سه بار ما را به فرودگاه بردند اما به بهانه نقص فنی دوباره به بیمارستان برگرداندند. برای اعتراض چندین روز اعتصاب غذا کردیم و چند بار تصمیم گرفتیم فرار کنیم اما مسئول مبادله اسرا به ما گفت: شما ذهنیت بدی دارید اما نگران نباشید، بالأخره مبادله خواهید شد فقط باید چند روزی صبر کنید. بالأخره آزاد شدیم اما آن 17روز هر روزش برای ما یک عمر گذشت.
محله سرافرازان از سال ۷۹ بدلیل سکونت شمار زیادی از خانوادههای ایثارگر و شاغلان در سپاه به نام شهرک آزادگان و جانبازان معروف شد. وجود مجتمعهای مسکونی چند طبقه در این محله، تراکم جمعیت آن را افزایش داده است. در این محله، شش مسجد فعال مانند مسجد سیدالشهدا (ع)، مسجد موسی بن جعفر (ع)، مسجد حمزه سیدالشهدا (ع) و ... وجود دارد.

جابر وظیفهشناس، فرمانده پایگاه شهدای مدافع حرم با 30سال سن و داشتن مدرک کارشناسی علوم اجتماعی شش سال است که در مدارس مختلف درس میدهد. علاوهبراین در مرکز علوم قرآنی آستان قدس هم فعالیت دارد. چند سالی نیز هست که عضو شورای اجتماعی محله سرافرازان شده است. او که خود را در همه حال بسیجی میداند فعالیتهای بسیاری را در مدتی که کرونا شیوع پیدا کرده در محله انجام داده است.
بعد از برادرم همسرم راهی جبهه شد. من ماندم و سه فرزند کوچک. او میگفت خدا یار و یاور شماست. من باید از انقلاب و این سرزمین دفاع کنم. یادم میآید آن زمانها یک گوشمان به در خانه بود، تا خبری یا نامهای از مردانمان که در جنگ بودند به دستمان برسد. همسرم بار آخری که رفت گفت عملیات است. 20روز از عملیات گذشته بود و همه دوستانش برگشته بودند و همسرم برنگشته بود. به خانه یکی از دوستانش رفتم تا سراغش را بگیرم. او گفت مجروح و شهیدشدنش را دیدهام اما دیگر از او خبری ندارم.
با اینکه پدرخانمم شرط کرد که اگر دخترم را میخواهی نباید به عملیات پرخطر بروی اما من قبول نکردم. حتی بعد از اولین جلسه خواستگاری که از شنیدن جواب رد خیلی ناراحت بودم، یک عملیات آموزشی در فریمان داشتم که در آنجا به دلیل درگیری فکری زیاد و سهلانگاری یکی از سربازان دوره آموزشی، نارنجکی روی هوا و در نزدیکی من ترکید و مچ دستم مجروح شد. باز با همان دست ترکش خورده به خواستگاری رفتم. مادرخانمم دلش برای من سوخت و به همسرش گفت: تا کار دست خودش نداده پاسخ مثبت بده!
رضا عرفانی متعلق به نسلی از هنرمندان تئاتر مشهد است که به گفته خودش در رخوت اواخر دهه70 و اوایل دهه80 در تئاتر پرافتخار خراسان شکل گرفت و در طول نزدیک به 20سال گذشته همواره در جریان تئاتر بوده و فعالیتش را ادامه داده است. او میگوید: مشهد برای زندگی یک هنرمند تئاتر شهر خوبی است. تئاتر مشهد از نظر تنوع، تکنیک و استعدادهای جوان در وضعیت خیلی خوبی قرار دارد، اما حلقه مفقوده آن، رفاقت است و شاید گره مشکلات تئاتری ما در این شهر با کمی نزدیکشدن هنرمندان به یکدیگر حل شود.
در علمیاتی پلاکم گم شد.به تعاون مراجعه کردم و دوباره پلاک گرفتم و مسئول تعاون روی اسمم خط کشید و در آخر دفتر یادداشت کرد که دوباره پلاک گرفتهام. هنگامی که پدرم شهید میشود، دفتر را نگاه میکنند و میگویند خبری از بهدگانی نداریم، روی اسمش خط قرمز کشیده شده. این خبر را به مادرم میدهند. آنها هم تصور میکنند که شهید یا مفقودالأثر شدهام.
هر زمان به رضا میگفتیم آدرس خانهتان کجاست هر بار آدرس متفاوتی میداد. یکبار با بچهها به تعاون رفتیم تا آدرس خانهشان را پیدا کنیم. اما آنجا هم چیزی ثبت نشده بود. به او گفتیم بابا برو تعاون آدرس خانهتان را درست کن که جنازهات گم و گور نشود. به او گفتم بالأخره خانهتان را پیدا میکنیم و یک ناهار میآییم خانهتان...