علی امینی قصهای شنیدنی دارد، از کودکی دچار بیماری جسمی و حرکتی است، اما برخلاف همه این مشکلات مانند کوه استوار است و درکنار تحصیل و کسب علم، خرج یک خانواده را هم میدهد. از تعمیرات موبایل گرفته تا مسافرکشی! او وقتی فهمید که برای عمل جراحی و بهبودی جسمیاش باید رقمی در حدود 60میلیون تومان هزینه کند، بیخیال شده و خودش را به قضا و قدر سپرده است.
یکی از پاکبانان زحمتکش شهرداری منطقه12 حسن یعقوبی رسولی گلاری است، او سه فرزند معلول دارد، خانهاش نیمهساز است و کلی خرج و مخارج گوناگون دارد اما دم برنمیآورد و صبح تا شب کوچه و پس کوچههای بولوار شاهنامه را نظافت میکند.
حسن آقا تا کنون دوبار کیف پول پیدا کردهاست، اما هردوبار چشمش را به روی مشکلات میبندد و کیفها را به صاحبش برمیگرداند حتی اگر درون کیف سه میلیارد تومان پول باشد و صاحب کیف درقبال این پاکدستی به او 50هزار تومان مژدگانی بدهد!
قصه ما تصویر آدمهایی را نشان میدهد که زندگی آرام و خوبشان حاصل کارگردانی بینقص خودشان است. آنها بعد از فهمیدن اینکه با دیگران کمی فرق میکنند، تکانی اساسی به زندگیشان دادند و اجازه ندادند کسی برایشان دل بسوزاند. روایت گروه تئاتری که طوفان حادثهای به شکلهای مختلف تلنگری به زندگیشان زده است، اما نگذاشتهاند آن را بههم بریزد و پایان بدهد. توانیابانی که اجراهای متعددی بین مردم داشتهاند و حالا بااعتماد بهنفس حرف میزنند، روایت میکنند و پیام میدهند هیچ حادثهای آنقدر مهم نیست که تو را اسیر چهاردیوار خانه و سکوت و روزمرگی و رنجوری کند.
این ورزش را در تلویزیون دیده و جذبش شده بود. دائم به خانوادهاش میگفت که میخواهم بروم کلاس بسکتبال. یکی از این روزها پدرومادر امیرمحمد بهطور اتفاقی زندهیاد غلامرضا آهنی را دیدند. او گفته بود از امیرمحمد حمایت میکند. از کلاس دوم بهطور متمرکز در بسکتبال فعالیت دارد و حالا که کلاس هفتمی است در مسابقات سوپر لیگ کشوری بازی میکند. او چرخ به چرخ معلول انی بسکتبال بازی میکند که گاهی دو برابر او سن دارند، اما موفق است و گل پیروزی تیم خراسان را در مسابقات اخیر به ثمر رسانده است.
وقتی فردین به پانزدهسالگی میرسد، مدیر و معلمش در مدرسه ناشنوایان سوم شعبان، به او میگویند بدنش برای ورزش کشتی مناسب است و بدین طریق او را ترغیب میکنند تا وارد این رشته شود. در مدت زمان کوتاهی زحمات آنها و تلاشهای فردین به ثمر مینشیند و علاوه بر کسب مقام در استان، او سال95 در مسابقات کشتی آزاد نوجوانان مقام اول کشور را کسب میکند.
داستان زندگی دکتر دکتر الهام ایمانی و دکتر حمید امانزاده، زوج پزشک ساکن محله رحمانیه بالا و پایین زیادی دارد، به ویژه حمید که حال بد بیماران را به خوبی درک میکند. او در کودکی با بیماری فلج اطفال دست و پنجه نرم کرده و همین موضوع انگیزهای شده تا آینده او به حرفه طبابت و درمان کودکان فلج اطفال گره بخورد. حمید به ما میگوید: «درست است که من یک معلول حرکتی هستم، اما به خودم قول دادهبودم، این معلول یت هیچ خللی در راه پیشرفت و آرزوهایم ایجاد نکند. سال 92 در آزمون تخصص پزشکی شرکت کردم و با تلاش و ممارست فراوان در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم.»
فضای بازی ویژه کودکان توانیاب در بوستان بزرگ منطقه3 افتتاح شد.






