همه مشهدی‌های قدیم که حالا مویی سفید کرده‌اند، خاطرات خوشی از این خیابان و محله دارند؛ خیابانی که در روزگار شکوه و عظمتش با خیابان لاله‌زار تهران و حتی شانزلیزه پاریس رقابت می‌کرد؛ خیابانی که هنوز شهرت ۹۰ ساله خود را حفظ کرده است. برای آشنایی بیشتر با این خیابان، پای صحبت یکی از قدیمی‌های این محله می‌نشینیم.

 

درشکه چهاراسبه حاج حسین ملک

حسین بهرامی سال‌۱۳۱۴ در محله ارگ (امام خمینی) به دنیا آمده و سال‌های کودکی‌اش پر است از خاطرات بازی‌های کودکانه در اطراف و داخل باغ بزرگی که به باغ ملی شهره بود. حسین و دیگر بچه‌های محله، روز‌های گرم تابستان بعداز آنکه حسابی بازی کرده و خسته شده بودند، به سایه چنار‌های باغ ملی پناه می‌بردند و با شنا‌کردن در آب جوی کنار باغ ملی، تن و بدن خود را خنک می‌کردند.

بهرامی با مرور خاطرات آن روز‌ها می‌گوید: آن زمان، محله جمعیت چندانی نداشت. بیشتر محله زمین‌ها و باغ‌هایی بود که به حاج‌حسین ملک تعلق داشت. خانه حاج‌حسین ملک نزدیک خانه ما بود و ما برای بازی تا نزدیک این خانه می‌رفتیم. گاهی درشکه چهاراسبه‌ای از داخل باغ خارج می‌شد و حاج‌حسین ملک که داخل آن نشسته بود، با لبخند و نگاهی محبت‌آمیز از کنار ما عبور می‌کرد. ما به او سلام می‌کردیم و او با مهربانی دست تکان می‌داد.

 

داستان خیابان ارگ و ساخت باغ ملی مشهد

 

داستان ساخت باغ ملی

بیشتر خاطرات کودکی حسین بهرامی با خاطرات باغ ملی گره خورده است. باغ زیبا و مشهوری که سابقه تاریخی و مالک آن معلوم و مشخص نیست. بعضی‌ها می‌گویند این باغ از موقوفاتی است که در دوران سلطنت مظفرالدین‌شاه‌قاجار جزو املاک شاهی بوده و بعد‌ها در انقلاب مشروطه به مردم تعلق گرفته است و به باغ ملی مشهور می‌شود، اما حسین بهرامی، داستان دیگری از این باغ به یاد دارد.

او برطبق گفته‌های پدر و پیرمرد‌های قدیمی که شاهد زنده آمدن رضاشاه به مشهد و باغ ملی بوده‌اند، می‌گوید: رضاشاه در سال دوم سلطنتش به‌دنبال تبلیغات بسیاری که انجام داده بود، به مشهد سفر می‌کند و در این سفر به دیدن چند تن از بزرگان و تجار شهر می‌رود که یکی از این افراد، حاج‌حسین ملک بود.

پدرم درباره آن روز می‌گفت: یک روز قبل‌از آمدن رضاشاه به محله، تمام کوچه‌ها و خیابان را آب و جارو و چراغانی کرده بودند. سرباز‌های بسیاری در طول مسیر به‌صورت مسلح ایستاده بودند. رضاشاه بعداز زیارت حرم امام رضا (ع) به دیدن خانه ملک رفت. حاج‌حسین ملک نیز او را به همین باغ (باغ ملی) برد.

رضاشاه با دیدن زیبایی و سرسبزی باغ از آن خوشش آمد. به همین دلیل به حاج‌حسین ملک رو کرد و گفت: «حاج‌حسین عجب باغی داری.» حاج حسین هم که دوست نداشت باغ را به رضاشاه بدهد، به‌جای گفتن «پیشکش به شاه» گفت: «پیشکش به ملت». رضاشاه که تیرش به سنگ خورده بود، با ناراحتی از خانه حاج‌حسین‌ملک بیرون رفت و از آن زمان این باغ وقف مردم شهر می‌شود. البته باغ فعلی فقط بخشی از آن باغ شش‌هکتاری است که حاج‌حسین‌ملک وقف مردم کرده بود.

بهرامی در ادامه می‌گوید: رضاشاه برای آنکه آبروی خود را حفظ کند و کسی نفهمد که حاج‌حسین ملک، باغ را به او پیشکش نکرده است، دستور داده بود که به همه بگویند رضاشاه به‌خاطر محبت به مردم مشهد، این باغ پیشکشی را به آنان تقدیم کرده است. حتی در همان زمان لوحی نیز در ورودی باغ ملی نصب کرده بودند که این داستان بخشش ملوکانه باآب‌وتاب در آن نوشته شده بود. این تابلوی زرین با مرگ رضاشاه توسط اهالی دزدیده و نابود شد.

بعضی‌ها می‌گویند باغ ملی از موقوفاتی است که در دوران سلطنت مظفرالدین‌شاه‌قاجار جزو املاک شاهی بوده 


سکونت یهودیان در ارگ

هم‌زمان‌با انقلاب بلشویکی در روسیه، اقلیت‌های مذهبی دچار بغض و کینه حکومت دین‌ستیز کمونیستی و تعدادی از یهودیان نیز مجبوربه کوچ اجباری شدند. عده‌ای از این افراد به مشهد آمدند و در پایین‌خیابان مشهد و عیدگاه ساکن شدند. بیشتر آنان تاجر پشم و پوست بودند. بعداز گذشت چندسال به دلایل مذهبی یهودی‌ها از اطراف حرم (عیدگاه) رفتند و در نواحی دیگر مشهد به‌ویژه محله ارگ ساکن شدند.

بهرامی دراین‌باره می‌گوید: یهودی‌ها به‌دلیل زیرکی و هوشی که داشتند، هرگز با مسلمانان جروبحث و بر‌خورد نمی‌کردند. آنها حتی در ظاهر، به اعتقادات شیعیان احترام می‌گذاشتند و از حضرت رضا (ع) تعریف وتمجید می‌کردند. مشهدی‌ها نیز به آنان کاری نداشتند. بعداز مدتی یکی از یهودیان به نام «زرجهود» به‌عنوان واسطه شروع به خرید زمین‌های بسیاری در محله (جنت فعلی) کرد.

به‌دنبال آن خانه‌هایی ساخته شد و یهودیان به‌عنوان اولین ساکنان محله جنت در آنها استقرار یافتند. بعداز مدتی یهودیان با پرداخت پول‌های کلان و با واسطه، قطعات دیگری از زمین‌های اطراف ارگ را خریداری و شروع به ساخت‌وساز خانه کردند.

 

ساخت هتل پارس

بعداز آنکه یهودیان جای پای خود را در محله محکم کردند، یک یهودی روس‌تبار به نام «امین‌اف» زمینی را که روبه‌روی باغ ملی قرار داشت، خرید و بعداز مدتی در سال ۱۳۱۶ هتل پارس، نخستین هتل مدرن مشهد توسط همان فرد ساخته شد.

بهرامی که پدرش از دست‌اندرکاران ساخت این هتل بوده است، در ادامه می‌گوید: هرچند خیلی‌ها فکر می‌کنند یک معمار روس این هتل را ساخته است، پدر من، جریان ساخت آن را چنین تعریف کرد «زمانی که امین‌اف پی ساختمان را می‌ریخت، عده‌ای از اهالی و مذهبیان محله به‌سراغ او رفتند و از او درباره کار سوال کردند. مردم از امین‌اف خواستند که برای ساخت هتل از معماری ایرانی استفاده کند.

او هم پذیرفت و دوتن از معروف‌ترین معماران مشهد به نام «حاجی‌نواب» و «حاج‌حسین‌علی معمار مشهدی» به‌عنوان همکار این معمار روس، ساخت اولین هتل مدرن مشهد را آغاز کردند. درواقع این دو معمار مشهدی به‌خاطر به‌کارگیری کارگران مشهدی و رفت‌وآمد‌هایی که معمار روس به کشورش داشت، همه‌کاره و معمار واقعی ساخت این هتل بودند.» نسبت‌دادن ساخت آن به معمار روس، کار اشتباهی است. شاید به دلیل نوع معماری ایرانی هتل بود که این مکان، مدت زیادی دست یهودی‌ها نماند و صاحب یهودی آن بعداز چند سال، هتل را به یک ایرانی به نام «مجاور توسی» فروخت. در حال حاضر نیز این هتل که قدیمی‌ترین هتل فعال مشهد و ایران است، زیرنظر پسر مجاور توسی فعالیت می‌کند.

یهودی‌ها بعداز ورود به محله ارگ، شروع به خرید زمین‌های آنجا کردند. در سال‌های بعداز ملی‌شدن صنعت نفت نیز تحت‌حمایت دولت آمریکا به برخی کار‌های مداخله‌جویانه در امور شهر‌های ایران اقدام کردند. حتی برخی یهودی‌های متعصب در محله ارگ نیز به تبلیغ و اشاعه مسلک یهودیت و تهمت‌زنی به اعتقادات اسلامی و... پرداختند که با شایع‌شدن این افکار، بازاریان و تجار مشهد بیشتر مغازه‌ها و املاک آنان را خریداری کردند و آخرین بازمانده‌های آنان در سال‌۱۳۴۵ از مشهد خارج شدند.


تبدیل شدن ارگ به محله‌ای تفریحی

هم‌زمان‌با سال‌های آخر حکومت رضاشاه و طرح دوستی با آلمان هیتلری، کارشناسان و مهندسان آلمانی به ایران وارد شدند. این مهندسان علاوه‌بر ساخت بسیاری از کارخانه‌ها و مراکز دولتی، فرهنگ آلمانی را که نمونه کامل فرهنگ غربی بود، به ایران آوردند. به‌دنبال آن برخی روشنفکران تجددخواه ایرانی به ساخت برخی مراکز تفریحی مانند سینما، تئاتر و... در محله ارگ پرداختند.

بهرامی بااشاره‌به ساخت نخستین سینما‌ها در مشهد می‌گوید: آن سال‌ها چندسینما به نام‌های فردوسی، هما، شیروخورشید و... در خیابان ارگ شروع به کار کردند. در هر سالن سینما صدصندلی قرار داشت و بلیت آنها با سه قیمت متفاوت ارائه می‌شد. صندلی‌های جلو ۵ قرانی، صندلی‌های وسط ۸ قرانی و صندلی‌های لژ ۱۵ قرانی بودند.

علاوه‌بر سینما‌ها یک سالن تئاتر به نام «گلشن» نیز درکنار باغ ملی قرار داشت که قیمت آن باتوجه‌به محل نشستن (جلو، وسط و عقب) متفاوت بود و بلیت آن از ۲ قران شروع می‌شد و به ۱۲ قران می‌رسید. آن سال‌ها این مجموعه، باغ ملی و... به‌دلیل واقع‌بودن در شهر و مسیر مناسب آن، یکی از معروف‌ترین محل‌های تفریح مشهدی‌ها بود. عصر روز‌های تعطیل نوجوان‌ها، جوان‌ها و... برای استراحت و تفریح به باغ ملی می‌رفتند. فروشندگان دوره‌گرد و مغازه‌دار‌ها نیز حسابی سرشان شلوغ بود و تفریح و شادی تا نیمه‌های شب ادامه داشت.

 

داستان خیابان ارگ و ساخت باغ ملی مشهد

ارگ؛ خیابان روشن فکران!

درکنار افراد معمولی و عادی که برای تفریح و سینمارفتن به محله ارگ می‌آمدند، افراد روشنفکر و تجددگرا که بیشتر شامل هنرمندان، بازیگران، دانشگاهیان و طبقات اشراف و ثروتمند شهر مشهد بودند، به این محله رفت‌وآمد می‌کردند و اوقاتی را به بحث‌های روشنفکری هنری، سیاسی و.. می‌گذراندند.

بهرامی که خود شاهد آن روز‌ها بوده است، می‌گوید: وصف آن روز‌ها و آدم‌هایی که با آخرین مدل‌های خودرو و لباس در این محله رفت‌وآمد می‌کردند سخت و غیر‌ممکن است. به‌نظر من این محل با آن درختان و پیاده‌رو‌های سنگ‌فرش با خیابان‌های اروپا و پاریس برابری می‌کرد.

یکی از پاتوق‌های اصلی افراد روشنفکر و البته ثروتمند، طبقه پایین هتل پارس و قنادی‌ای به نام «اتحاد» بود. افراد ضمن سفارش بستنی، روی صندلی‌های شیک آن که ساخت پاریس بود، می‌نشستند و درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور صحبت می‌کردند. آنها جملات زیبایی درباره مبارزه‌با فقر و تبعیض و بی‌عدالتی به‌کار می‌بردند، اما هیچ‌وقت جرئت همنشینی با مردم عادی را نداشتند. طوری با غرور و افتخار از کنار مردم عبور می‌کردند که گویی همه برده آنها هستند.

برخی از مردم هم به کفش‌ها، لباس‌ها و غذا‌های رنگا‌رنگی که می‌خوردند با حسرت نگاه می‌کردند.

این حسرت مدت زیادی طول نکشید، چون بعداز مدتی، تعدادی از جوانان روشنفکر که بیشتر تمایل به کمونیست و حکومت توده‌های ضعیف داشتند، در فاصله اندکی از این قنادی، آن طرف خیابان و در حاشیه باغ ملی، قنادی دیگری به نام قنادی «مینا» را پاتوق خود کردند.

هر روز غروب این روشنفکران ملی‌گرا و کمونیست با لباس‌های یک‌دست و کلاه‌های معروف به این کافه می‌آمدند و درکنار خوردن بستنی، بحث‌های سیاسی می‌کردند. طبقه روشنفکر فئودال با دیدن این افراد که موی دماغ آنها شده بودند، خیلی ناراحت بودند و بار‌ها ازطریق سفارت انگلیس که در خیابان ارگ قرار داشت، پیگیر موضوع شدند و درخواست تعطیلی این کافه را داشتند. حتی چندین‌بار افراد کافه ازسوی حکومت وقت مورد آزار و توبیخ قرار گرفتند، اما آنها ساکت نشدند و حتی با پخت شیرینی‌هایی که با داس و چکش تزیین شده بود و به فروش می‌رسید، فئودال‌ها را عصبانی کرده بودند.

بهرامی در ادامه می‌گوید: ماجرا‌های مخالفت این دوگروه روشنفکر ادامه داشت تا زمان ملی‌شدن صنعت نفت که اعضای این دو قنادی (اتحاد و مینا) یکی به طرفداری شاه و دیگری مصدق اعلام موضع کرده بودند. هردو گروه برای جذب جوانان دست‌به تبلیغات گسترده‌ای می‌زدند؛ به‌طوری‌که برخی جوانان نا‌آگاه جذب این دوگروه شدند. بعد‌ها نیز اغلب آنها جذب سازمان‌های جاسوسی و مخوف اطلاعاتی شدند و درواقع به‌عنوان نوکر استبداد (شاه) جنایات زیادی علیه مردمی که روزی از آنها دفاع می‌کردند، انجام دادند.

بهرامی در پایان این گفتگو می‌گوید: در سال‌های بعد باوجودگسترش شهر و به‌وجودآمدن مناطق معروفی مثل سجاد و وکیل‌آباد، شهرت و محبوبیت این مکان حفظ شد. هنوز هم این منطقه و باغ معروفش از محبوب‌ترین مناطق مشهدی‌هاست. این خیابان، سند مشهد است و من از مسئولان شهری تقاضا دارم که در حفظ نام و یاد آن کوشا باشند.

 

* این گزارش در شماره ۹۹ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۳۰ اردیبهشت ماه منتشر شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44