کد خبر: ۸۹۷۵
۰۲ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
برای آجیل شب عید تخمه هندوانه تف می‌دادیم

برای آجیل شب عید تخمه هندوانه تف می‌دادیم

محترم مشهدی مادربزرگ مهربان محله عبادی می‌گوید: برای آجیل شب عید دانه‌های زردآلو و تخمه‌های هندوانه و خربزه را تف می‌دادیم و در کنار خرما و کشمش به عنوان آجیل شب عید استفاده می‌کردیم.

عیدی‌گرفتن، خرید لباس و کفش نو، شمردن روز‌های رویش سبزه گندم، عدس و‌... خاطرات زیبای کودکی از عید نوروز است. خاطراتی که گاه به دست فراموشی سپرده می‌شوند. آمدیم سراغ محترم مشهدی، یکی از اهالی قدیمی محله‌مان تا این خاطره‌های خوب گذشته را با هم ورق بزنیم.

ساعتی را در خانه‌اش در محله عبادی  مهمان شدیم. خانه‌ای که با یک حیاط نقلی، حوضی آبی و درختان انگور حال و هوای خاصی دارد همچنین یکی از آن مادربزرگ‌های شیرین‌زبان تا از سنت‌های قدیمی و خاطراتش برایمان تعریف کند.

او هنگامی‌که از گذشته تعریف می‌کند گل از گلش می‌شکفد، اما به قول خودش این روز‌ها آن‌قدر گرفتار پسر جانبازش و تهیه دارو‌های گران‌قیمتش است که دیگر آن حال و هوا را برای نوروز ندارد. در میان صحبت‌هایش از نوروز یک لحظه از گرفتاری‌هایی که پسرش دارد غافل نمی‌شود، اما به قول خودش با دل پردردش باز هم برایمان تعریف می‌کند.


خانه‌تکانی با همکاری همسایه‌

در گذشته مردم حدود۲۰روز مانده به عید نوروز با شوق و شور به استقبال عید نوروز می‌رفتند و اسباب عید را تدارک می‌دیدند. رنگ‌آمیزی اتاق‌ها و تعمیر و مرمت خرابی‌های جزئی ساختمان جزو اولین کار‌ها محسوب می‌شد. نظافت در و دیوار‌ها و محوطه خانه و پاکیزه و آماده‌کردن ظروف غذاخوری و گردگیری فرش، پرده و اتاق‌ها هم از کار‌های اصلی بود.

این روز‌ها خانم‌ها برای تمیز‌کردن خانه‌هایشان از یک نفر کمک می‌گیرند، اما شاید باورتان نشود که آن روز‌ها همسایه‌ها آن‌قدر با هم مهربان بودند که برای نظافت خانه‌ها به یکدیگر کمک می‌کردند بدون اینکه چشمداشتی از هم داشته باشند. اتحاد و صمیمت در بین همسایه‌ها آن‌زمان بیشتر از امروز بود، اما این روز‌ها دو همسایه دیوار به دیوار همدیگر را نمی‌شناسند.


تدارک برای نوروز

 یکی از سنت‌های خوبی که داشتیم این بود که قبل از رسیدن نوروز برای پذیرایی از مهمان شیرینی و آجیل تهیه می‌کردیم. شیرینی بازاری هم بود، اما آنچه که خودمان درست می‌کردیم خوشمزگی خاصی داشت.

برای آجیل هم دانه‌های زردآلو و تخمه‌های هندوانه و خربزه را تف می‌دادیم و در کنار خرما و کشمش به عنوان آجیل شب عید استفاده می‌کردیم. برنج، روغن و گوشت را هم برای نخستین پلوی شب عید می‌خریدیم و مقداری هم برای روز‌های عید ذخیره می‌کردیم.


ملاقه‌ز‌نی؛ یکی از سنت‌های چهارشنبه‌سوری

هنگامی‌که خانه‌تکانی می‌کردیم وسایل و لوازمی که باید دور می‌ریختیم را در کنار حیاط جمع می‌کردیم تا شب چهارشنبه‌سوری. آن وقت‌ها خبری از ترقه و فشفشه نبود چهارشنبه‌سوری بی‌خطرتر از حال بود و کسی آسیبی نمی‌دید. همسایه‌ها از کوچک و بزرگ و زن و مرد در کوچه جمع می‌شدیم و آتش روشن می‌کردیم و این وسایل را می‌سوزاندیم. هنگامی‌که از روی آتش می‌پریدیم این شعر را می‌خواندیم «زردی من از تو، سرخی تو از من.»

یکی از سنت‌های  مرسوم در شب چهارشنبه‌سوری ملاقه‌زنی بود. از قبل شیرینی و آجیل بیشتری آماده می‌کردیم تا به ملاقه‌زن‌ها هم کمی از آنچه که برای نوروز تهیه کرده بودیم بدهیم. هنگامی‌که صدای ملاقه‌زن می‌آمد از همان شیرینی‌های خانگی به او می‌دادیم. مردم عقیده داشتند که خوردن آنچه از ملاقه‌زنی به دست آمده شفا می‌دهد.


فال کوزه را فراموش کردیم

یکی دیگر از سنت‌های شب چهارشنبه‌سوری فال کوزه بود. از بعدازظهر اهالی در یک کوزه نشانی مخصوص از خودشان را می‌انداختند. بعد که کارهایمان تمام می‌شد دور هم می‌نشستیم و چهار بیتی می‌خواندیم و دست در کوزه می‌کردیم و یکی از نشانه‌ها را در می‌آوردیم، نشان هر کس که از کوزه بیرون می‌آمد شعر برای او تعبیر می‌شد. این روز‌ها دیگر دختران و بانوان این رسم را فراموش کرده‌اند.

 

یکی از سنت‌های شب چهارشنبه‌سوری فال کوزه بود. کارهایمان تمام می‌شد چهار بیتی می‌خواندیم

فال‌گوشی شب چهارشنبه سوری 

هنگامی‌که هوا تاریک می‌شد دختران و بانوان برای فال‌گوشی به سر چهارراه‌ها می‌رفتند. یادم می‌آید، کوچک‌تر که بودم آروزهایم هم کوچک‌تر بود، شاید باورتان نشود، اما برای خرید یک جفت کفش هم که آیا سال آینده می‌خرم یا نه فال‌گوش می‌ایستادم.

یک سال برای فال‌گوشی به سر کوچه‌مان رفته بودم با این نیت که سال آینده چطور سالی برایم است دو دوست که در حال عبور بودند، گفتند: «عجب خوب بود.» نمی‌دانید چه ذوقی کردم، چون برای خودم تعبیر کردم سال خوبی را در پیش دارم و همین‌طور هم شد. اما گاهی اوقات هم مردمی که عبور می‌کردند کلمه‌های مثبتی نمی‌گفتند.


عیدی بزرگ‌تر‌ها از عید بهتر بود

در روز سال تحویل هم لوازم سفره هفت‌سین که شامل سبزه‌ای که خودمان انداخته بودیم که از عدس یا تخم ترتیزک بود، سمنو، سیب، سیر، سکه، سرکه و سنجد را تهیه می‌کردیم. هنگامی‌که سال تحویل می‌شد به دیدن بزرگان فامیل می‌رفتیم. آن زمان فاصله خانه‌ها زیاد از یکدیگر دور نبود، از این اتاق به آن اتاق می‌رفتیم و شاید تمام دید‌و‌بازدید‌ها دو روز بیشتر طول نمی‌کشید.

عیدی‌مان از پنج قِرانی بود تا یک مشت آجیل. عیدی‌هایی که می‌گرفتم را بیشتر از عید دوست داشتم و از همه بیشتر عیدی‌هایی که دایی‌هایم می‌دادند، چون آنها اسکناس‌های درشت برای عید‌ها به من می‌دادند. تمام نوروز را بازی می‌کردیم و در باغ‌هایی که تازه شکوفه زده بودند تفریح می‌کردیم.


سیزده فروردین، روز دختران دم‌بخت

هنگامی‌که بحث به سیزده فروردین می‌رسد گل از گل مشهدی می‌شکفد و یاد روز‌هایی می‌افتد که برای شوهر کردن سبزه گره زده است. در این‌باره می‌گوید: از روز قبل ناهاری که شامل آش‌رشته و پلو‌عدس و لوبیا‌پلو بود را تهیه می‌کردیم و صبح روز ۱۳ زودتر از خواب بیدار می‌شدیم و با وسایلی مانند گاری اسبی به تفریحگاه‌های اطراف شهر می‌رفتیم.

یکی از سنت‌ها سیزده، سبزه گره‌زدن است. دختران جوان سبزه را به نیت ازدواج گره می‌زدند. آخرین باری که سبزه گره زدم ۱۳ ساله بودم و آن شعر معروف را که خواندم؛ «سیزده به در، چهارده به تو، سال دیگر خانه شو،‌ای کات‌کاتو‌ای کات‌کاتو». همان سال ازدواج کردم با مردی سادات که بسیار مهربان بود، امان از این روزگار که زود بیوه‌ام کرد.


* این گزارش شنبه ۱۷ فروردین ۹۲ در شماره ۴۹ شهرآرا محله منطقه دو چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44