امیرحسین نبیزاده سیزدهساله و ساکن محله ایثار است. آوای خوش قرائت او از آینده درخشانش خبر میدهد. شاید بتوان بهواسطه علاقه و ارادتی که به کتاب الهی در خانواده نبیزاده هست، گفت این یک عشق موروثی است و از پدر به فرزند رسیده است. امیرحسین وقتی به علاقهاش پی برد، مانند پدرش دیگر روزش بدون تلاوت قرآن شب نمیشد.با پایان اولین سال تحصیلی امیرحسین، پدرش که شاهد اشتیاق فرزندش برای یادگیری قرآن بوده است، آموزش او را شروع میکند.
محله ایثار که به بازارهای مانتوفروشیاش معروف است، در گذشتههای دور نیز بازارچهای بهنام «شادکن» داشته که در وقفنامهها، از مغازههای تنباکوفروشی، خبازی، کفشدوزی و دلالی آن نام برده شده است. قلعه شادکن تا حدود نیمه قرن چهارده خورشیدی در کوچه ششم بیستمتری کوی طلاب با هفتهشت خانوار برجا بود.

از دغدغههای خانوادههای محلات کمبرخوردار، پیدا شدن سر و کله تابستان است و چگونگی پر کردن اوقاتفراغت تابستانهای کشدار. هزینه گزاف کلاسهای آموزشی و تفریحی یک سوی ماجراست، تهیه مواد اولیه برای آموزش یا ابزار آموزشی بخش دیگر این داستان. گرهی که اگر قرار به باز شدنش باشد، به دست آدمهایی از همین محلات باز میشود که درد همسایه را میفهمند. آدمهایی از همین جنس که بیهیچ چشمداشتی، فقط با هدف رضای خدا و خلق او وارد میدان میشوند؛ درست مثل آمنه چهارمحالی.
در خانهای نشستهایم که دو حافظ کل قرآن در آن بزرگ شدهاند: امیر و مسعود لعل اول با کارنامهای پربار از فعالیتهای قرآنی. امیر لعل خادم حرم مطهر است و رتبه اول مسابقات بینالمللی روسیه در سال 1396 را دارد. علاوه بر آن، در حوزههای مختلف از حفظ و قرائت تا تدریس و داوری فعالیت میکند. برادرش، مسعود، هم قاری و حافظ کل قرآن است و کلی فعالیت قرآنی دارد. برخی از عروسخانمها و نوهها نیز همین طور. چند جزء از قرآن را حفظ هستند. اینها همه ربط ظریفی دارد به بزرگ خانواده حاج غلامحسین که شصتسالگی را رد کرده است.
وقتی اولین بار در میان همکاران آتشنشان خود سه تیر را به سمت تخته دارت پرتاب کرد، همه تعجب کردند چطور کسی که تجربه بازی در این رشته ورزشی را ندارد تیرها را یکی پس از دیگری نزدیک به هدف پرتاب میکند. در هر صورت، شیرینی اولین بازی و تشویق همکاران باعث شد ناخودآگاه به سمت این رشته ورزشی کشیده شود و اوقات فراغتش را با تمرین دارت پر کند. نتیجه این تمرینها کسب دهها عنوان برتر در رقابتهای مختلف ورزشی است. سیدجعفر سیدیزاده در حالی که پانزدهمین سال حضور در سازمان آتشنشانی مشهد را میگذراند، بهتازگی توانسته است مقام سوم لیگ برتر دارت کشور و رتبه سوم رنکینگ برترین قهرمانان دارت ایران را کسب کند. او ساکن محله ایثار است و اکنون خود را برای مسابقات برونمرزی آماده میکند.
مسعود لعلاول یکی از دلباختههای کلام الهی است که اول دلش پیش صوت خوش قرائت قرآن گیر کرد و بعد کمکم حس کرد جرعهجرعه این کلام دست از سر دلش برنمیدارد و پا پیشتر گذاشت و حافظ کل قرآن شد. بعدها خانوادهاش هم در این مسیر قدم برداشتند. میگوید: حفظکردن تجربیات قشنگی دارد. گاهی به آیاتی میرسی که دوست داری بیشتر روی معانیاش تمرکز کنی. مسعود لعلاول میگوید: بهتدریج که در تلاوت قرآن پیشرفت کردم، با معانی آن هم آشنا شدم. خیلی از آنها جذاب و دلنشین بود. آیه آخر سوره مبارکه عنکبوت از همان آیات راهگشاست.
کار هر شبش این است که قبل خواب بنشیند و برایش حرف بزند، از کارهای روزمره خانه گرفته تا درد و رنجی که سالهاست میهمان تنش شده است. گاه ساعتها مینشیند و با او حرف میزند. حرف میزند و حرف میزند، پسر، اما چیزی نمیگوید. فقط از پشت قاب شیشهای با لبخند به او نگاه میکند. دلش که قرار میگیرد و سیراب از درددل، بوسهای از سر مهر بر پیشانی فرزند میزند و سر بر بالش میگذارد.حکایت، حکایت بسیاری از مادران شهید است. مادرانی که حتی بعد از گذشت چند دهه از شهادت فرزندانشان، هنوز رفتن جگرگوشه خود را باور ندارند. این را مادران ۴ شهید کوچه ایثار ۷ میگویند، کوچهای که به «۷ شهید» معروف است.
در ایام نوروز سالهای گذشته در محلههای منطقه المانهایی با عنوان «بدرقه راهم»، «ماشین گل»، «پیرمرد لحافدوز»، «رنگینکمان» «ژیانی در قاب تلویزیون» و... نصب شدند. علاوه بر این، نقاشیدیواریها به کوچهها جان و حیات دادند. کار هنرمندان نقاش از چندماه پیش از آمدن عید شروع میشد وگاه مردم را با خود همراه میکرد و با سطل رنگ میافتادند به جان دیوار.