ساعت 8صبح زنگ در به صدا درمیآید. سردار با لباسی ساده به همراه چند نفر بدون هیچ تشریفات و محافظی وارد میشوند. خانم بلدیه میگوید: مهمان به خانه ما زیاد میآید اما آمدن ایشان بسیار خاص بود. سرشان پایین بود و ابتدا به شهید سلام داده و سپس وارد خانه شدند. وقتی نشستند بچهها را صدا زدند تا کنارشان بنشینند. به ایشان گفتم «من فکر میکردم شما با لباس نظامی و محافظ و تشریفات نظامی بیایید.» ایشان سرشان را پایین انداختند و گفتند «من خجالت میکشم که با محافظ وارد خانه شهدا شوم. من اینجا فقط یک خادم هستم»
برای هاشم روغنی که قاری برجسته کشوری است آموختن قرائت و آموزههای قرآنی بهطور جدی از همان ششسالگی شروع شد و تا چند سال قرائت عبدالباسط که آن روزها باب بود تنها کاستیای بود که در فکر و ذهن هاشم روغنی بارها و بارها مرور و زمزمه میشد و جریان داشت. او درباره تغییر و تحولات قاریانی که در کودکی و نوجوانی قرائتشان را دنبال میکرد، میگوید: ۵، ۶ سال که سبک عبدالباسط را تمرین کردم بعد از آن به قرائت منشاوی علاقهمند شدم. بعد از آن عدل بنا و بعد از آن هم وقتی با نوارهای مصطفی اسماعیل آشنا شدم دیگر تا همین امروز به قبلیها برنگشتم. کلام و قرائت او بینقص است و آهنگ صدایش با معنای آیات و کلمات تغییر میکند.