جشن

جشن خیابانی مردم مشهد در شب میلاد امام رضا(ع)
امسال مشهدی‌ها در شب ولادت امام‌هشتم (ع) بزرگ‌ترین جشن خیابانی تاریخ شهر را با نام آقا و در کنار زائران و ارادتمندانش برگزار کردند.
رسوم ازدواج‌های قدیم؛ از بدلکاری تا کشتی
علی‌اکبر چند روز قبل از مراسم عروسی، یک کیسه آرد و یک گوسفند را به عنوان خرج مطبخ برای طبخ غذای عروسی به خانه پدرعروس می‌برد و تعریف می‌کند: میهمان‌های ما و میهمان‌های آن‌ها جدا از هم بودند. غذای رایج عروسی در آن‌زمان بیشتر آبگوشت و قیمه بود. بعد از خوردن شام با یک مینی‌بوس برای بردن عروس به شاندیز رفتیم.یکی از رسوم رایج در مراسم عروس‌کشان کشتی گرفتن بود. وقتی خانواده داماد برای بردن عروس می‌رفتند در نزدیکی محل یا خانه عروس چند نفر که از آشنایان عروس بودند، جلو کاروان داماد را می‌گرفتند و اجازه عبور به آن‌ها نمی‌دادند، درخواست آن‌ها این بود که برای عبور یا باید پول می‌دادند یا کشتی می‌گرفتند. معمولا همراهان داماد ابتدا کشتی‌گیری را می‌فرستادند اگر طرف داماد کشتی‌گیر طرف عروس را می‌زد اجازه عبور داده می‌شد
سفره ماندگار «آقا‌بزرگ»و «شاه‌باجی‌خانم»
سید محمد نوربخش نوه صدیقه خانم، دختر سوم آقا بزرگ است. می‌گوید: پدربزرگ خوش‌چهره بود و با اینکه سنش زیاد نبود اما محاسنش سفید شده بود. صورت مهربان و اخلاق خیلی خوبی داشت. بسیار معتقد و مؤمن بود. دو پسر و هشت دختر داشت و برای همین نوه و نبیره زیاد دارد. بعد از فوت مادربزرگم فاطمه امیدوار که به «شاه باجی خانم» معروف است دخترها به نوبت پیش پدر می‌رفتند تا از او مراقبت کنند. ما چشم می‌کشیدیم کی نوبت مادر ما می‌شود تا پیش پدربزرگ باشیم و به ما خوش بگذرد. رفتار پدربزرگ برای آقای نوربخش درس زندگی بوده و از ایمان و صداقت تا مردم داری را از او الگو گرفته است.
سنت‌شکنی عفت‌السادات موسوی و رسمی که احسان علیخانی باب کرد!
عفت‌السادات موسوی، خیّر، فعال‌اجتماعی و برگزارکننده جشن ‌های نیکوکاری، سعی دارد در فضایی شاد و مفرح از مهمانان خاص خود پذیرایی کند. می‌گوید: رسم عمومی برای کمک‌کردن به افراد بی‌خانمان، معلول و نیازمند، در کشور ما این‌طور است که با ایجاد فضایی غمناک و برجسته نشان دادن سختی زندگی، گرسنگی و بیماری فرد نیازمند، از مردم و خیران می‌خواهند به این فرد معلول یا نیازمند که زندگی سراسر تلخ و پراز اندوهی دارد، کمک کنند. من معتقدم که با این روش کار نیکوکارانه، فرد نیازمند، تحقیر و حتی دچار شرمندگی خواهد شد و خود این فرد نیازمند قلبا راضی به این‌گونه کمک نیست. این حرف را با توجه به تجربه 23ساله در فعالیت‌های اجتماعی و نیکوکارانه می‌گویم، به همین دلیل به‌دنبال روشی نو و جدید برای کمک به نیازمندان و افراد بی‌بضاعت بودم، به طوری که عزت و شخصیتشان حفظ شده و به آن‌ها نیز کمک شود.
عروسی 25 نفره؛ جشن سادگی
وقتی مادر عروس و داماد همدیگر را می‌بینند فوری هم را می‌شناسند. آن‌ها دوستان دوره کودکیِ هم بوده‌اند و هر دو در روستای بقمچ در اطراف چناران همسایه بوده‌اند و اقوام همدیگر را خوب می‌شناختند. مهدی بقایی می‌گوید :کل خواستگاری ما به خاطره تعریف کردن مرحوم مادرزهره و مادرم گذشت. نکته جالب خواستگاری ما این بود که شب‌ها با هم در مجلس خواستگاری از هر دری حرف می‌زدیم و روزها در دانشگاه در واحد بسیج کاملا جدی در جلسات حاضر می‌شدیم.
جلسه قرآن محله تربیت 35سال محفلی برای همدلی خانم‌هاست
جلسه قرآن خیابان شهید قانع محله تربیت از زمان جنگ شروع شده است. آن‌زمان که مردها جبهه بودند، همسرانشان منزل خانم توانا که بزرگ محل بوده جمع می‌شدند و نگرانی‌هایشان را با هم قسمت می‌کردند. حتی گاهی که می‌ترسیدند شب‎ها تنها در خانه‌هایشان بخوابند، به منزل خانم توانای بزرگ می‌آمدند و این‌گونه روزهای جنگ را سپری می‌کردند. به گفته بانوان حاضر در جلسه، این محفل برکات زیادی برای همه‌شان داشته است و اکنون وقتی اعضا مشکلی دارند خیلی وقت‌ها قبل از اینکه مسئله را به خانواده‌هایشان بگویند، به دوستانشان در این محفل می‌گویند و بدین طریق آن را حل می‌کنند.
مادر آرزوها، ده هزار آرزو برآورده کرده است
سمیرا شاهوردی، مادر آرزوها این روزها در آستانه برآورده کردن ده‌هزارمین آرزوست. ده‌هزارمین آرزویی که قرار است برآورده کند این است که امسال 313 عروس و داماد را در روز جوان خانه بخت بفرستد، می‌گوید: سال 90 دخترم به دنیا آمد. همان موقع، مامان برایم تابلویی هدیه آورد که روی آن نوشته بود: ستایش می‌کنم خدایی را که ستارالعیوب است. سال 88 دقیقا از 88/8/8 کارهای جهادی را شروع کردم. همه چیز از یک مسجد شروع شد و من خودم را ساختم تا بتوانم جایی دیگر را بسازم. رفتم و عشق را از حاشیه شهر شروع کردم.