کد خبر: ۹۶۹۳
۱۹ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۱

خشت‌های آخرت کربلایی‌یحیی دادگر

کربلایی‌یحیی هشت‌سالی می‌شود که درزمینه بازسازی، ترمیم و طلا‌کاری گلدسته‌های حرم امیرالمؤمنین‌علی (ع)، مرمت صحن فاطمه‌الزهرا (س) و ... فعالیت می‌کند. او دو‌بار در سال افتخاری، عازم عراق می‌شود و هر رفت‌وبرگشتش دو ماه زمان می‌برد.

از همان نوجوانی دست به آچار بود. آن‌قدر به کار‌های فنی علاقه داشت که مادر «پنجه‌طلا» صدایش می‌زد. پدرش سال‌ها خادم حرم بود و او نیز از سال ۸۸ لباس خادمی به تن کرد. یحیی دادگر دلش می‌خواست غیر از خادمی، کار دیگری برای دلش انجام بدهد.

انگار خادمی در حرم رضوی به‌تن‌هایی دلش را آرام نمی‌کرد. او که نزدیک شصت‌سال سن دارد، هشت‌سالی می‌شود که درزمینه بازسازی، ترمیم و طلا‌کاری گلدسته‌های حرم امیرالمؤمنین‌علی (ع)، مرمت صحن فاطمه‌الزهرا (س) و امامزاده آقاسید‌محمد، فرزند بزرگ امام‌علی‌النقی (ع) که مرقدش در پنجاه‌کیلومتری «سامرا» است، فعالیت می‌کند.

کربلایی‌یحیی دو‌بار در سال به‌طور افتخاری، عازم عراق می‌شود که یک‌بار آن به‌طور حتم در ماه مبارک رمضان است. هر بار رفت‌وبرگشتش دو ماه زمان می‌برد. مرور این خاطرات برای این ساکن محله بهارستان، حال او را تغییر می‌دهد، آن‌قدر که طی گفت‌وگویمان دائم از دلتنگی‌هایش می‌گوید، وقتی از حرمین دور است.


تعمیر خودرو زائران

دادگر متولد سرخس است و بزرگ‌شده مشهد. خانه پدری‌اش در محله پروین اعتصامی قرار دارد و کوچه محمد‌مهدی دادگر به یاد برادر شهیدش، نام‌گذاری شده است. پدرش خادم صحن و سرای رضوی بوده است و همیشه تأکید می‌کرده که یحیی مانند او لباس خادمی به تن کند. یحیی برای اینکه خواسته پدرش را اجابت کند، برای خدمت در حرم رضوی درخواست می‌دهد، اما به سرانجامی نمی‌رسد. 

وقتی همسرش، اکرم عباس‌پورمیرزابیک، خادم حرم رضوی می‌شود، اصرار می‌کند که یحیی برای بار دوم در سال‌۱۳۸۸ درخواست خادمی بدهد. او توضیح می‌دهد: همسرم به مسئول وقت معاونت اداره فنی گفته بود در کار‌های فنی آچار‌فرانسه هستم. آن مسئول هم گفته بود «ما به چنین افراد کاربلدی در حرم نیاز داریم.» دوباره برای ثبت‌نام مراجعه کردم و شکر خدا این‌بار خواسته‌ام اجابت شد.

او که از همان سال جزو خادمان کشیک ششم فنی است، می‌گوید: هر‌کاری در حرم رضوی باشد، با جان و دل انجام می‌دهم و برایم افتخار است. حتی گاهی خودرو‌های زائران و مجاورانی را که در پارکینگ حرم است و دچار مشکل شده، تعمیر می‌کنم تا خدمتی به زائر امام‌رضا (ع) کرده باشم.

خشت‌های آخرت کربلایی‌یحیی دادگر

 

شاگرد شیخ‌علی

روایت رفتن دادگر به عراق برای بازسازی گنبد و گلدسته‌های حرم امام‌علی (ع) هم جالب است. او حدود ۱۰ سال قبل برای بازسازی حرم‌ها در عراق، به ستاد بازسازی عتبات رفت و مدارکش را تحویل داد. از ثبت‌نام تا روزی که پذیرفته شد، دو سال زمان برد؛ «وقتی می‌خواستند اعزامم کنند، پرسیدند آنجا هر کاری که لازم باشد، انجام می‌دهی؟ گفتم بله هر کاری که باشد. بار اولی که عازم شدم، مدتی کنار دست استادکاری به نام شیخ‌علی برای ترمیم گنبد کار کردم و خیلی زود کار را یاد گرفتم. طولی نکشید که به‌عنوان سرپرست تیم انتخاب شدم.»

به گفته دادگر، بازسازی حرم‌های شریف در عراق بعداز سقوط رژیم بعث عراق آغاز شده است و از سال ۹۰ ایرانی‌ها هم در این زمینه آستین بالا زده‌اند؛ «آن‌طور‌که شنیدم، اوایل دهه‌۹۰ سردار سلیمانی به حرم امام‌علی (ع) مشرف شد. وقتی وضعیت نامناسب حرم را دید، تصمیم گرفت حرمین را بازسازی کند.»

او ادامه می‌دهد: ابتدا قرار بود گنبد حرم حضرت علی (ع) ترمیم شود. بر همین اساس، مهندسان و هنرمندان عراقی، خشت‌های طلای این گنبد را برداشتند و قرار شد دوباره طلاکاری کنند. به دستور آیت‌ا... سیستانی برای حفظ و صیانت از آثار باستانی، از همان خشت و طلا‌هایی که روی گنبد بود، دوباره استفاده شد؛ یعنی همان خشت‌ها مرمت و طلاکاری شدند. 

دادگر توضیح می‌دهد: طرح مرمت خشت‌های مطلای ایوان نجف در سه فاز تعریف شد که شامل عملیات مرمت بخش جنوبی و گلدسته، مرمت خشت‌های بخش شمالی و گلدسته شمالی ایوان و سردر ورودی و تاج ایوان بود.

آن‌طور‌که دادگر توضیح می‌دهد، روال کار بدین شکل است که خشت‌های آسیب‌دیده پس‌از کدگذاری از ایوان جدا و بعد‌از ترمیم، با روکشی از نیکل و طلای اهدایی به قطر ۱۰‌میکرون آبکاری شده و دوباره سر جایش نصب می‌شود. مجموع کل خشت‌های به‌کار‌رفته در ایوان نجف، حدود ۲۵‌هزار‌قطعه است. این خشت‌ها در ابعاد و اشکال مختلف، از ساده تا خشت‌های منقش، میناکاری و دارای کتیبه و خطاطی است. تا‌کنون حدود شش‌هزار خشت مرمت شده است.

خشت‌های آخرت کربلایی‌یحیی دادگر

 

نوشتن پشت خشت‌های گنبد

یکی از بهترین خاطرات آقای دادگر هنگام ترمیم گنبد حضرت‌علی (ع)، نوشتن اسم دوستان و ملتمسان دعا پشت خشت‌ها و کاشی‌ها بوده است. دادگر از به‌یادآوردن این ماجرا چشمانش از اشک خیس می‌شود و می‌گوید: این اجازه را به ما داده‌اند که با ماژیک، اسم اعضای خانواده و دوستانمان را پشت کاشی‌ها یا خشت‌های طلا بنویسیم. در این مدت، اسم بسیاری از اقوام، خادمان کشیک و دوستانم و... را برای تبرک نوشته‌ام. آن‌طور‌که گفته‌اند، این خشت‌ها چهارصد‌سال بعد تعویض یا مرمت می‌شود.

خشت‌های آخرت کربلایی‌یحیی دادگر

 

کار افتخاری برکت زندگی است

صدای دادگر می‌لرزد. بغضش را فرو می‌دهد. در گالری تلفن همراهش، دنبال عکس‌هایش از عتبات می‌گردد. آنها را یک‌به یک نگاه می‌کند و برایمان حرف می‌زند؛ از جانماز و سجاده‌ای که روی گنبد داشتند و به یاد همه نماز می‌خواندند، تا وقت‌هایی که سفره دلش را برای آقا باز می‌کرد و نظر به لطف و عنایتش داشت و به گفته خودش چه گره‌هایی که از همین راز دل‌ها باز شد. 

او برایمان تعریف می‌کند که چطور برکت کار افتخاری را در زندگی‌اش دیده است و به هیچ‌وجه جنبه مادی کار برایش اهمیت ندارد؛ «برخی از دوستانم اظهار تمایل می‌کنند که همراهم بیایند، اما بعد از اینکه متوجه می‌شوند کارم افتخاری است و باید دو‌ماه کارشان را در مشهد تعطیل کنند، پشیمان می‌شوند.»

‌آدم‌هایی مانند کربلایی‌یحیی کم نیستند؛ چون به گفته خودش هر زمان که درخواست می‌دهد با یک تیم ده‌نفری اعزام می‌شود؛ می‌گوید: در یکی از همین اعزام‌ها یکی از دوستان خادمم همراهم بود. هنگام سلام‌دادن و ورود به حرم گفت زمانی‌که چهارساله بوده به‌همراه پدرش به حرم امام‌علی (ع) آمده است.

چشمش که به گنبد افتاده از پدرش پرسیده است «دست چه کسی به این گنبد و گلدسته‌ها می‌رسد که آنها را بسازد؟» پدرش هم گفته است کسانی که این کار را انجام می‌دهند، افراد خاصی هستند. هنگامی‌که مشغول کار شدیم، او گچ‌کاری می‌کرد و به یاد حرف پدرش اشک می‌ریخت.

پاداش شیرین

سال گذشته برای اعزام به نجف درخواست داد، اما به او اعلام شد فعلا امکان اعزام وجود ندارد. او به حرم رفت و رو به آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) گفت «می‌خواستم نوکری جدتان را بکنم؛ قبولم نکردند.» هنوز حرفش تمام نشده بود که دوباره با او تماس گرفتند و پرسیدند آیا برای کار در امامزاده سیدمحمد، از نوادگان امام محمدتقی (ع)، حاضر است. او هم با خوشحالی قبول کرد.

کربلایی‌یحیی به‌همراه یک تیم بیست‌نفره به عراق رفت. کارشان برداشت خشت‌های گنبد این امامزاده ظرف ۴۵ روز بود. با صدایی که از ذوق می‌لرزد، این‌طور برایمان تعریف می‌کند: کار بزرگی بود. باید ۲۵ تن بار سقف را ظرف ۴۵ روز پایین می‌آوردیم. پنج‌روز از کارمان گذشته بود و یک‌سوم گنبد را خالی کرده بودیم.

تولیت حرم که فردی عراقی بود، وقتی سرعت عملمان را دید، خیلی خوشحال شد و چند بار پشت سر هم تشکر کرد. به او گفتم تشکر به درد ما نمی‌خورد. تولیت حرم خندید و پرسید «پاداش چه می‌خواهید؟» گفتم «زیارت کربلا.» برایمان ماشین هماهنگ کرد و روز بعد به کربلا رفتیم.

او ادامه می‌دهد: دهمین روز کارمان دوباره تولیت حرم آمد و از پیشرفت کار حسابی ذوق‌زده شد. پرسید «این‌بار چه تشویقی می‌خواهید؟» فقط نگاهش کردم و چیزی نگفتم. خودش گفت «سامرا به حساب من.» روز پانزدهم که آمد، کارمان تمام شده بود. به پیشنهاد خودش، ضریح را برای زیارتمان قرق و در ضریح را باز کرد تا زیارت کنیم. ما توانسته بودیم کار چهل‌و‌پنج‌روزه را در پانزده‌روز تمام کنیم.

 

 

خشت‌های آخرت کربلایی‌یحیی دادگر

 

با رضایت بدرقه‌اش می‌کنم

اکرم عباس‌پور‌میرزابیک همسر آقای دادگر است. ثمره ازدواج این زن و شوهر سه فرزند است. خودش از آن دست بانوان فعال فرهنگی و شاغل است که بیشتر اهالی، او را به دوره‌های قرآنش می‌شناسند. اکرم‌خانم کمک کرده است که آرزوی پدرشوهرش تحقق یابد. معتقد است که عنایت امام‌رضا (ع) بوده و او تنها واسطه شده تا مسئول معاونت فنی، درخواست همسرش را برای خادمی امام رضا (ع) قبول کند. 

وقتی صحبت از دو‌ماه‌دو‌ماه رفتن همسرش به عراق می‌شود، می‌گوید: رفتن حاج‌آقا برایم بسیار سخت است؛ زیرا وقتی هست، همه کار‌های ضروری خانه را به عهده می‌گیرد. گاهی حتی اگر وسط کارش باشد و کاری داشته باشم، برایم انجام می‌دهد. وقتی نیست، بسیار دست تنها هستم و جای خالی‌اش برای من و بچه‌هایم بسیار احساس می‌شود. اما هر بار که می‌خواهد عازم شود، خودم چمدانش را می‌بندم و از صمیم قلب رضایت دارم که برای ائمه (ع) خدمت کند.

او درباره اینکه همسرش افتخاری فعالیت می‌کند، می‌گوید: زندگی فقط مادیات نیست. خداوند و ائمه (ع) چنان برکتی به کار و زندگی ما داده‌اند که هیچ‌وقت احساس نیاز مادی نکرده‌ایم. همسرم حدود ۱۰ روز قبل از اعزامش دیگر کار جدیدی قبول نمی‌کند. هر مشتری هم که با او تماس می‌گیرد، می‌گوید که قصد رفتن دارد و نمی‌تواند کارشان را قبول کند. بیشتر مشتری‌ها صبر می‌کنند تا همسرم برگردد.

اکرم‌خانم اشاره می‌کند که همسرش در‌کنار همه کار‌هایی که انجام می‌دهد، در یک گروه جهادی هم فعالیت دارد. اما برای اینکه در کارش ریا نشود، هیچ‌وقت از کار‌هایی که در این گروه جهادی انجام می‌دهد، حرفی نمی‌زند.

 

پنجه طلای مادر  

علاقه دادگر به کار‌های فنی به دوره نوجوانی‌اش برمی‌گردد، به‌طوری‌که بیشتر از هر فعالیتی، به کار‌های تأسیساتی و فنی علاقه داشته است؛ «وقتی سن و سال چندانی نداشتم، لوازم خراب خانه را تعمیر می‌کردم، طوری که در خانه، مادرم من را «پنجه‌طلا» صدا می‌زد. از همان موقع، هر کاری از تأسیسات را با یک‌بار نگاه‌کردن یاد می‌گرفتم. حتی آموزش خاصی برای یادگیری شغلم ندیدم.»

کربلایی دادگر از دوره نوجوانی‌اش این‌گونه برایمان تعریف می‌کند: برادر بزرگ‌ترم در تهران یک شرکت الکترونیکی تأسیس کرده بود. پانزده‌سالم بود که درس و مدرسه را رها کردم و به تهران رفتم و بعد از پنج‌سال به‌عنوان تکنسین الکترونیک به مشهد برگشتم.

دو برادر قرار می‌گذارند که شعبه دوم شرکت را با کمک شریکی در مشهد تأسیس کنند. اما بنا به دلایلی این شرکت بعداز مدتی فعالیت تعطیل می‌شود. پدر مرحوم دادگر، بازنشسته نظامی بوده است و مغازه فروش لوله و لوازم بهداشتی در راسته خیابان جمهوری داشت.

دادگر بعد از تعطیلی شرکت در آنجا مشغول به کار شد. تصورش این بود که این کار تأسیسات موقت است و می‌تواند بعد‌از مدتی دوباره شرکتشان را سرپا کند، اما این اتفاق هیچ وقت نیفتاد. از آن روز‌ها بیشتر از سی‌سال می‌گذرد. دادگر در این سال‌ها به صورت سیار کار تأسیسات و فنی ساختمان را انجام می‌داد.

او می‌گوید: با آنکه مغازه ندارم، مشتریان ثابتی دارم، آن‌قدر که حتی از یک مغازه‌دار سرم شلوغ‌تر است. به‌طور معمول مشتری‌ها کارم را تبلیغ می‌کنند و این‌گونه به تعداد مشتری‌هایم اضافه می‌شود. به نظرم این بهترین نوع تبلیغ برای کارم است.

* این گزارش سه‌شنبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۳ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44