علیاصغر دلاوری را میتوان بیآنکه غلو باشد، «دایرهالمعارف و کتاب نانوشتۀ کفش مشهد» دانست؛ چراکه از ۹ سالگی یعنی سال ۱۳۳۷ در کار تولید و فروش کفش بوده است.
سال۷۰ که یکی از کسبه، مغازه این محدوده را به مبلغ ماهی ۱۰هزارتومان اجاره کرده بود، دیگران به او بد و بیراه میگفتند که چرا باعث افزایش مبلغ اجارهها شده است.
دنیوی میگوید: کفشهای طرح چرمی چینیها قیمت کمی داشت و مردم با تصور اینکه چرم هستند، آنها را میخریدند اما هنوز مدت زمان زیادی نگذشته که کفش خراب میشد.
با زیاد شدن واردات کفش چینی، رضا نادمی ورشکست میشود، اما او خانهاش را میفروشد تا چکهایش را پاس کند و اعتبارش در بازار خراب نشود.
دیوانهای حافظ و سعدی و میرزادۀ عشقی جزو جدانشدنی مغازۀ کفاش ی استاد محمد است و در زمانهای بیکاریاش، ناخنکی به هرکدامشان میزند و به قول خودش کیف میکند.
کفاش قدیمی پایین خیابان شبها را تا صبح رویهکاری میکرده و روزها به سینما و جنگل میرفته است.
کفش ملی که ۵۷ سال پیش چکمه سربازان ارتش شوروی را تأمین میکرد، حالا فقط به خاطرهای در ذهن دوستدارانش تبدیل شده است و نه حتی کفش پایشان.