مصطفی حاجیحسنیکارگر از همان زمان که دانشآموز بود، باوجود سن کمش به آموزش صوت و لحن قرآن میپرداخت. علاقۀ او به تربیت قاریان آنقدر بود که حالا بعد از ۱۳ سال از نخستین روزهای تدریسش، هنوز هم جمعهشبها قاریان جوان و نوجوان از نقاط مختلف شهرمان به محلۀ ما میآیند و زیرنظر او جلسۀ قرآن برگزار میکنند. او که به قول خودش جوانترین استاد قرائت قرآن در کشورمان است، با پشتکاری که دارد، مشکلات را پشت سر گذاشته و موفقیتهای بسیاری هم کسب کرده است.
در چند سال گذشته شاگردانش جوایز بیشتر مسابقات قرآنِ شهر و کشورمان را به خود اختصاص دادهاند و هنوز هم روند موفقیتهایشان ادامه دارد. همۀ اینها باعث شد که ما هم به خیابان طبرسی و جلسۀ قرآن محلهمان برویم تا با او گپی بزنیم و با کارهایش آشنا شویم.
همه دورتادور اتاق چفت هم نشستهاند. با اینکه اکثرشان دانشآموز هستند و سن و سالی ندارند، واقعاً زیبا میخوانند. جلسهشان حدود سه ساعت و نیم طول کشیده است؛ اما اثری از خستگی در چهرهها نیست. انگار جلسه همین چند دقیقه قبل شروع شده است. تازه بهخاطر ما قرار است کمی جلسه را زودتر تمام کنند! همه دوست دارند محسن، برادر کوچکتر مصطفی که قاری بینالمللی و از بهترینهای شهرمان است، برایشان قرآن بخواند، اما وقت نیست و با اصرار چند نفرشان، قول میگیرند که جلسۀ بعد حتماً این اتفاق بیفتد.
هر دو برادر با هم فعالیتهای قرآنیشان را پیش میبرند؛ البته مصطفی در زمینۀ آموزش و محسن بیشتر در اجرا و قرائت فعالیت میکند. آنها دو سالی است که یک مؤسسۀ قرآنی راه انداختهاند و بهصورت جدی در این زمینه کار میکنند.
مصطفی حاجیحسنی مدیریت مؤسسه را برعهده دارد و میخواهد با کمک برادر کوچکش ایدههای جدید خودرا در آموزش قرآن پیاده کند. او برای رسیدن به این هدف سختیهای راهش را میشناسد و برایش آماده شده است: «از نوجوانی به آموزشدادن علاقه داشتم و به آن میپرداختم، اما بعد از اینکه در مسابقات دانشجویان کشور اول شدم، اجرا را کنار گذاشتم و به تدریس پرداختم؛ میشود گفت از سال۸۵ شغلم آموزش قرآن شده بود و با جدیت تمام، وقتم را صرفش میکردم.
در جلسۀ خودمان، مدارس غیرانتفاعی، دانشگاه امامرضا (ع) و خیلی جاهای دیگر کلاس داشتم. دانشگاه تمام شد و لیسانس مدیریت بازرگانی گرفتم. خیلیها کار در بانک یا کارمندی در ادارهها را پیشنهاد میدادند. خودم هم کمکم داشتم در همین مسیر میافتادم. حقوق و مزایا و... دلیلهایی بود که خیلیها میآوردند و اتفاقاً کارهای استخدامم در یکی از بانکها داشت انجام میشد.
سال گذشته که خبردار شدم آموزشوپرورش مربی قرآنی میگیرد، حتی یک لحظه هم مکث نکردم و همه چیز را کنار گذاشتم. با اینکه اگر جای دیگر کارمند میشدم درآمدم خیلی بیشتر میبود، الان واقعاً از تصمیمم راضی هستم؛ چون کاری را انجام میدهم که واقعاً دوست دارم.
«هر هفته در کلاسهای مدرسه و جلسات مؤسسه حدود ۲۰۰نفر را آموزش میدهم. کارهایم خیلی فشرده است، اما به زحمتش میارزد. بهجز فعالیتهای معمولم در آموزش و پرورش، به کمک برادرم مؤسسه را هم اداره میکنم. ما آنجا بچهها را سطحبندی میکنیم.
عدهای در خانۀ پدرم جلسه دارند. گروهی هم در حسینیۀ تهرانیها در خیابان آخوند خراسانی آموزش میبینند. همۀ این جلسات هم دست کم چهار ساعت طول میکشد و از این نظر میتوانم ادعا کنم طولانیترین جلسات قرآن شهر را داریم؛ البته جلسهای هم برای سطوح پیشرفته برگزار میکنیم که زمانش حدود پنج ساعت است. به لطف خدا تا همین الان هم این تلاشها به نتیجه رسیده است و سه تا از شاگردانم قاری بینالمللی هستند. از سال۸۹ هم تا الان، شاگردان من در همۀ مسابقات کشور رتبه کسب کردهاند و این روند همچنان ادامه دارد.»
یک سالی است که ازدواج کرده و برای همین سفرهایش را کمتر کرده است و فقط به شهرهای نزدیک مثل چناران میرود. قبل از آن، بین دوستان و نزدیکان به مارکوپولو معروف شده بود. بارها میشد که به شهرهای دیگر کشورمان برود و به قاریان آنجا آموزش بدهد. شهرهایی مثل شیراز، جیرفت، سمنان، طبس که هنوز هم با بعضی از قاریان آن شهرها ارتباط دارد.
الان هم شاگردانی از شهرهای مختلف دارد؛ مثلاً آقای امانی مسئول دفتر استاندار خراسان شمالی هر هفته برای جلسات او به مشهد میآید و دوباره برمیگردد. شاگردی هم در آلمان دارد که با چت به او تدریس میکند. پدر محمدعلی عمیدی، کارمند سفارتخانه است و قرار است چند ماه دیگر در مسابقات قرآنی شهر وین شرکت کند. حاجیحسنی سابقۀ تدریس در جامعهالمصطفی قم را هم دارد و به طلبههایی که از کشورهای آفریقایی و اروپایی به کشورمان میآیند قرائت قرآن را آموزش میدهد.
هرکس نوبتش میشود، میرود پشت بلندگو و خیلی راحت شروع به خواندن میکند. بچههای با سن و سال کم، با صدا و لحنی خوش میخوانند و بعد از هر آیه، نکات استادشان را میشنوند. در چهرۀ هیچکدامشان اثری از استرس یا ترس از روبهروشدن با استادشان دیده نمیشود.
دلیلش هم نوع برخورد و منش حاجیحسنی در برخورد با بچههاست: «رابطۀ من و اعضای جلسه استاد و شاگردی نیست. برای خیلی از آنها به برادر بزرگتر میمانم. گاهی حرفها و مشکلات و درددلهایی را به من میگویند که حتی پدر و مادرشان از آن خبر ندارد. این راحتبودن و صمیمیت باعث میشود بهتر بتوانیم با هم کار کنیم.»
حاجیحسنی روش خاص خودش را در آموزش قرآن دارد؛ بهطوریکه شاگردانش میتوانند خیلی سریع آموزش ببینند
مطالعه کار هر روز اوست. کتابهایی که بتوانند در کارش به او کمک کنند، در زمینۀ تجوید، موسیقی و خیلی موضوعات دیگر همیشه موردتوجهاش است. همین باعث شده در جوانب گوناگون اطلاعاتی بهروز داشته باشد و صرفاً به داشتههای قدیمیاش اکتفا نکند؛ «شاید برایتان عجیب باشد، اما وقتی مطالعه دربارۀ تجوید و موسیقی را شروع کردم، فهمیدم بعضی از نکاتی که استادان حتی مطرح و مشهور شهر به من گفتهاند، اشتباه است.
دلیلش این است که آنها سینهبهسینه قرائت را یاد میگیرند و خیلی مطالعه ندارند. من و برادرم محسن بهواسطۀ رابطهای که با قاریان مصری داریم، جدیدترین نکات را از آنها یاد میگیریم و همیشه سعی میکنیم بهروز باشیم. شاگردان من جلسات مختلف میروند. بهتازگی یکی از آنها که کلاس پنجم ابتدایی است از استادش اشکال گرفته بود. آن فرد هم چند وقت بعد به من زنگ زد و خودش اذعان داشت که بچههای من در همۀ ابعاد خوب آموزش میبینند. یکی دیگر از تفاوتهای روش من با سایر استادان این است که سعی کردهام از علم روانشناسی و سایر علوم کاربردی در تدریسم استفاده کنم.
یک قاری خوب نباید هنگام قرائت استرس داشته باشد یا تمرکز و آرامشش را از دست بدهد. رسیدن به چنین تواناییهایی نیازمند آموزش است و من هم سعی میکنم مهارتهای لازم را یادشان بدهم. بهویژه روی اعتماد به نفس بچهها کار میکنم. حتی اگر کسی بد بخواند، او را زیر سوال نمیبرم و سعی میکنم تشویقش کنم؛ البته گاهی میبینیم برخوردهای بدی ازسوی استادان میشود و مربی احساس میکند به درد قاریشدن نمیخورد و پا پس میکشد.»
علاوهبر رعایت نکات رفتاری، حاجیحسنی روش خاص خودش را در آموزش قرآن دارد؛ بهطوریکه شاگردانش میتوانند خیلی سریع و باکیفیت زیاد آموزش ببینند؛ «من در عرض یک سال میتوانم یک فرد را از صفر تحویل بگیرم و حداقل تاحدی که بتواند خوب بخواند و قرائت زیبایی داشته باشد، تحویل بدهم. این برای خیلیها باورکردنی نیست؛ مثلاً ما روخوانی و تجوید را در هفت جلسه به شاگردانمان آموزش میدهیم، اما در خیلی از جلسات قرآن فقط برای روخوانی حداقل ۲۰جلسه وقت میگذارند! بهتازگی قرار شده آموزش و پرورش در صداوسیمای استانی برنامۀ آموزش قرآن بگذارد. من هم طرح درس دادم. اولش باور نمیکردند بشود به این فشردگی کار کرد، اما وقتی طرحم را خواندند، قانع شدند.»
از حاجیحسنی میخواهیم روش درست علاقهمندکردن بچهها به خواندن قرآن را برایمان بگوید. او قاعدهای اساسی را در علاقهمندکردن فرزندان به قرآن بیان میکند؛ نکتهای که شاید خیلی از ما آن را بدانیم، اما به آن توجهی نکنیم؛ «فرزندان ما آنگونهکه میخواهیم نمیشوند. آنها آنطورکه عمل میکنیم، خواهند شد.
پدرم هیچگاه از ما درخواست نکرد قرآن بخوانیم. ایشان قاری بودند؛ البته بهصورت سنتی کار کرده بودند و بین قاریان مطرح هم نبودند، اما علاقهشان به قرآن باعث شد ما هم جذب آن شویم. از طرفی وقتی اولین نشانههای کنجکاوی و توجهمان را میدید، ما را به جلسات قرآن میبرد و تشویقمان میکرد. الان هر سه پسر او قاری هستند.
خود من شش سالم بود که زیر نظر برادر بزرگم آموزش دیدم. او هم قاری است و، چون شغل آزاد دارد، مثل من و محسن در این زمینه پیش نرفت. پدرم از قدیم همیشه میگوید خانۀ من وقف قرآن است و در عمل هم همینگونه بوده است. ۱۳ سال است که جلسۀ جمعهشبهای ما در خانۀ پدری برگزار میشود و ایشان همۀ هزینهها را با جان و دل تقبل میکنند. درِ خانۀ ما هم همیشه به روی بچههای جلسه باز است و آنها اینجا را خانۀ خود میدانند. شاگردانم چه من باشم چه نباشم، قبل از اذان میآیند و صوت و چای را آماده میکنند و کمکم همه جمع میشویم.»
* این گزارش پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ در شهرآرا محله منطقه ثامن چاپ شده است.