حاجحسین فرازآمد میگوید: پدرم برای اینکه آبادانی را به محله بیاورد، هزار متر زمین در خیابان امامرضا۵۹ خرید و در نصف زمین، گرمابه فروردین را ساخت و بخشهای دیگر را اقساطی به مردم داد تا مغازه بسازند و محله رونق بگیرد.
محمدامین اسعدی میگوید: پدرم فرمانده پایگاه بسیج مسجد امامسجاد (ع) بود و من هم از چهارسال پیش فعالیتهایم را اینجا شروع کردم. ارتباط و گفتوگو با همنسلان و بزرگترها روابط اجتماعیام را تقویت میکند.
هیئت جوادالائمه (ع) درخت تنومندی است که حالا حالاها میوه میدهد، حتی شاخههای دیگری میزند و این شهر را از ثمره خود بهرهمند میکند؛ و این اتفاق عجیبی نیست که از محلهای قدیمی، چون چهنو به بار آید.
حرف حاجابراهیم محدث این بود: «در این لباس پایدار میمانم تا به لباسی سفید مبدل شود.» همینطور هم شد؛ نمازهای جماعت او حدود پنجاهسال در مسجد فقیهسبزواری، طیف زیادی از نمازگزاران را جذب کرد.
سالهای سال است یکی از کارهای بانوان اکبرآباد برداشتن قدم خیر برای آدمهایی است که به ظاهر آنها را نمیشناسند، اما گویی در باطن، مشترکاتی باهم دارند. آنها برای لبنانیهای درگیر جنگ با عشق گره در گره میاندازند!
از قدیمیهای بیتالزهرا(س) که بپرسی، میشنوی که این مجموعه در سال ۶۸ راه اندازی شد و کمک به خانوادههای نیازمند و سالمندان اطراف فلکه آب را سرلوحه کار خود قرار داد.
محمد وزیری میگوید: وقتی کار خرید زمین مسجد جفتوجور شد، همه اهالی دستبهدست هم دادند. حتی بچهها دانهدانه آجر میآوردند و دست ما میدادند. خانمها چادرهایشان را گره میزدند و گچ درست میکردند.