غروب 23آذر1357 خورشیدی، برابر با 13محرم 1399هجریقمری، مشهد، چیزی شبیه غروب کربلاست. چندساعت پیش، هوای مشهد آفتابی بوده، آفتاب که نه، نیمهجان نوری با تابشی بیرمق در دهان یخ آسمان، یخ از جیغ گلولههای خلاص بر سینهها، سرها، دستها و شعارها. یکی میپرسد: «پس بچهها! بچهها کجایند؟» بعد فریاد ضجه و شیون دهها مادر با صدای پاهایی که هراسان، پلههای بسیاری را بینشان بالا و پایین میدود، درهم میآمیزد تا روز سیاه مشهد در پاییز1357 رقم بخورد؛ روزی که با « کودک کشی» به پایان رسید اما همیاری و اتحاد مردم در دفاع از آرمانهایشان آن را در تقویمها «روز همبستگی ملی» ثبت کرد.
پنجشنبه هجدهم آذر بوستان گلآرا در محله امیرالمؤمنین(ع) میزبان جشنواره بادبادکها بود و همزمان مراسمی نیز برای بزرگداشت روز پرستار در این مکان برگزار شد؛ برنامهای که باعث شد بسیاری خانوادهها و کودک انشان لحظات شاد و مفرحی داشته باشند. این برنامه با همکاری شهرداری منطقه5، فرهنگسرای بهرمان، دفتر توسعه محله شهیدآوینی و نیزه، دفتر توسعه محله ثامن و امیرالمؤمنین(ع)، کانون پرورش فکری کودک ان و نوجوانان، خانه کودک ، مدرسه خودگردان امام زمان(عج) و شهربازی ملل برگزار شد.
یک روز مدیر من را به دفتر مدرسه برد و در جریان یک گفتوگو به من فهماند که قرار است در برنامه معرفی شاگردان برتر مدرسه، همان پسر معلم را بهعنوان شاگرد اول کلاس معرفی کنند. مدیر گفت من میدانم تو شاگرد اول کلاس هستی، ولی قول بده ناراحت نشوی و این موضوع را قبول کنی. پایان سال و زمان معرفی شاگردان برتر مدرسه، با وجود اینکه من بالاترین معدل را داشتم، بهعنوان شاگرد دوم معرفی شدم.
چندی است بوستانهای محدوده گلشهر پاتوق معتادان متجاهر شده و خانوادهها امکان استفاده از این مکانها را ندارند. این برنامه با هدف دعوت از خانوادههای اطراف برای حضور در بوستان و ناامن کردن فضا برای معتادان متجاهر برگزار میشود.
آبان1400 خبر تولد چهارقلوهای مشهدی در خبرگزاریها منتشر شد و این رویداد شادیآور، توجه خیلیها را جلب کرد. بین اینهمه خبر مرگ و رفتن در روزهای تلخ کرونایی، آمدن محمد، مهدی، رضا و فاطمهزهرا اتفاقی شیرین بود که زندگی پدر و مادر آنها را دگرگون کرد. حدود 10ماه پیش، وقتی فاطمهخانم احساس کرد حال خوشی ندارد، برای تشخیص علت به سونوگرافی رفت وفکرش را نمیکرد تا این اندازه غافلگیر شود. خبر این بود: بهزودی به خانواده کوچک سهنفرشان 4نفر دیگر اضافه میشوند. حالا فاطمه امیری و محسن سلیمانیفر، زوج جوان مشهدی، که ساکن محله میثم شمالی(رده) بودند، صاحب 4فرزند دیگر شدهاند و گرمای زندگیشان چندبرابر شده است.
عشق و محبت همه زندگی زوج جوان محله پنجتن را پر کرده است و جایی برای دلگیری و ناراحتی نگذاشته است. یکسالوسهماه از آمدن سهقلوهها میگذرد و هربار پدر و مادر نگاهشان به بازیگوشی پسربچهها میافتد، قند در دلشان آب میشود. گاهی حرفهایشان آنقدر شبیه هم میشود که انگار یک نفر دارد حرف میزند و بعد هردو لبخند میزنند و خدا را برای این نعمت بزرگش شکر میگویند. سال سختی بر خانواده میانبندی گذشت و کرونا شدت آن را بیشتر کرد، اما با شیطنت پویان و ماهان و عرفان همهچیز شیرین و قشنگ است
هیئت فاطمیون مشهدالرضا(ع) در دل یک محله کمبرخوردار شکل گرفته است، این هیئت کاملا مردمی است. سابقه پاگرفتن این هیئت مذهبی به محرم سال1387 برمیگردد که گروهی از جوانان محله با همه چالشهایی که پیشرویشان بود، سنگبنای آن را با عشق گذاشتند. گروهشان مختص آدمهای خاصی نیست و ورود همه افراد آزاد است. فقط هرکسی به آن وارد میشود، باید عشق به خدمت داشته باشد.