بهترین گواه تاریخی برای نشاندادن همین زنان فعال، شاغلان زن در حرم مطهر بوده و هست که تاریخ شکلگیری آن به قبل از فوت حضرترضا (ع) (۲۰۲ ق) برمیگردد. در این گزارش با همراهی و تلاشهای سازمان کتابخانه ها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی به کوشش الهه محبوب و زهرا طلایی سری به همین گذشته و تاریخ (دوره صفویه، افشار، قاجار و پهلوی اول) در حرممطهر زدهایم تا از دل تاریخ موضوعاتی را بیرون بیاوریم که برگرفته از طرح پژوهشی گزیده اسناد زنان شاغل در آستان قدس است که نشان از فعالیت زنها خارج از خانه بهعنوان شاغل در چند قرن پیش دارد
آدمهای خیر همیشه ماجراهای شنیدنی و جذابی دارند؛ همچون جواد علیزاده که نماد اخلاق یک محله است و در آخرین قدم خیرش توانست خانواده مرحوم رضا قفلساز (رضا جاودانی) که بیشاز 70سال از آنها خبری نبود را پیدا کند .
آنچه هست، در حادثه آتشسوزی مغازه رضا قفلساز در کوچه بهاءالتولیه تپلالمحله سوخت و خود او هم که سنش از 78سال گذشته بود، در همین حادثه طعمه حریق شد. پیرمردی که تا آن روز حتی همسایهها هم از خانواده او خبر نداشتند و به واسطه کارش او را قفلساز میخواندند.
تاریخ پر از ردپای زنهایی است که میخواستند قدمی برای مردم بردارند. زنهایی که در این راه از ثروت یا از مهرشان گذشتهاند. نمونه آن زن سلطانحسین بایقراست که بخشی از ثروتش را صرف ساخت حمام در ایران کرد. یکی از اولینهای آن را هم بهنام خودش یعنی «آغچه» در مشهد راهانداخت.
حمامی که بعدها بهنام «حضرتی» شهرت یافت و درنهایت با تاریخی به درازای صفویه تا پهلوی دوم در سال1354 داخل طرح توسعه حرم قرار گرفت و خراب شد.
«زرینه» مردی که چهارراهی به نام اوست؛ فرشفروش با اخلاق مشهدی بود که منشش؛ نامش را برای همیشه در تاریخچه اسامی معابر مشهد ماندگار کرد، تا جایی که با گذشت ۶۳ سال از فوتش نامش بر روی یکی از چهارراههای اصلی شهرهمچنان پابرجاست.
چهارراهی که در زمان حیات «حاجامین زرینه» به نامش میشود و حال با نداشتن تابلو و تغییر اسم آن در طول دورههای مختلف هنوز هم مشهدیها و حتی زائران در نشانی دادن از نام قدیمی و اصلی آن یعنی «زرینه» استفاده میکنند.
آنطور که در اسناد نظامالملکیها آمده، زمینهایی که خواجه نظامالملک وقف فرزندانش کرده است، از زیر نقارهخانه شروع میشد و تا شفتالوزار (دامنه کوهسنگی) ادامه مییافت.
جیره غذایی ما یکسان بود، یعنی اگر به ما یک عدد تن ماهی با یک نان میدادند، اسیران عراقی هم همین غذا را میخوردند، از تشنگی اسیران عراقی خبری نبود، اگر بیسواد بودند، به آنها سواد میآموختند، اگر شیعه بودند به زیارت بقاع متبرکه اهل تشیع مشرف میشدند. درحقیقت فرماندهان ایرانی بیشتر سعی میکردند اسیران عراقی را از کردهشان متنبه و پشیمان کنند. بعضی از آنها به قدری نادم و پشیمان بودند که زار زار گریه میکردند و فریاد «دخیل یا خمینی» سر میدادند. این بخشی از روایت مسعود وارسته از سالهای دفاع مقدس است.
درست در روزهایی که المانهای نوروز1401 درحال ساخت و پرداخت است، سری زدیم به المانهای نصبشده 5سال گذشته در خیابانهای اطراف حرممطهر تا هم نظر مردم را درباره آنها بشنویم و هم از تغییراتشان بگوییم. نکته جالبتوجه بازدید میدانیمان این بود که از 5سال گذشته هیچ المان نوروزی از این محدوده جمعآوری نشدهاست و همچنان مردم بهویژه زائران با آن عکس یادگاری میگیرند.