درباره الهام ظریفیان

الهام ظریفیان خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر است. او از سال ۱۴۰۱ این مسئولیت را برعهده دارد و هر هفته ظرفیت‌های هنری و فرهنگی مشهد را به مخاطبان معرفی می‌کند.

ورود ظریفیان به دنیای مطبوعات در سال ۱۳۸۳ با هفته‌نامه شهرآرا بود و پس از آن با روزنامه قدس، هفته‌نامه حرم، پایگاه اطلاع‌رسانی آستان قدس رضوی، ماهنامه تاک، ماهنامه جوان و... همکاری کرده است.

او از سال ۱۳۹۴ در روزنامه شهرآرا مشغول به کار است.

الهام

نوشته های الهام ظریفیان در سایت مشهد چهره

کوچه اولین هنرستان‌های مشهد

هویت محله هنرستان به‌دلیل وجود این کوچه است. اولین هنرستان کشاورزی دارای خوابگاه کشور سال 1346 در همین کوچه‌ تاسیس شد. بخش اصلی این هنرستان قدیمی حالا به نام هنرستان فنی شهید نورا... کاظمیان شناخته می شود و بقیه آن به 11هنرستان، دبیرستان و مجموعه ورزشی و فرهنگی تبدیل شده است.
کد خبر : ۵۲۱
۱۴۰۰/۰۳/۱۲ - ۰۰:۰۰

کوچه خاطرات ایثارگران

وقتی اولین ساکنان کوچه آیت‌ا... مشکینی 45 یعنی خانواده‌های ایثارگران به اینجا اسباب‌کشی کردند هنوز درست نمی‌دانستند مرز بین کوچه‌ها و خیابان‌هایشان کجاست. بیشتر خانه‌ها هنوز نیمه‌ساز بودند. هر دو سه روز یک تانکر آب می‌آوردند که هم برای مصارف بنایی‌شان استفاده می‌شد و هم ظرف‌ها و لباس‌هایشان را با آن می‌شستند. کم‌کم این کوچه آباد شد.
کد خبر : ۳۷۹
۱۴۰۰/۰۳/۰۵ - ۰۰:۰۰

گندمزاری که کوچه صدا و سیما شد

خیابان نوفل‌لوشاتو تا قبل از سال 1355 پر بود از گندم‌زارهای وسیع با چند جوی آب که از قنات‌های رضاشهر سرازیر می‌شدند و به باغ‌های ملک‌آباد می‌رسیدند. وجود باغ‌های ملک‌آباد به عنوان بزرگ‌ترین لکه سبز و تنفس‌گاه شهر مشهد در یک سو، آن را خوش‌منظر و خوش‌نشین و خوش آب و هوا ساخته است...
کد خبر : ۳۳۸
۱۴۰۰/۰۳/۰۱ - ۰۰:۰۰

مردم‌‌داری آقای پژوهشگر

روزی نبود تلفن حسین زنگ نخورد و همسایه‌ای اعتراض نکند. می‌گفتند: شما از قدیمی‌های این محل هستید. نزدیک به 180 سال قدمت این خانه و نسل شماست. چرا یک زباله‌گرد را آوردید؟ می‌گفتم: این بنده خدا که برای شما مزاحمتی ندارد. وظیفه من و شماست کمکش کنیم! نمی‌پذیرفتند. گفتم: اشکالی ندارد. هر مشکلی پیش آمد مسئولیتش با من! علی‌آقا مدت‌ها در خانه پدری حسین ماند تا اینکه توانست خودش را جمع و جور کند.
کد خبر : ۲۹۸
۱۴۰۰/۰۲/۳۰ - ۰۰:۰۰

18 ماه عاشقی، 38 سال بغض

تا یک سال هر شب گریه می‌کردم. دست خودم نبود. برق‌ها که خاموش می‌شد و هرکسی می‌رفت توی اتاق خودش، اشک‌هایم سرازیر می‌شد. شب سالگردش خواب دیدم ده زن و مرد آمدند گفتند: «پاشو حاضر شو برویم» گفتم: «من بچه کوچیک دارم کجا بیام؟» گفتند: «بلند شو بریم» پسرم را ازم گرفتند. می‌ترسیدم بچه‌ام را ببرند. می‌گفتم امانت شهید است. ما را بردند حرم امام رضا(ع). یکی‌شان گفت: «دیگه توی خانه گریه نکن. هروقت دلت گرفت بیا اینجا، من هستم»
کد خبر : ۲۶۰
۱۴۰۰/۰۲/۲۷ - ۰۰:۰۰

جا مانده از «راوی»

شب عقدمان لباس‌ها و چکمه‌های جبهه‌اش را با خودش آورد. فردایش، سفره عقدمان هنوز پهن بود که بدرقه‌اش کردیم و رفت جبهه. یعنی ما فقط یک شب همدیگر را دیدیم و بعد او رفت. اتفاقا آن بار مأموریتش خیلی هم طولانی شد. 2ماه طول کشید. آن موقع هم که تلفن نبود. از طریق نامه با هم ارتباط برقرار می‌کردیم. من فقط یک عکس ازش داشتم. گاهی عکس را برمی‌داشتم و نگاه می‌کردم که ببینم شوهرم چه شکلی بود! او هم همین کار را می‌کرد.
کد خبر : ۲۴۰
۱۴۰۰/۰۲/۲۶ - ۰۰:۰۰

«چهار کوچه»، قلب تپنده بحرآباد

امام هادی 3 معروف به چهارکوچه قلب «بحرآباد» یا همان «بهرآباد» یا به بیان بهتر «بهارآباد» است. از چهار سمت آن کوچه‌هایی منشعب می‌شد و به همین دلیل به آن «چهار کوچه» می‌گفتند. در قدیم اینجا مظهر قنات بحرآباد و محل ارتباطات اجتماعی مردم به‌ویژه زنانی بوده است که هر روز برای برداشت آب و شست‌وشو می‌آمدند. «چهار کوچه»همچنین محل تولد اتفاقات انقلاب و نیز اتفاقات مهم تاریخی در منطقه بحرآباد بوده است.
کد خبر : ۲۲۲
۱۴۰۰/۰۲/۲۵ - ۰۰:۰۰

ویلایی‌ها + محله آب و برق

هنوز هم وقتی در کوچه‌های «ویلا» قدم می‌زنی، می‌توانی حال و هوای دهه40 را از پشت دیوارهای طویلی که در امتداد خانه‌های 1200 متری این کوچه‌ها کشیده شده‌اند درک کنی.
کد خبر : ۱۳۳
۱۴۰۰/۰۲/۱۵ - ۰۰:۰۰

کوچه‌ای که موزه شهدا دارد

قدیمی‌ها نشانی این کوچه را از روی خانه‌ شهیدی می‌شناسند که از 25سال پیش، نمازخانه محله بوده است
کد خبر : ۹۴
۱۴۰۰/۰۲/۱۱ - ۰۰:۰۰

روایت ساخت قدیمی‌ترین مسجد محله خاتم‌الانبیا

مسجد امام محمدباقر(ع) اولین مسجدی است که به دست تک تک 40 خانوار ساکن در این قلعه ساخته شد. تا پیش از آن محرم و صفرها که می‌شد اهالی قلعه به نوده علیا می‌رفتند تا در مراسم‌های روضه و عزاداری امام حسین(ع) شرکت کنند. حسرت یک مسجد کوچک به دلشان مانده بود که توی سرما و گرما مجبور نباشند آن همه راه را پیاده بروند تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتند یا علی بگویند و کلنگ مسجد را به زمین بزنند.
کد خبر : ۳۷
۱۴۰۰/۰۲/۰۱ - ۰۰:۰۰