او پارچه و پردهفروش محله مهرآباد و رابط کسبه این محله در شورای اجتماعی است. هممحلهایها را خوب میشناسد و اخلاق نیکویی هم دارد. چراغ مغازه حسن آقا غیبعلی سالهای سال است که در این محله روشن مانده است و پر از طاقههای پارچه، حولهها، پردهها و لوازم جانبی پرده است. تقریبا هر چیزی که مشتریهای محلیاش در این شغل نیاز دارند.
متولد 1358 است. جوان، باانگیزه و دوستدار محله و هممحلیها. پدرش هم هنوز در این حرفه مشغول است. عموی او چند دهه است که در خیابان طبرسی پارچهفروشی دارد. پدر حسن آقا هم در روزگار گذشته، چند سالی پیش برادر بزرگتر شاگردی میکند و بعد از آن با موتور میچرخد و پارچهفروش سیار میشود.
حسن آقا میگوید: «پدرم موتور یاماها داشت که خیلی قدیمی بود به آن موتور دنده سیخی میگفتند. قسمتهای مختلف این موتور را چندتا آهن جوش داده بود مثل تَرک و طاقههای پارچه را روی آنها میگذاشت و در کوچهها میچرخید و میفروخت. بعد پدرم چند سالی میرود جبهه و برمیگردد، در نهایت هم در خیابان عبادت مهرآباد مغازهای میخرد و آنجا پارچهفروشی دارد.»
حسن آقا بعد از سربازی تصمیم میگیرد راه کسب و کاسبی قماش را دنبال کند، میگوید: «درکل 60هزار تومان سرمایه داشتم، آمدم و مغازه خالی نبش مهرآباد3 را اجاره کردم. با پدرم رفتم بازار و چند کیسه پارچه چیت گرفتم که کیلویی بود. نردههای مغازه را روی جعبههای چوبی گذاشتم و پارچهها را روی آن چیدم. کم کم ملحفه آوردم و کار جلو رفت، البته ناگفته نماند که شروع کردم به قسطی فروشی.
هر کدام از هممحلیها میآمد قسطی میدادم و بعضی مواقع پول پارچه را هم نمیآوردند که با خودم میگفتم حتما ندارند و بیخیالش میشدم. کم کم پارچههای بیشتری آوردم و کسب و کارم رونق گرفت.» حسن آقا میگوید که در اصل پارچه فروشی فقط یک میز میخواهد و یک متر و یک قیچی، اما به قفسه و نورپرداری هم نیاز دارد تا مشتری بهتر ببیند و فروش بیشتر شود.
اودرباره ریزهکاریهای این شغل هم میگوید: «برای فروشندگی پارچه و مغازهداری حتما باید حداقل 2سال شاگردی کرد تا پارچهها را بشناسند، باز و بسته کردن طاقه پارچه و متر کردن را یاد بگیرد. همچنین مثلا باید اندازه مورد نیاز پارچه برای ملحفه، تشک، مانتو، چادر و... را بداند. نکته دیگر هم شناختن بازار است یعنی بداند پارچه را به صورت کلی از کی بخرد و مشتریاش در هر محله چه پارچه ای میخواهد. مثلا من اگر پارچه مجلسی کار دست بیاورم، هیچ کس در مهرآباد نمیخرد و خیلیها اصلا استطاعت خریدش را ندارند. اینجا کشش ندارد. بهعکس پارچه اینجا را مشتری بالاشهر نمیخرد.»
در اصل پارچه فروشی فقط یک میز میخواهد و یک متر و یک قیچی، اما به قفسه و نورپرداری هم نیاز دارد تا مشتری بهتر ببیند و فروش بیشتر شود
درباره درآمد پارچه فروشی میپرسم، میگوید: «سود کار در مناطق پایین شهر با وجود پارچهفروشهای دورهگرد و وانتی کم است اما مغازههای بالا شهر اوضاع خوبی دارند، مشتری آن مغازهها اصلا قیمت نمیپرسد و میگوید «فلان اندازه از فلان پارچه میخواهم»، ولی مشتریهای محلات حاشیه شهر چندبار قیمت میپرسند و اندازورانداز میکنند و چانه میزنند تا ببینند قدرت خرید آن پارچه را دارند یا نه. جدا از این بازارهای پارچه هم هستند که اوضاعشان در فروش بد نیست، مثلا بازار تعبدی، بازار قماش، خیابان خسروی و سیمتری طلاب. البته که همانها هم با این وضع خراب بازار، دیگر کلیفروش نیستند و خردهفروشی هم میکنند، بهاصطلاح میگویند «طاقه فروشها متر فروش شدهاند.»
درباره تنوع جنس هم میگوید: اگر مغازه در حاشیه شهر باشد تنوع آنچنانی نیاز ندارد البته به خلاقیت فروشنده هم بستگی دارد مثلا در کیفیت نور مغازه دقت شود، یا درباره اینکه چه طاقهای را کجا بچیند که بهتر دید داشته باشد. از قدیم میگفتند قفسهها نباید هیچ وقت خالی باشد. قدیمیها میگفتند اگر قفسه خالی باشد شیطان آنجا مینشیند. نظرش را درباره فروش مجازی و اینترنتی پارچه میپرسم، میگوید: فروش مجازی هیچ وقت جای فروش واقعی را نمیگیرد. مشتری باید کالا را ببیند و بپسندد، مثلا در این سایتها پارچه را میگذارند و خیلی هم تصویر را درخشان میکنند اما وقتی مشتری سفارش داد و به دستش رسید میبیند پارچه زمخت است یا جنسش بیشتر پلی استر است تا نخ پنبه.
حسن آقا درباره پارچهها توضیح کاملی میدهد و از انواع آن میگوید، حتی پارچههایی خاص که کمیاب هستند، او میگوید: «پارچهای داریم به اسم «بَزمَک» که اگر به بزرگان بازار قماش مثل آقایان عاقبتی، اسدی، حسینزاده و... بگویید ممکن است نشناسند. یا مثلا پارچهای داریم به اسم «گاندی» که ارزان بود و در لحاف و تشک استفاده میشد، میرفتی میگفتی گاندی میخواهم و طرف میخندید و فکر میکرد که منظورت رهبر هند است.
گاندی الان بسیار گران و کمیاب است چون نخی و کار دست است. کسی هم که بزمک را در یزد تولید میکند، پارچهها را به هلند صادر میکند. بزمک پارچه خوبی است که تماما از پنبه درست شده و برای روماتیسم و پا درد خیلی خوب است.» او در ادامه از پارچههای «کرپ» حرف زد تا «ابر و بادی» و «هاوایی» و حتی پارچهای با نام «لنین». گویا «لنین» پارچه چینی پلیاستری است که تازه وارد بازار شده است.
از قدیم میگفتند قفسهها نباید هیچ وقت خالی باشد. قدیمیها میگفتند اگر قفسه خالی باشد شیطان آنجا مینشیند
حسن آقا میگوید: «پارچه انواع و اقسام دارد که نخی، موادی، پشمی یا ترکیبهایی از اینهاست. لباسهای زنانه و پیراهنهای مردانه بهویژه مدل تابستانیشان نخی است. جنس نخی(پنبهای) در تابستان خنک و در زمستان گرم است. علاوه بر این حساسیتزا نیست ولی مشکلاتی هم دارد. اول آبرفت آن است که با اولین شستوشو کمی آب میرود، پارچه باید قبل از دوخت لباس اول شسته شود.
خصلت دیگر آن چین و چروک است که باید همیشه اتو شوند. پارچههای مواد(پلاستیک) روی پوست و ساختار بدن تأثیر دارد و بهترین پارچهها، پارچههای نخی( پنبهای یا پشمی) است. اگر مواد پلی استر پارچه زیاد باشد، زمخت میشود اما قیمتش کمتر میشود.»