محدثه در خانه را زد و بسته مرغ را تعارف کرد اما خانم ظرف غذا را بازگرداند و گفت «تا الان بچههایم مرغ نخوردهاند؛ اگر قبول کنم، نمیتوانم دوباره این غذا را برای آنها تهیه کنم و شرمنده بچههایم میشوم.»
قائم؛ گرانترین محله در کوی سیدی است. این محله تا پیش از الحاق کوی سیدی به مشهد، بخشی از این کوی بود و هویت جداگانهای نداشت، اما بعد از تقسیمبندی محلات بهنام محله قائم شناخته میشود. قائم از محلات پیشرو درمحدوده سیدی است و خیابانهای آن به بازارهایی تبدیل شده که جزو پرترددترین معابر منطقه است.
خیابان قائم (عج)، از بولوار مهدی آغاز میشود و از خیابان شهیددایی و بولوار هفتحوض گذر میکند و یکی از معابر اصلی محلههای قائم، المهدی و خلج به شمار میآید.
توفیق همصحبتی با مادر شهیدان احمدنژاد در روزهایی که بیشتر ما تنها به خود فکر میکنیم برای ما یک تلنگر بود. روایت شهدای احمدنژاد حماسهای است که در آن از خودگذشتگی خودنمایی میکند. یکی در نوجوانی پیکر خود را سپر خاک وطن میکند و برادر بزرگتر جانش را در راه مسئولیت میدهد.
در این بین مادر نیز با صبوری خود حماسهای به مراتب دشوارتر رقم میزند.راهی منزل گوهر هراتی، مادر شهیدان احمد و غلامحسین احمدنژاد در محله قائم شدیم.
اگر اهل فضای مجازی باشید شاید مطلع شده باشید که خودرو پراید مهرداد محمدپور را یک ماهی بود که دزدها سرقت کرده بودند. او هم از ظرفیت شبکههای اجتماعی برای پیداکردن خودرویش که تنها سرمایهاش بود، کمک گرفت. هر چند وسیله پیدا نشد، اما اتفاقهای بسیار خوبی برایش رقم خورد که در ادامه میخواهیم این موضوع را از زبان خودش بشنویم.
سیدعلی حسینی، فوتبالیست سابق محله سیدی، یکی از همین افراد است که تلاش میکند باعث رشد و پیشرفت نوجوانان و جوانان محله خود باشد.سالن ورزشی گوهرشاد در بوستان قائم محل تمرین دهها نوجوان و جوان محدوده سیدی است. پنجشنبهها این ورزشکاران با ورود به این سالن و بر تن کردن لباس ورزشی، گوش به حرف مربی باسابقه خود میدهند، به این امید که با دانش او به اهداف و آرزوهایشان دست پیدا کنند.
کوچه سبحان23 که به نام شهید «محمود خوشظاهر» نامیده شده درختان قدیمیای دارد، داخل کوچه که میشویم گنجشکها و قمریهای روی درختان یک لحظه از خواندن دست نمیکشند.
محمدامین اقبالی بزرگ شده محله سیدی است و درد حاشیهنشینی را خوب میداند. حدود ۲ سال است که دفترش را از راهنمایی به سیدی آورده است تا برای کسانی کار کند که دردشان را خوب میشناسد. او میگوید: «نشستن پشت میز دردی را از مردم دوا نمیکند. من میتوانم اینجا بنشینم بدون اینکه بدانم در حاشیه شهر مشهد چه خبر است. میتوانم خودم را در حصار امن اتاقم نگه دارم بدون اینکه خودم را به خطر بیندازم.»






