کد خبر: ۹۱۳۹
۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰

ماجرای عشق رابعه خانم و ساخت بیمارستان منتصریه

سقف و ستون خوردن بیمارستان منتصریه حاصل یک اعتماد دوطرفه، وفای به عهد و قول‌وقراری است که حوالی ۱۱۲ سال پیش، میان دو عاشق گذاشته می‌شود؛ محمدحسن‌میرزا منتصرالملک و همسرش، رابعه‌خانم قهرمان.

سقف و ستون خوردن بیمارستان منتصریه حاصل یک اعتماد دوطرفه، وفای به عهد و قول‌وقراری است که حوالی ۱۱۲ سال پیش، میان دو عاشق گذاشته می‌شود؛ محمدحسن‌میرزا منتصرالملک و همسرش، رابعه‌خانم قهرمان، ملقب به احترام‌السلطنه.

ماجرا از این قرار است که منتصرالملک (از رجال خیر خراسان) در سال ۱۲۸۶ خورشیدی، نخستین کلیددار بلدیه ارض‌اقدس است و شاید به همین دلیل، بیش از هر فرد دیگری با مشکلات و مصائب مشهد آشناست؛ آن‌قدر که جرقه ساخت یک بیمارستان در واویلای جنگ جهانی اول به تنها هم‌وغمش تبدیل می‌شود. این سطر را بگذارید کنار این توضیح که اوضاع مشهد در دهه ۱۲۹۰ خورشیدی بد است و با گرفتار شدن ایران در جنگ جهانی و شروع قحطی بزرگ، بدتر هم می‌شود.

در این میانه بیماری‌های واگیردار و مرض‌های مختلف نیز باد پاییزی شده است که یکی‌یکی مردم را از درخت زندگی می‌تکاند. همین است که ساخت یک مرکز درمانی در ذهن محمدحسن‌میرزا جای می‌گیرد، اما به‌دلایلی که فقط خودش می‌داند، یک روز تصمیم می‌گیرد هرچه دارد و ندارد را به نام همسرش سند بزند و او را مأمور ساخت یک مرکز درمانی در مشهد کند. ازآنجاکه اسناد و مدارک باقی‌مانده از این اتفاق، مالی هستند، درباره چرایی تصمیم و مکالمات میان آن دو چیزی نمی‌دانیم.

درواقع ما فقط از نتیجه کار باخبریم؛ ساخت بیمارستان منتصریه که اکنون تنها مرکز درمانی‌تخصصی دیالیز و پیوند اعضای شرق کشور است و روز اهدای عضو سبب شد با تکیه بر اطلاعات مندرج در اسناد و مکتوبات تاریخی، راوی این اتفاق مبارک باشیم.


رابعه و عهدی که بست

پس از تعطیلی بلدیه در دوران استبداد صغیر، منتصرالملک پنج پارچه از املاک خود (جعفرآباد، مستصلی، ریوند، همت‌آباد و فتح‌آباد) در جلگه رخ را به همسرش، بانو رابعه‌خانم احترام‌السلطنه، واگذار می‌کند و ازآنجاکه فرزندی هم نداشته است که میراث‌دارش باشد، شرط می‌کند بانو از عین مال خود، مریض‌خانه‌ای در هر نقطه از شهر مشهد که خودش صلاح می‌داند، تأسیس کند و معادل مخارج ساختمان و اثاثیه بیمارستان را هم بپردازد. محمدحسن‌میرزا در سال ۱۲۹۲ خورشیدی از دنیا می‌رود و رابعه می‌ماند و عهدی که میان آنها بود.

بانو هم البته که قول‌وقرار از یاد نبرده است، پس از مرگ همسرش دست‌به کار می‌شود و در همان سال سه مزرعه فتح‌آباد و مستصلی و ریوند را می‌فروشد تا با پولش بیمارستان بسازد. احترام‌السلطنه ابتدا تصمیم می‌گیرد یک زمین در حاشیه بالاخیابان بخرد و وقفش را در این محله اجرایی کند، ولی مناسب نبودن اراضی بالاخیابان سبب می‌شود او یک قطعه زمین از اراضی پشت باغ ملی را بخرد.

در اسناد حدود این زمین را چنین ذکر کرده‌اند: «از جانبی به باغ ملی و از حدی به اراضی ورثه حاجی‌محمدرضا سرایدار و از جانبی خیابان دروازه‌جنت و از حدی به منزل میرمختار».

بانو در ادامه، با باقی‌مانده پول فروش این زمین که حدودش را در وقف‌نامه ۳ هزارو ۵۰۰ ذرع (حدود ۳ هزارو ۶۴۰ متر مربع) نوشته‌اند، سه پارچه مزرعه می‌سازد و تجهیز می‌کند.

احترام‌السلطنه افزون‌بر آنچه منتصرالملک به او می‌دهد، قسمتی از اموال خودش را نیز برای مخارج مریض‌خانه می‌بخشد و پس از ساخت بیمارستان نیز خود، نام منتصریه را بر آن می‌نهد تا هم علاقه‌اش را به همسرش ثابت کند و هم یاد منتصرالملک را زنده نگه دارد. ناگفته نماند که ساخت مریض‌خانه چندسالی زمان می‌برد تااینکه در اواخر قرن سیزدهم خورشیدی، خبر افتتاح دومین بیمارستان مشهد در همه بلاد می‌پیچد.

اخبار بیمارستان در جراید

خیلی خوب می‌شد اگر احترام‌السلطنه اهل رسانه یا روزانه‌نگاری بود و خاطرات آن زمانش را برای ما به یادگار می‌گذاشت. از قصه‌های زنی می‌گفت که وارث یک عهد است و تلاش می‌کند آخرین میثاق با همسفر زندگی‌اش را به آخر برساند، اما تنها چیزی که برای ما مانده است، اخبار رسمی جراید آن زمان است که چیزی از اوضاع‌واحوال این بانو نمی‌گوید.

روزنامه رعد که آن زمان اخبار ساخت این بیمارستان را پیگیری می‌کرد، در شماره ۲۸ خود می‌نویسد: «مریض‌خانه منتصریه از تأسیسات مرحوم منتصرالملک است که عایداتش از موقوفات املاکی (است) که عجالتا در سال، بالغ‌بر ۶ هزار تومان می‌شود. رئیس آن (هم) آقای دکتر حسین‌خان طهرانی است. چون هنوز ترتیب کاملی برای این مریض‌خانه داده نشده و بنایی آن به پایان نرسیده، مریض نخوابانده‌اند و فقط مُرضا (بیماران) مجانا معاینه می‌شوند».

همین جریده در ۱۳ بهمن ۱۲۹۸ خورشیدی خبر دیگری را به نقل از دکتر طهرانی نقل می‌کند که نشان می‌دهد بیمارستان از خرداد سال ۱۲۹۸ شروع به کار کرده و صورت عایدات و مخارج آن در این هشت ماه چنین بوده است: «در مدت هشت ماه گذشته تا آخر جُدَی (آخر بهمن) آنچه واصل مریض‌خانه گردیده، ۳۵ هزارو ۳۸۷ قران و ۷۰۰ دینار (بوده) بدین ترتیب: اجاره املاک موقوفه ۳۳ هزارو ۷۴۴ قران، عواید متفرقه و اعانات هزارو ۶۴۳ قران و ۷۰۰ دینار، مخارج مرضایی که تحت معالجه بوده‌اند به ضمیمه حقوق اطبا و ... ۳ هزارو ۷۱۰ قران و ۷۰۰ دینار است و بقیه آن را که بالغ‌بر هزارو ۷۱۶ قران می‌باشد، طلب مریض‌خانه است که باید از محل اجاره املاک وصول شود».

از این آمار و وقف‌نامه آن معلوم می‌شود که بنای کار این مرکز درمانی ازاساس بر درمان رایگان بیماران نهاده شده بوده است. در ادامه این خبر، رئیس بیمارستان آمار بیمارانی را که در این مدت در بیمارستان مداوا شده بودند، ۱۱۹ نفر و تعداد مریضانی را که سرپایی به پزشکان مراجعه کرده بودند، نزدیک ۶ هزار نفر اعلام می‌‎کند.

البته بیمارستان در سال نخست با چالش‌های مالی روبه‌رو می‌شود؛ ۲۵ اسفند ۱۲۹۸ در جراید آن زمان نوشته‌اند: «مریض‌خانه منتصریه به‌مناسبت عدم وصول عایدات آن و عقب افتادن اقساط اجاره املاک موقوفه، قریب ۲ هزار تومان مقروض شده و نزدیک به انحلال است».

همین روزنامه‌ها چند ماه بعد، از وصول مطالبات و تأمین بودجه مریض‌خانه خبر می‌دهند تا مشهد از نعمت وجود این بیمارستان و پزشکان حاذقی، چون دکتر حسین‌خان (رئیس مریض‌خانه)، دکتر شیخ‌حسن‌خان (جراح) و دکتر حسین‌خان کحال، محروم نشود. پس از این، منتصریه در یک شیب ملایم روزگار می‌گذراند و تبدیل به یک شفاخانه عمومی می‌شود که مردم بی‌بضاعت از آن بهره‌مند بوده‌اند.


قصه تعطیلی چندماهه

قصه منتصریه همین‌جا به پایان نمی‌رسد. در سال ۱۳۱۲ خورشیدی ساختمان آن برای مدتی تعطیل می‌شود تا طبق آنچه در اسناد گفته شده است، آن را بازسازی و تجهیز کنند. در ۶ آبان ۱۳۱۲ خورشیدی، احترام‌السلطنه (که لقب «متولیه مریض‌خانه منتصریه» را گرفته) نامه‌ای به آستان قدس می‌نویسد مبنی‌بر اینکه نماینده‌ای را برای شرکت در یک جلسه معرفی کنند؛ جلسه‌ای که برای تصمیم‌گیری درباره سامان‌دهی امور داخلی منتصریه برگزار کرده است.

در این جلسه رأی به تعطیلی چندماهه منتصریه داده می‌شود تا امور آن سامان پیدا کند، اما در اسفند همین سال، نامه‌ای را آستان قدس برای رابعه‌خانم می‌فرستد که در آن آستانه می‌خواهد باتوجه‌به شیوع مرض تیفوس در شهر و پر شدن ظرفیت دارالشفا، منتصریه را تا ۱۵ اسفند بازگشایی کنند.

رابعه‌خانم هم پاسخ می‌دهد که مقدمات افتتاح ساختمان منتصریه پس از تعمیر بنا و تجدید اثاثیه و... فراهم شود و از ۷ اسفند دایر است و از بیماران پذیرایی می‌کنند. بانوقهرمان به قول خودش وفا می‌کند و در بیمارستان در بحبوحه شیوع بیماری‌های واگیردار به روی افراد بیمار و نیازمند گشوده می‌شود. همچنین چهل تخت در همه این سال‌ها، پذیرای بیماران ناتوان و مستمند شهر است تا مراحل بیماری را پشت‌سر بگذارند.

ماجرای عشقی که به ساخت بزرگ‌ترین و مجهزترین مرکز درمانی پیونداعضای شرق کشور گره خورد


مرگ رابعه و تولیت آستان

سال ۱۳۲۷ خورشیدی یک سال سرنوشت‌ساز برای بیمارستان است. رابعه‌خانم در این سال، پذیرای مرگ می‌شود تا نخستین تغییر در اداره بیمارستان رخ دهد و آن، متولی شدن آستانه برپایه خواسته واقف است.

احترام‌السلطنه در ۸ اسفند سال ۱۳۱۱ خورشیدی وقف‌نامه‌ای را به ثبت می‌رساند که طبق آن پس از مرگش، تولیت اداره و مدیریت بیمارستان منتصریه و موقوفات آن به آستان‌قدس منتقل می‌شود. همچنین ازآنجاکه او فرزندی نداشته است، نظارت بر موقوفاتش را به برادرش اسدالله قهرمان می‌سپارد تا او عهده‌دار این منصب شود.

بانوقهرمان به قولش وفا می‌کند و بیمارستان در بحبوحه شیوع بیماری‌های واگیردار افتتاح شد

حاج‌اسدالله نیز تا وقتی که عمرش کفاف می‌داده، خدمتگزار موقوفه خواهرش بوده و پس از او نیز رضاقلی قهرمان، پسر بزرگ او، عهده‌دار این کار می‌شود که تاکنون نظارت بر موقوفه توسط وی ادامه دارد.


رابعه‌خانم در کجا دفن شده است؟

بانو قهرمان در زمان حیات، حجره‌ای در حرم را با پرداخت ۱۰۰ هزار ریال از آن خود می‌کند که دو سرداب دارد. یکی از جای قبر‌ها را پس از مرگ عمه‌اش به او واگذار می‌کند و یکی دیگر را نگه می‌دارد تا وقتی که اجل به‌سراغ خودش آمد، در جوار حضرت‌رضا (ع) بیارامد. این حجره که طبق اسناد آستان قدس‌رضوی، جنب کفشداری هندی‌ها قرار دارد، حدود ۷۵ سال پیش میزبان پیکر رابعه‌خانم شده است.

 

۱۲سال پیوند عضو

دهه ۴۰ قرن ۱۴ خورشیدی صفحه تازه‌ای از زندگی بیمارستان ورق می‌خورد؛ ساختمان منتصریه درحالی‌که به پنجاه‌سالگی خودش نزدیک می‌شده، خسته و فرتوت به نظر می‌رسیده است. ازطرفی سیل مهیب سال ۱۳۲۹ خورشیدی که خسارات زیادی به شهر زده، بیمارستان را هم بی‌نصیب نگذاشته و حالا وقتش شده است که ساختمان کهنه جان تازه‌ای بگیرد.

آستان قدس‌رضوی به کارمندان خود مأموریت می‌دهد وضعیت ساختمان را مطالعه و بررسی و با اطلاع ناظر موقوفه، بنای آن را تجدید کنند و گنجایش آن را افزایش دهند. مرحوم مؤتمن در کتاب «راهنما و تاریخ آستان قدس رضوی» درباره این بیمارستان در سال ۱۳۴۶ خورشیدی می‌نویسد: «بنای سابق که کهنه و تقریبا نیمه‌خراب شده بود، به‌کلی برچیده شد و به‌جای آن بنای تازه‌ای ایجاد (شد) و در خردادماه ۱۳۴۳ شمسی زمان تولیت امیرعزیزی رسما افتتاح (شد) و شروع به کار نمود.

درحال‌حاضر با کمک آستان قدس‌رضوی، این بیمارستان دارای ۴۵ تختخواب است که بیماران، بستری و معالجه می‌شوند». این روند تا پس از انقلاب اسلامی هم ادامه داشته و ساختمان یادشده، سال‌ها میزبان بیماران عفونی بوده است.

در نودسالگی بیمارستان منتصریه (۱۳۸۷ خورشیدی) درحالی‌که جمعیت شهر مشهد بیش از ۳ میلیون نفر شده بود، نیاز به گسترش فضای بیمارستان در اولویت قرار می‌گیرد؛ به همین علت آستان قدس رضوی با حفظ ساختمان قدیمی، سازه شش‌طبقه‌ای در زمین وقفی رابعه‌خانم بنا می‌کند و ساختمان جدیدی را با زیربنای ۹ هزارو ۲۰۰ متر بالا می‌برد.

این سازه هم‌زمان با سالروز ولادت باسعادت حضرت امام‌رضا (ع)، افتتاح و برای بهره‌برداری و تجهیز به دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد، تحویل داده می‌شود. پس از آن، بیمارستان منتصریه با تغییر کاربری به نخستین مرکز پیوند اعضا و دیالیز در شرق کشور تبدیل می‌شود.

* این گزارش یکشنبه ۳۱ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۳۹۴۵ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44