مهاجرت خانواده طایی به مشهد به عشق همسایگی امامهشتم (ع)، برای اسرا، دختر نوجوان خانواده، یُمن داشت. او متولد۱۳۸۶ در اهواز است و پنجسالی میشود که در مشهد زندگی میکند.
در هنرستان آلطاها در محله عباسآباد، جزو استعدادهای معماری به شمار میرود و کسب هفتمدال در سه سال فعالیتش در رشته کونگفو، گواه قابلیتهایش در ورزش است.
گفتوگوی ما با ورزشکار محله شهیدقربانی، صاحب شالبند قهوهای، دارنده مدال برنز کشوری در سال۱۴۰۲ و مدالهای طلا و نقره استانی در سالهای۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ را در ادامه میخوانید.
- چرا کونگفو؟
بین اطرافیان من، کسی ورزشکار نیست. تابستان۱۴۰۰ صرفا برای تخلیه انرژی به باشگاه رفتم. خدا را شکر رشته کونگفو سر راهم قرار گرفت. آنقدر خوشم آمد که نتوانستم رهایش کنم، بهویژه وقتی متوجه استعدادم شدم.
- چطور متوجه استعدادت شدی؟
تیر۱۴۰۰ به کلاس رفتم. مرداد، شهریور و مهر باشگاهها به خاطر کرونا تعطیل شد. آبان دوباره تمرین را شروع کردم. آذر مسابقات بود. حتی شالبند زرد نداشتم، اما وقتی رتبه دوم را به دست آوردم، مربیام، خانم زهرا برزوبر که از استادان مطرح استان است، با تعجب گفت که «معجزه رخ داده!».
- میان رشته درسی و ورزشیات ارتباطی وجود دارد؟
نه، یکی هنر است و دیگری جنگجویی و مبارزه. هردو را خیلی دوست دارم.
- مشوقت کیست؟
مادرم. امیدوارم روزی بتوانم زحمتهایش را جبران کنم.
- مدرسه چقدر درزمینه ورزش از تو حمایت میکند؟
حمایتی ندیدم. حتی یک بار که برای شرکت در مسابقات کشوری به میزبانی مشهد، مجبور شدم از کلاس غیبت کنم و مدال برنز را هم به دست آوردم، فقط گفتند «برو غیبتت را موجه کن!»
- یعنی سر صف هم اعلام نشد تا بچههای مدرسه باخبر شوند و تشویقت کنند؟
نه. البته همکلاسیهایم خبر دارند که ورزشکارم. بیشترشان اهل ورزش هستند. ما خودمان همدیگر را از نظر روحی حمایت میکنیم.
- معدلت چطور است؟
امسال ۱۹.۶۶ شد. هنوز کارورزی را نگذراندهام، وگرنه بیشتر میشد.
- کسی بوده که به خاطر موفقیتهای ورزشی تو جذب کونگفو شود؟
خیلی از بچههای مدرسه که متوجه میشوند خوششان میآید، اما خانوادههایشان اجازه نمیدهند.
- چرا؟
میگویند باشگاه دور است.
- به کدام باشگاه میروی؟
ابتدا به باشگاه پیشگامان در طبرسیشمالی، بعد به عصر طلایی در مفتح میرفتم. الان هم به باشگاهی تازهتأسیس در رسالت۲۲ میروم.
- صبح، مدرسه و عصر، باشگاه؛ سخت نیست؟
وقتی سختی را حس میکنی که انجام کاری را دوست نداشته باشی.
- آینده در ذهنت چطور است؟
روشن! میخواهم در کونگفو مربی و داور شوم. درسم را بهعنوان یک مهندس معمار ادامه بدهم و شرکتی بزنم که درکشورهای عربی، شعبه داشته باشد.
- کونگفو و معماری رشتههای هزینهبری به نظر میرسند؛ همینطور است؟
بله. یاد گرفتهام در زندگی براساس اولویتها هزینه کنم. ضمن اینکه این هزینهکردنها را سرمایهگذاری میدانم.
- این بازگشت سرمایه، هدفی دور است؟
نه. سال دیگر که هجدهساله شوم، میتوانم در دورههای مربیگری شرکت کنم.
- اهل فضای مجازی هستی؟
دو سال پیش، تلفن همراهم شکست و خرید دوباره آن جزو اولویتهایم نبود. اگر لازم باشد، از تلفن همراه مادرم استفاده میکنم.
* این گزارش یکشنبه ۱۳ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۹ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.