طوبی خانم میگوید: خانه داروغه ملکی بود که غلامرضا داداللهی، پدر بزرگ من، آن را خریده بود. وقتی هم که فوت کرد این خانه به ورثه که یکیشان مادر من بود رسید و بعد هم به هیئت یزدیها فروخته شد.
احسان محمدزاده و حمید درافشان، دو جوان دههشصتی محله بلال، استارتاپ جذابی را راهاندازی کردهاند و قرار است هم فرهنگ صرفهجویی را در میان مردم جا بیندازند و هم اینکه یک راهکار عملی ارائه دهند.
تا کنون روایتهایی زیادی از آزادگان شنیدهایم، اما در این بین آزادههایی هم هستند که داستان اسارتشان کمتر خوانده و شنیده شده است. آزادههایی که به دست منافقین، کومله و دموکراتها در غرب کشور به اسارت درآمدند.
زورخانه شهید احمدی برخلاف دیگر گودهای مشهد، پر از باستانیکاران جوان است و اصلا همین نسل سومیهای این زورخانه، چراغش را روشن نگه داشتهاند اما در میان این بروبچههای پرانرژی، حاج علی خاکسار بدجور خودنمایی میکند.
اوضاع صنایع دستی مشهد هم متأثر از وضعیت کشور است، آنطور که به نظر میرسد چندان وضعیت جالبی ندارد و کارگاههای زیادی روز به روز در حال تعطیلشدن هستند.
شیخ صفر رضایی پیرمردی ۹۰ ساله است که نیمی از عمرش را برای مردههای قرقی تلقین خوانده است. وقتی پیش مردم اسمش را میآوریم، همه لبخندی میزنند و میگویند: فلانی را میگویید؟
در بلوار رسالت یکی از اولین چیزهایی که به چشمتان میخورد، انبارهای پرشمار ضایعات است. انبارهایی که داخل آنها پر است از انواع و اقسام زبالههای تر و خشک است که وظیفه جداکردنشان را زنان و کودکان به عهده دارند.
برای دیدن یا شرکت کردن در مراسم تشتگذاری لازم نیست هزاروچندصدکیلومتر راه را طی کنیم تا به اردبیل برسیم. بیش از ۴۰ سال است که خانواده نباتیمقدم این رسم چندصدساله را در مشهد بهپا میدارند.
تعمیرگاه سیدمهدی موسوی آنقدر تمیز و مرتب است که انگار چند روزی بیشتر نیست که راه افتاده. میپرسیم تازه به اینجا نقل مکان کردهاید؟ میگوید از سال ۱۳۵۸ که مغازه راه افتاد روی تمیزی تعمیرگاه حساس بودم.