خدیجه واحدی از آنهایی نیست که تفنگ در دست گرفته باشد یا در پشت جبهه خدمترسانی کرده باشد، او از اهالی مقاوم جزیره مجنون است. همانهایی که حاضر شدند ترکش بخورند اما خانه و کاشانهشان را ترک نکنند.
تا سال۱۴۰۰، نام محله کوی۲۲بهمن، اسوههای دفاعمقدس بود.با شروع جنگتحمیلی؛ برخی خوزستانیها ناگزیر به مهاجرت و در شهرکی در محله کوی۲۲بهمن که بعدها «مجتمع شهیدبهشتی» نام گرفت، ساکن شدند. این شهرک ۲۱۳هزارمترمربعی، ۴۴ بلوک و ۱۳۵۰ واحد مسکونی دارد. فعال بودن بازارچه محلی محصولات جنوب، دکههای فلافل و سمبوسه رنگ و بوی خاصی به محله بخشیده است.

ما بچههای قد و نیمقد با دمپاییهای پلاستیکی به مشهد سفیدپوش و برفی رسیدیم. آنقدر از دیدن برف برای اولینبار ذوقزده شده بودیم که خستگی جنگ و خانه به دوشی از خاطرمان رفته بود.
داستان مهاجرت خرمشهریها و آبادانیها به مشهد با یک واقعه دردناک گره خورده است و حالا میتوان ادامه جنگ را بر درودیوار شهرک عربهای مشهد دید.
از راسته فلافل فروشی ها بگیرید تا لهجه و گویش عربی. از راسته ماهی فروش ها بگیرید تا دشداشه و چادر عربی. البته مهربانی و خون گرمی و یک بغض فروخورده از غربت را هم باید به ویژگی های ساکنان اینجا اضافه کرد؛ شهرکی با قدمتی به تاریخ جنگ تحمیلی در کشورمان که هنوز هم مهاجرانی دارد که برای حیات و معیشت، در مشهد ماندنی شده اند.
بیشتر ساکنان مجتمع شهید بهشتی، خرمشهری ها و آبادانی هایی هستند که بعد از اینکه صدام، آتش جنگ را بر سرشان ریخت، به مشهد مهاجرت کردند؛ مردمانی که سال 59 با شروع جنگ تحمیلی به این محله مشهد آمدند و جاگیر شدند.
این اولینبار است که یک روان درمانگر برای بازیدرمانی به یکی از مراکز منطقه6 در محله محمدآباد آمده است. مدرسه استثنایی کوثر، مدرسهای است برای کودکان این منطقه که نیازهای ویژه دارند و آموزش به آنها اصول ویژهتری را هم میطلبد و بازیدرمانی یکی از آنهاست. هفته گذشته با کمک اداره فرهنگی و اجتماعی شهرداری منطقه6، اولین جلسه بازیدرمانی با حضور جمعی از این کودکان در مدرسه کوثر واقع در محله محمدآباد تشکیل شد تا خانوادهها و کودکان این منطقه هم بدون پرداخت هیچ هزینهای از این آموزشها بهرهمند شوند.
علی موسوی از سیزدهسالگی فوتبالش را از کوچهپسکوچههای شهرک شهید بهشتی مشهد مشهور به شهرکعربها آغاز کرد و بعدها مرزهای خوشبختی را با درخشش در استقلال، بایرلوکوزن و تیم ملی فوتبال درنوردید. موسوی حالا دوران بازنشستگی و سکوت خبری را پشتسر میگذارد و به قول خودش «میخواهد در آرامش باشد».
درست از کلاس هشتم ابتدایی سرودن شعر را شروع میکند. میگوید که فقط قالب مثنوی را دوست دارد و مضامین اشعارش هم بیشتر اخلاقی و تعلیمی هستند. چند بیتی را میخواند. آنقدر استخواندار و قوی هستند که بهسختی میتوان باور کرد یک دختر هفده ساله آنها را سروده باشد. گپ و گفتی با یگانه رضایی در کتابخانه آیتالله قزوینی در محله محمدآباد داشتیم. شاعر جوان همین محله که از کودکی عضو کتابخانه بوده است. او یکی از دلایل علاقهاش به کتاب، مطالعه و نوشتن را هم همین کتابخانه میداند. البته خانواده و مطالعه مستمر پدر و مادرش هم در ایجاد این علاقه نقش بسزایی داشتند.