پای خاطرات بزرگترها بهویژه پدربزرگها و مادربزرگها که بنشینی، همیشه با حسرت از گذشته یاد میکنند؛ از صفا و صمیمیتی که در آن محلههای قدیمی بود و حالا نیست. بزرگترها محترم بودند و عزیز و به قول معروف هیچکس جلوی آنها پایش را دراز نمیکرد، اما حالا خبری از آن احترامها نیست.
چه اتفاقی افتاده که این حرمتها شکسته و بیاحترامیها باب شده است؟ آیا مردم دیروز بامعرفتتر بودند یا اینکه روزگار عوض شده است. به همین بهانه سراغ یکی از کارشناسان حوزه جامعهشناسی و استاد دانشگاه پیام نور مشهد که از ساکنان محله هاشمیه است، میرویم و دلیل این همه تفاوت خانوادههای جدید و قدیم را از زبان او میشنویم.
محمد اکبریفریمانی، کارشناسارشد و پژوهشگر علوم اجتماعی است. او سال۱۳۴۷ در فریمان متولد شد و در هفتسالگی تحصیل و علمآموزی را آغاز کرد. بعداز گرفتن مدرک لیسانس جامعهشناسی بهعنوان معلم در دبیرستانهای فریمان، تربتجام و مشهد مشغولبه کار شد. اکبری ضمن تدریس، پژوهش در حوزه اجتماعی را نیز آغاز کرد.
امروز فریمانی با سابقهای بیستساله در زمینه پژوهشگری اجتماعی، تحقیقات فراوانی درباره زندگی شهری و تحولات آن انجام داده است. فریمانی همکاری نزدیکی نیز با شورای اجتماعی محلات و بهعنوان مدرّس نقش موثری در تشکیل کلاسهای آموزشی و تربیتی ویژه مردم محله داشته است. در گفتگو با این کارشناس و پژوهشگر اجتماعی برخی نظرات کارشناسانه او را در حوزه شهری میخوانیم.
اکبری در آغاز کلام با اشاره به گذشتهای که پدربزرگها از آن یاد میکنند، میگوید: تا قبل از دهه ۲۰، مشهد دارای ساختار محلهای ثابتی بود. در این ساختار مشهد به چند محله قدیمی و با شناسنامه تقسیم میشد. ساکنان هرمحله نیز با چندین نسل سابقه در همان محله اجدادی خود زندگی میکردند.
در جامعه محلهمحور گذشته، بهدلیل شناخت چند نسل از اهالی با یکدیگر، صمیمیت و روابط دوستانه حرف اول را میزد
بیشتر مردم محله با هم آشنا بودند. هر فردی را با اسم پدر و پدربزرگش میشناختند نه به اسم فامیلش. خانوادهها بهندرت از یک محله به محلهای دیگر میرفتند. در این جامعه محلهمحور، بهدلیل شناخت چند نسل از اهالی با یکدیگر، صمیمیت و روابط دوستانه حرف اول را میزد و اصل خوب بودن و مهربانی حاکم بود. ثروت و موقعیت شغلی در این جامعه برای فرد احترام نمیآورد.
وی در ادامه با اشاره به اصل کنترل محلی میگوید: در چنین جامعهای افراد از کوچکترین مشکل هممحلهای خود آگاه میشدند و مشکل او را رفع میکردند. در چنین جامعهای نیروهای امنیتی حکومت مانند پلیس، دادگستری و... کمتر وارد اختلافات محلی میشدند و بیشتر مشکلات با وساطت بزرگان محله حلوفصل میشد.
به همین ترتیب اگر فردی دارای مشکلی اخلاقی، عقیدتی و... میشد، اهالی بهسرعت آگاه میشدند ودرصدد اصلاح و کمک به او برمیآمدند. ابتدا با نصیحت و راهنمایی، بعد از آن با کممحلی و بیاعتنایی و سرانجام با فشار ساکنان محله، فرد یا اصلاح میشد یا مجبور بود که از محله برود. به این دلیل اغلب ساکنان محلات از سلامتی اجتماعی و فرهنگی برخوردار بودند.
اکبری با اشاره به سیاست حکومت پهلویها و تلاش آنان برای شکست نقش موثر محوریت محلهای میگوید: رضاشاه برای کمکردن محوریت ریشسفیدان و بزرگان در محلات دست به ساخت محلههای جدید برمبنای موقعیت شغلی زد.
با ساخت بیمارستان امام رضا (ع) (شاهرضای سابق) در دوره پهلوی اول، پزشکان و کارکنان بیمارستان در محله کوی دکترا ساکن شدند؛ به این ترتیب برای اولینبار محلهای در مشهد به وجود آمد که ساکنان آن هیچکدام از مشخصههای محلات قبلی را نداشتند.
این افراد از شهرهای مختلف آمده بودند و هیچ آشنایی با هم نداشتند. روزها سرکار میرفتند و در اوقات فراغت در شبنشینی و میهمانیهای همدیگر شرکت میکردند؛ کسی هم به آنها کاری نداشت. با ساخت این محله کمکم افرادی از دیگر محلات به آنجا رفتند و با دیدن این روابط آزاد و بدون دردسر از این ساختار زندگی استقبال کردند.
البته حکومت نیز با حمایت و دادن امکانات بیشتر به این محله از آنان حمایت میکرد. این پژوهشگر ادامه میدهد: کمکم و بهدنبال مهاجرت افراد به شهرها، تبلیغ رسانهها، نفوذ حکومت و... بهسرعت سیستم محلهمحور در جامعه کمرنگ شد و بهدنبال آن محلاتی با مدل جدید در مشهد بهوجود آمد.
علاوهبر این، افرادی که به دنبال آزادی بیشتر و گرفتار برخی ناهنجاریهای اجتماعی بودند، با کنارهگیری از دیگران به این نوع زندگی اجتماعی روآورند.
این زندگی جدید، الگویی از محلات مدرن غربی و براساس شغل، ثروت و موقعیت اجتماعی ساخته شده بود. در این محلات، ساکنان با افراد خاصی رابطه داشتند و رابطهشان با دیگر گروههای محله و مشکلات محله اندک بود. درواقع بیشتر افراد در این محلات با یکدیگر آشنا نبودند و دوست نداشتند کسی سر از کارشان درآورد.
اکبری با اشاره به ازبینرفتن تدریجی ساختار زندگی محلهای در مشهد میگوید: با گسترش سریع شهر در سالهای بعد، محلههای جدیدی شکل گرفتند که افراد گوناگون در آنها بهاجبار در یک محله و کنار هم ساکن شده بودند.
بسیاری از این ساکنان جدید دارای افکار، زبان و هنجارهای قومی و زبانی متفاوتی بودند. این چندگانگی فرهنگی و قومی با گذشت زمان باعث تنش و برخورد بین ساکنان محلات مختلف شهر شد.
در گذشته زمانی که تنش و مراودهای در یک محله پیش میآمد، با وساطت قدیمیها و معتمدان محله ماجرا پایان مییافت، اما در محلات جدید که هیچکس، دیگری را قبول نداشت، فقط با دخالت نیروی امنیتی حکومت (پلیس و دادگستری) ماجرا پایان میپذیرفت.
ادامه این تنشها باعث افزایش جرم و انتقامهای مجرمانه در جامعه شد تاجاییکه برخی محلات به جرم و جنایت معروف شدند و کار به جایی رسید که حتی نیروی پلیس هم تسلط خود را بر اوضاع از دست داد.
این کارشناس مسائل اجتماعی بعداز اشاره به سیر تحول زندگی اجتماعی در مشهد در چند دهه اخیر میگوید: کنار همه عواملی که برشمردیم، در سالهای اخیر ابزار قدرتمند دیگری در افزایش ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه شهری و محلات مشهد ظهور کرده است؛ این پدیده جدید رسانه است؛ رسانههای جدیدی که هیچ حدومرزی مانع ورود آنان نیست.
اکبری در ادامه میگوید: بسیاری از خانوادهها فقط به فکر رفاه مادی فرزندانشان هستند و به کمبودهای عاطفی و معنوی آنان هیچ توجهی ندارند. البته رفاه مالی و امکانات، تاثیر انکارناپذیری در زندگی نوجوان دارد، اما همهچیز نیست.
گاهی فرزند احتیاج دارد که با پدر و مادر خود درباره آرزوها و آینده خود صحبت کند. او میخواهد حمایت و پشتیبانی والدین را احساس کند، با آنها درددل کند، به کوه برود و... این خلأ عاطفی با گذشت زمان تبدیلبه گوشهگیری و افسردگی میشود و فرزند را وارد دنیای ماهواره، اینترنت و... میکند.
کار به جایی میرسد که در فضای مجازی و اینترنت بهدنبال یک همزبان میگردد یا با برقراری دوستیهای نامتعارف، دچار مشکلات شدید اخلاقی و رفتاری میشود. به والدین توصیه میشود با برقراری روابط دوستانه با فرزندان، آنها را به گردش و مسافرت ببرند و از پرخاشگری و تحقیر شخصیت فرزند جدا خودداری کنند.
این پژوهشگر علوم اجتماعی در ادامه میگوید: یکی از خطرناکترین وسایل جدید رسانهای و ارتباطی، تلفن همراه است؛ بهویژه با آمدن گوشیهای جدید و کاربریهای فراوان آنها مانند عکاسی و فیلمبرداری میتوان گفت از ماهواره نیز خطرناکتر است.
شاید شما بتوانید جلوی تماشای ماهواره را در خانه بگیرید، اما جلوی حمل و نگهداری گوشی را نمیتوانید بگیرید. فرزند هنگام خواب هم میتواند با گوشی کارکند.
عامل تهیه بسیاری از فیلمهای خصوصی، دوستیهای ناباب و فیلمهای مستهجن پخششده در جامعه، همین گوشیهای همراه است. فرد ناباب میتواند ازطریق دوستی با فرزند ما و با ورود به خصوصیترین مکان زندگی ما و تهیه یک فیلم، اعتبار و آبروی ما را بر باد دهد.
البته این تکنولوژی ارتباطی وارد جامعه شده است و دیگر نمیتوان جلوی آن را گرفت، اما میتوانیم به فرزندان خود روش استفاده صحیح از آن را بیاموزیم. او باید بداند گوشی همراه فقط برای ارتباطهای ضروری است نه فیلمبرداری، عکاسی یا مزاحمشدن تلفنی.
فرزند ما نباید در هرمکان و با هر وضعیتی ظاهر شود. همچنین او نباید فیلمها و عکسهای خانوادگی خود را در گوشی نگهداری کند، چون باعث دردسر خواهدشد.
اکبری با اشاره به گسترش نقش رسانههای جدید در زندگی خانوادگی میگوید: دودهه قبل، خانواده مهمترین الگوی جامعهپذیری فرزندان بود. پدران، الگوی رفتاری پسران و مادران، الگوی رفتاری دختران بودند و در مرحلههای بعدی مدرسه و دوستان؛ نقش رسانههایی مانند تلویزیون و رادیو نیز در الگوپذیری افراد اندک بود.
دودهه قبل، خانواده مهمترین الگوی جامعهپذیری فرزندان بود. پدران، الگوی پسران و مادران، الگوی رفتاری دختران بودند
علاوهبر آن، چون رسانهها تحتکنترل دولت بود، رفتارها و الگوهای پذیرفتهشده جامعه را به نمایش درمیآورد. با ظهور رسانههای جدید مانند ماهواره، اینترنت و... نقش تربیتی والدین و مراجع قانونی کمرنگ و ناچیز شد. امروز بیشتر فرزندان ما خواسته یا ناخواسته الگوهای رفتاری خود را از ماهواره و دیگر رسانههای تصویری میگیرند.
ماهواره الگوهای فکری، تربیتی و اخلاقی او را تعیین میکند. فرزند ما چیزی را که میبیند، قبول میکند و، چون به آن حد از بلوغ فکری نرسیده است که خوب و بد را تشخیص دهد، آن الگو را میگیرد و در زندگی اجرا میکند.
ازطرف دیگر، چون اغلب شبکههای ماهوارهای در راستای تبلیغ فرهنگ غرب هستند، بیشتر هدفشان رواج فرهنگ شهوترانی، مصرفگرایی و... است.
وی با اشاره به شاغلبودن بیشتر والدین در حال حاضر میگوید: بهدلیل شاغلبودن والدین (پدر و مادر) ارتباط کمتری بین فرزندان و والدین وجود دارد. از طرف دیگر بهدلیل مشکلات زیاد اقتصادی، والدین مجبور به کارکردن در بیرون از خانه هستند.
این موضوع باعث کمشدن ارتباط کلامی و تفاوت اندیشه والدین و فرزندان شده است. فرزندان درست در زمانی که احتیاج به حامی و راهنما دارند، تنها و سرگردان هستند.
در این زمان است که ماهواره وارد زندگی نوجوان میشود و الگوهای رفتاری و تربیتی خود را به نوجوان تحمیل میکند. ازآنجاکه معمولا در این سن نوجوان بیشتر بهدنبال همذاتپنداری است و ماهواره بهنوعی حرف دل او را میزند، ناآگاهانه به طرف الگوهای ماهواره جذب میشود. بعداز مدتی والدین با دیدن برخی رفتارهای ناهنجار در لباس پوشیدن، راهرفتن، حرفزدن و... تازه متوجه غفلت خود میشوند.
اکبری با اشاره به ناتوانی دستگاههای دولتی در ایجاد جامعه سالم و مطلوب میگوید: بهدلیل گستردگی شهر و کمبود نیروهای دولتی نظمدهنده اجتماع، آنها نمیتوانند امنیت و قانونمداری را در جامعه برقرار کنند، اما با مشارکت مردم این کار امکانپذیر است.
کمکگرفتن از مردم بهویژه افرادی که در محله دارای ظرفیتها و ویژگیهای مطلوبی هستند، برای رفع مشکلات اجتماعی و فرهنگی آن محله واجب و ضروری است. مشارکتهای مردمی در ایجاد نشاط و علاقه بین افراد یک محله بسیار موثر است و این علاقه، همکاری و تمایل بیشتر اهالی برای رفع مشکلات محله را بهدنبال خواهد داشت.
وی در پایان با اشاره به شورای اجتماعی محله میگوید: تشکیل شورای اجتماعی محلات، ایدهای جالب و مفید و همان محوریت نقش مردم در محله است، اما بهدلیل نداشتن زیرساختهای قانونی و مالی تاکنون نتوانسته است به جایگاهی که شایسته آن است، دست پیدا کند.
اولین ایراد آن را میتوان نحوه انتخاب اعضای شورا داشت. برای عضویت در شورا باید موثرترین و موفقترین افراد هر محله شناسایی و انتخاب شوند؛ کسانی که ارتباطات قوی با همه محله داشته باشد.
ازطرف دیگر اعضای شورا باید با علاقه و بدون هیچ چشمداشتی در شورا شرکت کنند، چون خدمت بدون علاقه ناممکن است و سرانجام آن، بریدن از گروه و انفعال است.
علاوهبر این شورای اجتماعی محلات از لحاظ مالی و قانونی باید مستقل باشد؛ نه اینکه مانند زیرمجموعهای بینامونشان فعالیت کند. شورای اجتماعی محلات باید حداقل از لحاظ اختیارات اجرایی و شناخت دستگاههای دولتی مستقل و بدون وابستگی عمل کند.
با این وجود، من به آینده شورا امیدوارهستم و فکر میکنم با انجام برخی اصلاحات میتوان آینده درخشانی برای آن تصورکرد.
* این گزارش چهارشنبه، ۳۰ بهمن ۹۲ در شماره ۹۱ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.