مجلس، مجلسِ خاطره گویی از آدمهایی بود که دو دهه پیش، رفتن را به ماندن ترجیح داده بودند و همین بهانه ماندگاری اسم و رسمشان شده بود.
شهید عباسعلی غفوریان سیستانی آن روزها سن و سالی نداشت؛ نه همسری داشت و نه دلبستگی به چیزی. فقط برای رضای خدا رفت و جانش را هم فدا کرد.
غلامعلی بیکمرادی آزادهترین آزاده مشهد میگوید: وقتی مشهد را بعد از ۱۰ سال دیدم، باورم نمیشد این همان شهر، و اینجا همان محل زندگی ما باشد. همه چیز عوض شده بود.
عالیه تقوی از خانواده شهیدان الحدادی و از بانوان تاثیرگذار آزادهای است که ساکن مشهد است. او پس از تحمل اسارت و شکنجه آبان ماه سال ۶۱ درحالی که تنها بود راهی ایران شد.
زندگی برای علیاکبر حیدری یکجور نبوده است؛ گاهی با نامه «تهدید به ترور» به سراغش میآمدند و گاهی با کیسهای پر از پول، او به خاطر اعتقاداتش تمام تلاشش را برای خدمت به مردم کرده است.
جواد غفوریان تعریف میکند: عراقیها که از سرنگونی هواپیماهای تدارکاتی ناامید شده بودند، نقشه ترور خلبانان آن ازجمله من را کشیده بودند که البته نافرجام ماند.
این آزاده تعریف میکند: عملیات خیبر بود؛ کنار آب سنگر گرفته بودیم و بچهها همه یکییکی شهید میشدند.شهیدپروانه به سمت نیروهای خودی آمد و دستور داد تسلیم شویم اما رزمندهها قبول نمیکردند.






