منطقه ۱۱

منطقه ۱۱

منطقه ورزشکاران و هنرمندان

با اینکه قسمت عمده‌ منطقه ۱۱ در اوایل دهه۶۰ شکل گرفته، این منطقه اکنون جزو مناطق برخوردار مشهد است. بوستان ملت و زندان وکیل‌آباد قدیمی‌ترین فضا‌های شهری این منطقه‌اند. بوستان ملت و شهربازی آن، بوستان چهل‌بازه و پارک گل‌ها ازجمله نقاط تفریحی و گردشگری منطقه ۱۱ است که در فصل‌های مختلف سال پذیرای جمع زیادی از شهروندان و مسافران می‌شود. ورزش و هنر بین شهروندان منطقه ۱۱ جایگاه ویژه‌ای دارد. این موضوع باعث شده است باشگاه‌های ورزشی و مؤسسات هنری بسیاری در این محدوده شهری شکل بگیرد. بازنشدن گره ترافیک از معابر اصلی این منطقه با وجود احداث چندین خیابان از معضلات منطقه ۱۱ است. قرارگرفتن زندان مرکزی مشهد در دل منطقه مسکونی، دیگر معضل جدی شهروندان این منطقه به‌شمار می‌آید که مسئولان شهری و استانی را نیز واداشته است برای جابه‌جایی این مکان به فکر چاره باشند. منطقه ۱۱ شهرداری مشهد سال ۱۳۷۸ شکل گرفته و در مساحت ۱۵۳۴ هکتاری آن ۲۰۰ هزار نفر زندگی می‌کنند.  

گشودن فصل جدید در زندگی زندانیان با اهدای کتاب
دکتر مهسان اخوان مهدوی سال1400 در حالی‌که مدرک دکترای روان‌شناسی بالینی را گرفته بود، کانون «یاریگران زندگی» را در محله تربیت تأسیس کرد. او طی یک‌سال گذشته با همراهی دوستانش با تهیه 580جلد کتاب، کافه کتاب رایگان دایر کرده‌اند، به درمان بیماران دارای اختلالات جنسی و کارآفرینی برای آن‌ها پرداخته‌اند. به شهرک صنعتی رفته و به کارگران و کارفرمایان خدمات مشاوره‌ای رایگان داده‌اند و اکنون هم چند ماهی است که با زندان مرکزی مشهد ارتباط گرفته‌اند و کتاب‌هایشان را برای مطالعه به دست زندانیان می‌رسانند.
کوچه مرکزی شهرک ارمغان
کوچه ارمغان14 در مرکز شهرک ارمغان در انتهای محله فارغ‌التحصیلان قرار گرفته است. بیشتر امکانات و فضاهای خدماتی شهرک در این معبر قرار دارد و از این جهت، معبر مرکزی شهرک محسوب می‌شود. با وجود عرض کم این کوچه، تردد زیادی در آن می‌شود و ساخت‌وساز هم در این سال‌ها در کوچه ارمغان14 رونق داشته است.
بزرگ‌شدن در لباس تعزیه‌
سال87 بود. کلاس پنجم. زنگ ادبیات. درسی داشتند که درباره تعزیه‌خوانی مختصر توضیحی می‌داد. از کودکی در روستایشان مراسم تعزیه‌خوانی را دیده بود. عاشق آن بود اما هر بار سمت اعضای این گروه و وسایلشان می‌رفت با این تصور که او بچه است، دورش می‌کردند. این کلاس و درس، آتش آن علاقه را شعله‌ور کرد. به همکلاسی‌اش گفت بیا یک گروه تعزیه تشکیل دهیم. همین ایده، محمد ابراهیمیان را وارد عرصه تازه‌ای کرد و از آن‌زمان که یک گروه تعزیه پنج‌نفری تشکیل داد تا امروز که گروهی 35نفری هستند، هر سال مراسم تعزیه‌خوانی دارند.
رخت عزا بر تن کوچه شهید ذاکری
تکیه امام حسن مجتبی(ع) چهار سال است که مراسم خود را در کوچه معلم65 در زمینی که یکی از اعضا به طور موقت در اختیار آن‌ها گذاشته است، اجرا می‌کنند. اعضای جوان و پرشور این هیئت امسال تصمیم گرفتند فراتر از پرچم‌های سیاهی که به در و دیوار تکیه می‌زنند، کوچه معلم65 را هم فضاآرایی کنند. بعد از شور و مشورت، داربست‌ سفارش دادند و ده،دوازده نفری شروع به نصب پرچم‌ روی داربست‌ها کردند.
خودسازی با قرآن و نهج‌البلاغه
احکام دین را مرور می‌کرد تا بداند در امور روزمره زندگی، چه دستورات دینی‌ای برعهده‌اش است. با همین پیش‌زمینه وقتی در مدرسه مسابقات برگزار شد، رشته احکام توجهش را جلب کرد و با توجه به مطالعاتی که داشت، توانست پنج‌بار در سال‌های متوالی، مقام برتر ناحیه را در این رشته به دست آورد. محمدمهدی زاهدی علاوه براین، حافظ دو جزء قرآن است.
استعدادیابی رایگان نوجوانان توسط بازیگر محله آزادشهر
از همان کودکی به بازیگری علاقه داشت اما غم از دست دادن خواهر و مادرش که در نه و یازده‌‌سالگی‌ رقم خورد، حس و حالی برایش نگذاشت. در مقابل احساس می‌کرد باید بنویسد تا غمش سبک‌تر شود و در حال حاضر جزو نمایشنامه‌نویسان است. حدیثه عدالتجو اکنون در آستانه بیست‌وهشت‌سالگی با افتخار در عرصه معلمی فعالیت دارد و هم‌زمان در فعالیت‌های هنری مشغول است. او فیلم کوتاه «روشن‌تر از خاموشی» را کارگردانی کرده است.
چرخش چرخ و فلک در تاریخ شهربازی‌های مشهد
بچه‌ها با چرخ و فلک‌های امروزی آسمان چندمتری بالای سرشان را فتح کردند و به شکوه این فتح، صدای خنده‌هایشان تا کجا که پرواز نکرد. این تفریحات در ادامه با ایجاد نخستین شهر بازی مشهد در سال 1351خورشیدی در پارک ملت مشهد صفایی دیگرگونه پیدا کرد. البته درست است که فانفار هشتادمتری پارک ملت با داشتن عنوان بلندترین چرخ‌وفلک خاورمیانه، هنوز هم از حافظه شهر و بچه‌های دهه‌60 و 70مشهد پاک نمی‌شود. مگر می‌شود یادمان برود که توی کابین‌های رنگی‌اش نشسته بودیم و مشهد را زیر پایمان تماشا می‌کردیم و از این تجربه خاص، کیفور بودیم. در اوج بودیم که کابین با‌شتاب می‌آمد پایین و دلمان زیرو‌رو می‌شد و ناخودآگاه خنده امانمان را می‌برید.