کد خبر: ۹۷۶۹
۳۱ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰

سنگ‌نگار؛ هنر حسین سراقی در ترکیب نگارگری و حکاکی

حسین سراقی نوغانی می‌گوید: اسم «سنگ‌نگار» را خودم بر روی این هنر گذاشته‌ام و قصد دارم ترویجش دهم. اگر عمرم اجازه دهد، می‌خواهم کتابی دربارۀ هنر سنگ‌نگاری هم بنویسم تا برای آیندگان بماند.

امیر خانی| حدود ۴۰سال پیش، بازار کوهسنگی نوجوانی را در خود می‌دید که ساعت‌ها با کنجکاوی و علاقه، به آثار دستی هنرمندان نگاه می‌کرد؛ نوجوانی که گرچه تا آن زمان بیشتر خطاطی می‌کرد، مغازه‌هایی که بر روی سنگ، قلم‌زنی و حکاکی می‌کردند، برایش جلوه‌ای دیگر داشتند و او را محو تماشای خود می‌کردند.

شاید او تا قبل از آن اتفاق ناخوشایند که یکی از استادان حکاکی برایش رقم زد، فکرش را هم نمی‌کرد روزی استاد بی‌چون‌وچرا و صاحب سبک حکاکی و قلم‌زنی بر روی سنگ شود.

حالا حسین نوغانی، هنرمند فرهیخته محله حجاب در منطقه ما، آرام و دور از هیاهو‌های زندگی امروزی در کارگاه کوچک خود مشغول خلق آثار بدیع هنری است؛ آن هم هنری که اکنون جزو ریشه‌های فرهنگی مشهد به حساب می‌آید و متأسفانه با بی‌توجهی مسئولان روبه‌فراموشی است.   

 

با آزمون و خطا شروع کردم

وقتی قرار می‌شود از ابتدای کارش بگوید، خاطره دوران نوجوانی‌اش را مرور می‌کند؛ «کارکردن یکی از مغازه‌دار‌های بازار کوهسنگی را نگاه می‌کردم. صاحب مغازه  وقتی دید با دقت به نحوۀ تراش‌دادن سنگ نگاه می‌کنم، سنگ را قایم کرد و با غرور گفت: چیه؟ چرا نگاه می‌کنی؟ مطمئن باش این‌طوری نمی‌تونی کار یاد بگیری. باید کلی خاک سنگ بخوری و شاگردی کنی تا این‌کاره بشی.

این کارش خیلی من را ناراحت کرد. مثل همۀ نوجوان‌ها پر از جسارت و خلاقیت بودم. با خودم گفتم باید این هنر را یاد بگیرم. پدرم ابزارفروشی داشت. رفتم آنجا و خودم وسایل لازم را براساس آنچه دیده بودم، ساختم. همه چیز با آزمون و خطا شروع شد.

از یکی از مغازه‌ها دو تا بشقاب سنگی گرفتم. طرح یکی از خطاطی‌هایم را بر روی آن کپی کردم و کار را شروع کردم.  شش ماه بعد طوری پیشرفت کردم و اسمم بر سر زبان‌ها افتاد که خود آن استاد از کار‌های من برای مهمانان خارجی‌اش خرید کرد! آن روز به طرح‌های من نگاهی کرد و پرسید این هنر را از چه کسی یاد گرفته‌ای؟ گفتم: از شما! فکر کرد می‌خواهم دست‌به‌سرش کنم.

وقتی ماجرا را به او گفتم، خیلی تعجب کرد و گفت منظوری نداشته است؛ آن موقع من دیگر عاشق این هنر شده بودم.   

 

مدیون پدرم هستم

پدرم اخلاق جالبی داشت؛ مثلاً وقتی دوچرخه‌ام خراب می‌شد، می‌گفت خودت درستش کن. می‌ترسیدم با دستکاری، خراب‌تر شود، اما او به من جسارت می‌داد و می‌گفت حتی اگر مجبور بشوی دوچرخه را داخل کیسه بریزی و به دوچرخه‌ساز بدهی، باز هم می‌ارزد. مهم این است که یاد بگیری و خودت انجام بدهی.

این روحیه در هنر خیلی به درد من خورد و باعث شد خودجوش این هنر را شروع کنم. شبیه انسان‌های تشنه در بیابان بودم که به‌دنبال آب می‌دود. گاهی فقط برای تهیۀ یک کتاب جدید هنری دررابطه با تذهیب یا خطاطی که تعریفش را می‌شنیدم، به تهران می‌رفتم و بعد از خریدنش بلافاصله به مشهد برمی‌گشتم.

آن اوایل منبع درآمدم از ابزارفروشی بود. به همین دلیل بی‌دغدغه به هنر می‌پرداختم؛ بماند که کم‌کم ابزار‌های مغازه کم می‌شد و جایش آثار من می‌نشست و بعد از چند سال، دیگر آن ابزارفروشی تبدیل به فروشگاه آثار من شده بود. 

 

حسین سراقی نوغانی از قدیمی‌ترین هنرمندان «سنگ نگار» مشهد است

 

نخستین نمایشگاه من

سال ۱۳۵۵ بود. هنوز چیزی به اسم نمایشگاه بین مردم جا نیفتاده بود. مغازۀ ما در چهارراه شهدا بود. یکی از مسئولان باغ نادری آمد و به من پیشنهاد داد تا آثارم را در باغ نادری به فروش بگذارم.

به او گفتم من اصلاً به فکر فروش نبوده‌ام و آثارم را قیمت‌گذاری نکرده‌ام. گفت حالا بیا و برای عرضه یک قیمتی بگذار. هم فال است و هم تماشا. این کار را کردم و حدود ۱۲۰قطعه از آثارم، در مدت دو روز به فروش رفت. از دیدن برخورد مردم، انگیزۀ بسیار گرفتم تا کارم را بهتر کنم و طرح‌های جدید بزنم.   

سال نود و پنج در باغ نادری، ۱۲۰قطعه از آثارم، در مدت دو روز به فروش رفت. از دیدن برخورد مردم، انگیزۀ بسیار گرفتم

 

خانواده‌ام اهل هنر هستند

به نظر من هر ایرانی ذاتاً به هنر علاقه‌مند است؛ منتهی خیلی وقت‌ها زمینۀ پرورشش به وجود نمی‌آید. بخشی از کودکی من کنار دایی‌ام گذشت که با موم مجسمه درست می‌کرد. او چنان با ظرافت این کار را می‌کرد که همیشه من را به حیرت وامی‌داشت.

خودم هم سعی کرده‌ام خانواده‌ام را برای پرداختن به یکی از شاخه‌های هنر ترغیب کنم، اما انتخاب را به خودشان واگذار کرده‌ام. همسرم قالی‌بافی می‌کند و تابلوفرش‌های زیبایی می‌بافد. دخترم در کشیدن نقاشی و کشیدن مینیاتور روی چرم واقعاً هنرمند است. پسرم هم با هنر‌های سنتی غریبه نیست.   

 

کار ما با نام امام‌رضا (ع) گره خورده است

زمانی‌که امام‌رضا (ع) به روستای سناباد می‌آیند، می‌بینند مردم با بیماری‌های مختلفی دست‌به‌گریبان هستند. حضرت به تخته سنگی تکیه می‌کنند و با اشاره به آن می‌گویند این کوه را بکنید و برای خودتان ظرف بسازید.

من هرجای ایران و جهان که بروم، می‌گویم دلیل وجود این هنر مقدس، امام رضاست. دیزی‌های سنگی مشهد هم به همین دلیل معروف شده است. در طول تاریخ، بعداز ساخت ظروف، کم‌کم پای هنرمندان خوش‌ذوق هم به این کار باز شد و طرح‌های زیبایی بر ظروف حکاکی شد. این هنر سینه‌به‌سینه بین اهالی مشهد حفظ شده و حالا به ما رسیده است.   

 

پای ثابت جلسات شورای اجتماعی محله هستم

از سال۹۰ به‌عنوان نماینده فرهیختگان در تمام جلسات شورای اجتماعی محلۀ حجاب بوده‌ام و بیشترین پیشنهاد‌ها را داده‌ام. ازجمله مصوبات ما این است که بانک اطلاعاتی هنرمندان محله‌مان را ایجاد کنیم تا در برنامه‌های شهرداری و به مناسبت‌های مختلف از آنها بهره ببریم و با همسایگانمان بیشتر آشنا شویم.

پیشنهاد دیگری که برای طرح در شورا دارم، این است که در هر بوستان، فضایی ولو به اندازۀ ۵۰متر، با طراحی سنتی ایجاد کنیم تا تبدیل به گالری و نگارخانه محلی شود و هنرمندان بتوانند آثارشان را به کسانی‌که وقتشان را در پارک می‌گذرانند، عرضه کنند و آنها را آموزش دهند.

شهرداری عملاً ثابت کرده است  از دیگر ارگان‌ها و متولیان فرهنگی، توانایی اجرایی بهتری دارد. نوروز گذشته، با همکاری شهرداری نخستین نمایشگاه هنری‌آموزشی کشور را برگزار کردیم. استادان نه برای فروش آثارشان بلکه برای آموزش دور هم جمع شدند.

برخی غرفه‌ها در روز تا ۸۰۰نفر مخاطب داشتند. اگر مسئولان هنری بررسی کنند، می‌بینند عطش فراوانی برای یادگیری هنر‌های سنتی در مردم وجود دارد. به‌علاوۀ اینکه آشنایی با هنر‌های اصیل ایرانی و اسلامی، بهترین هدیه و خاطره‌ای است که می‌توانیم به زائران آقا بدهیم.   

 

این سنگ در هیچ کجای ایران نیست

اسم «سنگ‌نگار» را خودم بر روی این هنر گذاشته‌ام و قصد دارم ترویجش دهم. اگر عمرم اجازه دهد، می‌خواهم کتابی دربارۀ هنر سنگ‌نگاری هم بنویسم تا برای آیندگان بماند. روزی پیش یکی از کارشناسان وزارت صنایع و معادن رفتم و از او خواستم تا ترکیب معدنی سنگ مخصوص کار ما را برایم مشخص کند.

اسم «سنگ‌نگار» را خودم بر روی این هنر گذاشته‌ام و قصد دارم ترویجش دهم

گفت این سنگ، ارزش صنعتی ندارد، اما من معتقدم این سنگ می‌تواند ارزش افزودۀ زیادی به همراه داشته باشد؛ آن هم به سه دلیل: یکی اینکه مثل این سنگ در هیچ جای ایران پیدا نمی‌شود و به همین خاطر در هیچ مکان دیگر نمی‌توان این هنر را ترویج داد.

دوم اینکه این سنگ در مقایسه با چوب یا مس، ظرفیت‌های هنری زیادی دارد. می‌توانیم روی آن هم طرح نقاشی بزنیم، هم خوشنویسی، منبت، مشبک، تذهیب و تشعیر. دلیل سوم هم این است که زود بازده است. من می‌توانم طی ده روز هنرجو را به جایی برسانم که بتواند آثارش را به مردم عرضه و درآمد هم کسب کند.  

 

کار ما رو به فراموشی است

در قدیم، بیش از ۳۰۰ نفر در حکاکی سنگ مشغول بودند و ۳۰، ۴۰ استاد خوب داشتیم. قدیمی‌ها بازار سنگ‌فروش‌ها را کنار حرم یادشان هست. در بازار کوهسنگی هم استادان زیادی مغازه داشتند؛ مثل استاد باستانی، خادم و جهانگیر.

بازار کوهسنگی آن‌قدر آثار متنوع داشت که یک هفته هم برای دیدن همۀ محصولات، زمان کمی بود، اما الان استادان این رشته به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسند. احتمالاً تا ده سال بعد، دیگر هنر حکاکی روی سنگ نخواهیم داشت؛ چون عده‌ای بخل داشتند و با کوتاه‌نگری، این هنر را آموزش ندادند.  

 

آموزش، زکات هنر است

قرار است با کمک معاونت قرآنی و عترت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی، آموزشگاهی دایر کنیم و هنر سنتی را از انزوا دربیاوریم. آموزش، زکات هنر است؛ یعنی نباید به چشم منبع درآمد به آن نگاه کرد، اما متأسفانه آموزشگاه‌ها این‌گونه نیستند.

این موضوع روی کیفیت کلاس‌ها خیلی تأثیر می‌گذارد. بعضی استاد‌ها مطالبی را که می‌توانند در یک هفته بگویند، در یک ماه آموزش می‌دهند تا پول بیشتری به دست آورند.   

 

مدیرانی که می‌آیند و می‌روند

امیدی به مدیران ندارم. آنها بیشتر دغدغۀ میزشان را دارند تا هنر. البته انسان‌های دلسوز هم کم نیستند، اما تا بخواهند کاری را شروع کنند، دولت تغییر می‌کند و آنها هم عوض می‌شوند.. باز من می‌مانم و مدیر جدیدی که باید ساعت‌ها با او حرف بزنم و اهمیت این هنر را به او گوشزد کنم و او برنامه‌ریزی کند تا شاید اتفاقی بیفتد.   

 

حسین سراقی نوغانی از قدیمی‌ترین هنرمندان «سنگ نگار» مشهد است

 

جای خالی بازار هنر در مشهد

شیراز که بروی، سه‌راه مشیر، محل عرضۀ محصولات هنری است. اصفهان هم چهارباغ را دارد. کرج، بازار پردیس را راه انداخته است، اما در مشهد خبری نیست. در کوهسنگی می‌خواستند بازار هنر بسازند. اولین ملاک مسئولان در مواجهه با هنرمندان این بود که آنها چقدر می‌توانند پول بدهند؟ هنرمند هم اگر واقعاً به فکر هنر باشد، آن‌قدر پول نخواهد داشت که در کوهسنگی مغازه بخرد.

در نتیجه واسطه‌ها عنان هنر را در دست گرفتند. در نمایشگاه‌های آثار هنری کشور، بهترین غرفه‌ها مال آنهاست. چون پول بیشتری می‌توانند بدهند. ما هم در انتهای سالن‌ها جا داریم. در آخرین نمایشگاهی که رفتم، کنار یک استاد منبت‌کار با حدود ۳۰ سال سابقه، غرفه‌ای برپا بود که در آن قلیان به فروش می‌رفت! پس دیگر تعجبی ندارد که بیشتر استادان گوشه‌نشین شده‌اند و در نمایشگاه‌ها کمتر دیده می‌شوند.

 

هنرهای حسین سراقی نوغانی

حسین سراقی نوغانی، متولد مشهد، ۱۳۳۷
فراگیری خوشنویسی خط ثلث در سال ۱۳۵۰
فراگیری نازک‌بری و معرق چوب در سال ۱۳۵۴
فراگیری قلم‌زنی روی مس و مشبک در سال ۱۳۵۵
فراگیری حکاکی روی سنگ و نگین‌های تزیینی در سال ۱۳۶۱

 

حضور در نمایشگاه‌ها

حضور در نمایشگاه‌های داخلی، بیش از ۱۵۲نوبت
حضور در نمایشگاه‌های خارجی، ۴۶ نوبت
برگزاری نمایشگاه‌های انفرادی در داخل کشور، ۴نوبت
برگزاری نمایشگاه‌های انفرادی در خارج، ۵نوبت

 

افتخارات

دریافت تقدیرنامۀ اولین، دومین و سومین نمایشگاه تخصصی
آثار مکتوب با موضوع امام‌رضا (ع)، ۱۳۸۵ و۱۳۸۶ و ۱۳۸۷
منتخب هیئت داوران در جشنواره فرهنگی هنری رضوی اصفهان، ۱۳۸۶
دریافت تقدیرنامۀ نمایشگاه علوم قرآنی و معارف دینی مشهد، ۱۳۸۵
دریافت تقدیرنامۀ شانزدهمین دورۀ نمایشگاه قرآن کریم تهران، ۱۳۸۷
دریافت تندیس و تقدیرنامۀ نمایشگاه قرآن کریم داکا- بنگلادش، ۱۳۸۴
دریافت تقدیرنامه و تندیس دانشگاه هنر پاکستان، ۱۳۸۳
دریافت تقدیرنامۀ اولین نمایشگاه کاربرد صنایع دستی در حوزۀ دین، ۱۳۸۴
دریافت تقدیرنامه و خالق اثر برگزیده در نمایشگاه ملی صنایع دستی تبریز، ۱۳۸۷
دریافت تقدیرنامه نمایشگاه و مسابقۀ خوشنویسی میم خاتم مشهد، ۱۳۸۵


* این گزارش چهارشنبه، یک آبان سال ۹۲ در شماره ۷۵ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44