محله ابوذر

محله
منطقه ۷

ابوذر

محله شهرک ابوذر

اراضی شهرک ابوذر در سال ۱۳۳۵ از طرف آستان‌قدس به شرکت عمران شهرک ابوذر منتقل شد و در دو بخش ویلایی‌ و آپارتمانی برای اسکان فرهنگیان احداث شد، اما اکنون بیشترین ساکنان این محله کارمندان آموزش‌وپرورش، سپاه و گمرک هستند. رباط طرق در مجاورت شهرک ابوذر به‌جامانده از کاروان‌سرا‌های دوره صفوی است.

محله ابوذر
می‌خواهم داور بین‌المللی قرآن شوم
یگانه صالح‌منش نوجوان ساکن محله ابوذر چهار‌ماه است که به‌عنوان مربی قرآن در دارالحجه (مکتب‌خانه همراه) حرم مطهر رضوی حضور دارد.
رباط طرق، دورمانده از خدمات شهرنشینی
حاشیه منطقه 7 طی سال‌های اخیر با افزایش جمعیت روبه‌رو بوده است؛ اما امکانات در این محدوده گسترش نیافته است.
جهش روی سکوی موفقیت
سید‌ابوالفضل هاشمی می‌گوید: هیچ موفقیتی آسان به دست نمی‌آید. آن دوران که برای آمادگی و اعزام به مسابقه‌ها برنامه‌ریزی می‌کردم کمتر می‌خوابیدم، به مهمانی نمی‌رفتم، با دوستانم به گردش نمی‌رفتم، تلویزیون نگاه نمی‌کردم. تمرکزم را گذاشته بودم روی تمرین.
شهید آیت‌الله غفاری12 ، آرامشی در دل ابوذر
خیابان آیت‌الله غفاری12 یکی از خیابان‌های اصلی شهرک ابوذر است که 16معبر فرعی به نام «شهید باقری» به خیابان‌های اطراف دارد. این خیابان به معابر مهمی مانند جاده قدیم مشهد نیشابور و بولوار صبا (صبا91) متصل است. از ویژگی‌های این خیابان و کوچه‌های اطراف آن می‌توان به سرسبزی و وجود فضای بازی مناسب برای کودکان اشاره کرد.
در کارگاه من هیچ شیئی دورریختنی نیست!
در واقع هیچ چیزی نیست که به این کارگاه بیاید و از آن بهره‌ای برده نشود. اینجا هیچ شیئی دور ریختنی نیست، چون محمدرضا احمدپناه که برای بسیاری از کارگران، کارمندان و حتی مدیران شهرداری منطقه شناخته شده است، نمی‌گذارد در کارگاهش هیچ چیز بدون استفاده بماند. کارگاه او در انبار مرکزی شهرداری منطقه ۷ در صبای ۹۱ واقع است. جایی که ما مجذوب خلاقیت و کارآفرینی این مرد پر تلاش می‌شویم.
رباط طرق، هنوز با موزه زیارت فاصله دارد
اردیبهشت سال ۱۳۹۲ اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان رضوی، عنوان موزه زیارت را به این مکان اختصاص داد.
یک مزار خالی، یک قاب عکس، یک مادر چشم به راه
پدر شهید ضمیری سال ۵۹ زمان کار از پشت‌بام سقوط می‌کند و از کار افتاده می‌شود. این باعث می‌شود که محسن ۱۳ ساله مدرسه را رها کند و به کسب روزی برای خانواده خود مشغول به کار بنایی شود. ۳ سال از روزی که محسن مشغول کار شده است، می‌گذرد و دوستانش را یک به یک می‌بیند که لباس رزم بر تن می‌کنند و راهی جبهه می‌شوند. شهید ضمیری نیز دیگر طاقت نمی‌آورد و با اینکه نان‌آور خانه بود با کسب رخصت از آن‌ها راهی جبهه می‌شود.