امروز گوشیهای هوشمند به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره ما تبدیل شدهاند و انجام خیلی از کارها را برایمان آسانتر از گذشته کردهاند. درواقع، بستر دستگاههای هوشمند، مانند هر فناوری دیگری، در کنار آسیبهای احتمالی ظرفیتهایی هم برای ارائه خدمات متفاوتتر و دردسترستر ایجاد کرده است.
آستانقدسرضوی نیز باتوجهبه انبوه زائران و مجاوران بارگاه منور امامرضا(ع)، در سالهای گذشته بیش از پیش بهسمت استفاده از ظرفیتهای خدمترسانی هوشمند حرکت کرده است.
«یادم میآید وقتی هفتهشت سالم بود، در حیاط خانهمان تئاتر یوسف و زلیخا اجرا شد. خانه سیصدمتریمان پر شده بود و حتی پشتبام همسایهها هم مردم جمع شده بودند. هنوز هم صحنهها و نورپردازیهای عجیب آن را یادم میآید. حالا اما بهجای آن خانه بزرگ و آدمهایش هتل و مهمانسرا ساختهاند.»
اینها را جعفر منسوبآستانه میگوید؛ کسی که بهسبب ۲۸سال خادمی گنبدخشتی، شده است صندوقچه اسرار و تاریخ سالهای ۱۳۳۰ به بعد.
در مشهد درخت توت را وقف عام می دانسته و معتقد بودهاند این درخت از ازل متعلق به عموم مردم بوده است و تا ابد، از آن همه مردم خواهد بود.
همه اهالی، کوچه احزاب در محله پروین را با نام «بیبیجان» میشناسند. قرارمان با بیبی جان بعد از نماز ظهر است. حالا پشت در خانهاش ایستادهایم، البته کمی زودتر از موعد قرارمان رسیدهایم. در حیاط نیمهباز است و در همین فاصله کوتاه چند پسربچه در حالی که توپ به دست دارند از داخل منزل بیرون میآیند. وارد منزلش میشویم. جانمازش پهن است و مقنعه سفید و چادرنمازش را به سر دارد. با لبخندی مادرانه به استقبالمان میآید و دعوت به نشستن میکند.
به پلاستیک و کیف هر کسی که از راهروی میهمانسرا میگذرد چنگی میزنند و التماس میکنند. کار هر روزشان است، قبل از اذان ظهر میآیند و تا ساعت 2 ناامید نمیشوند. سرما و گرما هم نمیشناسند، زن و مرد و بچه هم ندارند. بعضیهایشان خانوادگی میآیند و فکرشان فقط گرفتن تبرکی برای بیمارشان، برای میهمان راه دورشان، برای کودک گرسنهشان است و تعدادی هم که کم نیستند برای کاسبی میآیند. از لحظهای هم که میآیند، صدای التماسشان برای گرفتن ذرهای تبرکی از دور شنیده میشود.
روی شیشه یک مغازه قدیمی در امام رضای 8 که قابهای خالی درهای آهنی سفید رنگش با شیشههای صاف و ساده قدیمی پر شده است کاغذی سفید با خط درشت خودنمایی میکند. ویلچر صلواتی! با یک شماره تلفن. مغازه کوچک مملو است از انبوه اجناسی که صاحب مغازه میانشان گم است. در زاویه سمت چپ بالای قفسهها عکس پیرمردی خودنمایی میکند و در زاویه سمت راست پشت یخچال سایه پیرمردی که خودش رفته است ولی رسمش، نامش و احترامش همچنان باقی است.
چایخانه حرم مطهر حتی برای آنها هم که زیاد اهل چای نیستند، گذرگاه خوبی است تا لذت نوشیدن یک نوشیدنی داغ و شیرین را در جایی که دوست دارند، تجربه کنند.
اما برای آنها که چای جزوی از زندگی روزمرهشان است، حضور در این چایخانه طعم دیگری به نوشیدنی دلخواهشان میدهد. چایخانه حضرت که پیوند میان خادمان و زائران است، در مدت دوسالونیمی که بر پا شده، توانسته است جای خودش را باز کند و در ایام نوروز نیز میتواند یکی از خاطرههای شیرین زائران را بسازد.