مسابقه

افزایش مطالعه در اوقات فراغت
کتابخانه عمومی دکتر علی شریعتی در خیابان امام خمینی(ره) یکی از قدیمی‌ترین کتابخانه عمومی شهرمان است. این مکان که وابسته به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است، در سال1303 شمسی تأسیس شده و امروز 94سال از عمر آن می‌گذرد. این فضا تا قبل از اینکه کرونا مهمان ناخوانده شهرمان شود، هر روز پذیرای علاقه‌مندان به کتاب بود. اما از بعد کرونا همانند بسیاری از پاتوق‌های فرهنگی تعطیل شد. مدیر کتابخانه‌ در زمینه تأثیر کرونا بر کارش می‌گوید: «گرچه این اتفاق کتابخانه‌ها را بست اما کتاب‌داری را نتوانست به تعطیلی بکشاند.» مریم جمیلی که 25سال سابقه کاری دارد و از سال1396در این کتابخانه مشغول به کار شده است، هر روز شاهد رفت‌وآمد شهروندان کتاب‌خوان به این کتابخانه بوده است.
ملی‌پوش فردای «وحید»
فوتبال را از کوچه‌پس‌کوچه‌های محله وحید شروع کرد. یک توپ پلاستیکی و چند پسربچه که خودشان را در قامت قهرمان کارتون فوتبالیست‌ها فرض می‌کردند و وقت و بی‌وقت در زمینی خاکی پا به توپ می‌شدند. مهم، دویدن بود و شوت به سمت دروازه و گل. می‌دانستند که این رؤیا غیرممکن نیست. زیرا خداداد عزیزی، رضا عنایتی و حسن طیبی از همین کوچه‌ها به اوج قله‌های فوتبال رسیده‌اند. همین است که سعید نوذری‌‌جویباری می‌تواند قهرمان بعدی باشد؛ جوان ۲۲ساله محله وحید که رسیدن به اوج فوتبال و پشت‌سرگذاشتن همه موانع سر راه، برایش آرزو نیست، بلکه هدف قطعی و حتمی است.
همسایه با آفتاب
مریم دربندی 52ساله و متولد تهران است، او همسر جانباز و آزاده سرافراز«سید امیر فرخ فرحمند» است و به دنبال حضور موفق درمسابقات قرآنی همسران جانبازان و آزادگان حفظ قرآن را نیز شروع می‌کند: من و سید امیر در سال 1362 با یکدیگر ازدواج کردیم. او یک‌سال بعد از ازدواج و درحالی که دختر بزرگ ما به دنیا آمده بود یعنی در سال 1363 به اسارت نیروهای بعثی درآمد. اسارتی که 4سال طول کشید و امیر را بیمار و نحیف به خانه فرستاد. او درگیر بیماری سختی شده بود اما با توسل به قرآن، امام رضا(ع) و البته تلاش پزشکان بیماری همسرم بهبود پیدا کرد. بسیار خوشحال بودم و تصمیم گرفتم به شکرانه سلامتی‌اش حفظ قرآن را آغاز کنم.
دست و پایمان شکست اما شکست نخوردیم
همه‌چیز از یک اتفاق ساده شروع شد؛ روزی که مادر در راه برگشت به خانه، خیلی تصادفی وارد باشگاه ورزشی محله‌شان شد و دخترها را برای کلاس ژیمناستیک ثبت‌نام کرد. آن روز مادر فکرش را هم نمی‌کرد روزی دخترهایش جزو افتخارآفرینان ورزش استان و کشور شوند، اما این رؤیای دور از انتظار به حقیقت پیوست. خواهران «لائی» در طول یک دهه بیش از 70مدال طلا، نقره و برنز را از آن خود کرده‌اند و همچنان پرشور و باانرژی به مسیر ورزشی‌شان ادامه می‌دهند.
آرزویم تلاوت در محضر رهبری است
حسین جوهری می‌گوید: در سنین خردسالی با تشویق پدر و مادرم کنار آن‌ها می‌نشستم و به قرآن‌خواندنشان گوش می‌کردم. یک سال قبل از رفتن به مدرسه حفظ سوره‌های کوچک جزء سی‌ام قرآن را با مربیگری پدرم شروع کردم. در واقع پدرم اولین مربی و معلم من در زمینه حفظ آیات قرآن بود.
تاخت و تاز برای موفقیت
عشق به اسب در خانواده‌ «خاکساری» موروثی است. سال1386 وقتی سارا متولد شد، پدرش پرورش اسب داشت و او با اسب و سوارکاری بیگانه نبود. تا اینکه در سال92 پدرش تصمیم به تأسیس یک باشگاه سوارکاری در مجاورت شهرک طرق گرفت. این‌کار پدر زمینه‌ساز علاقه و کسب مهارت سوارکاری در سارا شد به طوری که او توانست با اسب ترکمنی که خودش در تربیت آن نقش داشت در مسابقات سوارکاری شرکت کند.
کوچک‌ترین قهرمان شنای استان از انگیزه‌هایش می‌گوید
ماهان هفت ساله که در اولین حضورش در مسابقات استانی موفق به کسب رتبه سوم شده، فقط یک سال است که در رشته ورزشی شنا آموزش را آغاز کرده است.می‌گوید: قهرمانی من در رشته پروانه بود که توانستم نفر سوم بشوم، اما دو نفر دیگر از من خیلی بزرگ‌تر بودند. چون رده سنی ما از 7 تا 9 سال بود و من کوچک‌ترین پسر گروه بودم. در روزهای اولی که به استخر می‌رفتم حتی لباس پوشیدن و بستن بند کفش‌هایم به‌تنهایی برایم کار سختی بود اما با کمک مربی توانستم خیلی زود این کارهای شخصی را یاد بگیرم. وقتی دلم می‌خواهد استراحت کنم کرال پشت را انتخاب می‌کنم.