حاج سیدمهدی میرصدرایی یک داستان عاشقانه پلیسی از سرقت علمش دارد. علمی که از کودکی عاشقش بوده و تمام دار و ندارش را خرج آن کرده اما مدتی اسباب و نمادهای عتیقهاش به سرقت میرود.
زندگی حسن طالبی پر از لحظههای عاشورایی است؛ چه آن زمان که نزدیک به هشت سال در جبههها جنگید و چه حالا که افتخار برپایی مجلس روضه برای عزاداران امام حسین (ع) را دارد.
خانه مرحوم حیدری، فقط یک خانه قدیمی ساده در انتهای شهرک شهیدباهنر نیست، بلکه از وقتی هیئت انصار المحسن (ع) شکل گرفته، قلب تپنده محله محسوب میشود؛ یک حسینیه کوچک برای همه اهل محل.
از آن روز که کینه و دشمنی پانزدهساله که بر سر خونی ریخته شده بود، به حرمت علم کنار گذاشته شد، علم برای مردمان اکبرآباد علاوهبر نماد عشق و ارادت، نماد صلح شد.
محمدجواد سکندرزاده، معروف به «آقای راد» از سال ۱۳۷۰ تاکنون هرسال شام غریبان هیئت ش را از در همین خانه برای عرض تسلیت به امامرضا (ع) راهی حرممطهر کرده و خانهاش را نفروخته است تا این مراسم را هر سال بهجا بیاورد.
هیئت کودکان و نوجوانان علوی با مشارکت اداره فرهنگی و اجتماعی شهرداری منطقه ۹ از ابتدای محرم به مدت یازدهشب در بوستان فردوس میزبان کودکان محله رضاشهر است.
محمد غیورمرادی میگوید: علمهای سنگینی را که علمکشهای دیگر چندمتری بیشتر نمیتوانستند حمل کنند، بابا حمل میکرده است؛ آنگونه که هیئت یها میگویند دیگر نگوییم «غلامحسین»؛ بگوییم «شاهحسین».