جز ریختن قطرههای آب در حوضچه، صدایی به گوش نمیرسد. نیمکتهای خالی و سکوت حاکم بر کافیشاپ «گل نرگس»، برای لبریزشدن از حضور و پرشدن از شیطنتهای دخترانه، لحظهشماری میکنند. زیر اندکنور زردرنگی که در فضا جاری است، میتوان دستنوشتههایی را که با نستعلیق روی دیوارهای چوبی جا خوش کردهاند، از نظر گذراند؛ جملههایی که به تأمل، ناگزیرت میکند و همین درنگها برای دختران بسیاری در محله التیمور، مبدأ اتفاقهای خجسته بوده است؛ «گفته بودی روزی با فراغ بال به خویش خواهم پرداخت. پس کو؟ پس کِی؟»
«ننویسید مدیر، بنویسید خادم.» کاملمرد سروریشسپیدکردهای که روبهرویمان نشسته است، چنین تقاضایی دارد. متولد۱۳۴۰ و از ساکنان محله راهآهن است. قصه بازشدن پای علیمحمد برادران افتخاری، به محدوده التیمور به سال۱۳۸۰ برمیگردد که به توصیه یکی از مراجع عظام، تصمیم گرفت در حد توان برای زدودن فقر از چهره حاشیه شهر تلاش کند.
چند ماه حضور پیاپی، او را به این نتیجه رساند که اهمیت تلاش برای رفع فقر فرهنگی در این منطقه همانقدر اهمیت دارد که برنامهریزی برای رفع فقر مادی. اینطور بود که کانون فرهنگیتبلیغی بیتالمهدی (عج) و چند شعبه دیگر را راهاندازی کرد.
کافهای هم که چندی پیش در پنجتن۶۷ افتتاح شد تا فضاییمدرن را برای تفریح عصرگاهی دختران نوجوان محله فراهم کند، بخشی از منظومهای است که افتخاری، برای رسیدن به آن با کمک خیران فرهنگی، گامبه گام حرکت میکند.
او که در مجموعهاش علاوهبر داشتن کتابخانه، کلاسهای علمی، هنری و تربیتی نیز برگزار میکند، برایمان از خلأیی میگوید که برای پرکردن آن باید فضایی از جنس کافهدخترانه راهاندازی میشد؛ «قبلا اینطور بود که بچهها هرروز به کتابخانه میآمدند و کتاب میگرفتند. کرونا و رونق فضای مجازی بهتدریج این حضور را کم کرد، در حدی که از حدود بیستمراجعه در روز به شرایطی رسیدیم که شاید روزی پنجنفر هم مراجعهکننده نداشتیم.»
علیآقا این نکات را میگذارد کنار دیدهها و تجربههایش که ناشی از همجواری بیتالمهدی (عج) با چند مدرسه دخترانه است؛ «ناآگاهی دخترهایمان را زیاد میبینم؛ نحوه ارتباطشان با جنس مخالف، تبادل شماره تلفن، قرارگذاشتنها و رفتارهایی از این دست. باید برای جذب نوجوانهای دختر، شناساندن استعدادهایی که شاید خودشان هم خبر نداشته باشند، کمک به رشد و اجرای برنامههای فرهنگی کاری میکردم. کافه دخترانه گل نرگس برای چنین دغدغههایی شکل گرفت.»
کمتر از ششماه از افتتاح فضای اولیه این کافه میگذرد و آنطورکه افتخاری میگوید، به جذب حدود ۱۵۰دختر نوجوان منجر شده است. دخترها ابتدا به بهانه ساعتی تفریح در محیطی امن و غیرمختلط به کافه دخترانه آمدند و وقتی با میزبانی گرم او و دیگر خادمان بیتالمهدی (عج)، مواجه و از برنامههای جانبی این مرکز فرهنگی تبلیغی باخبر شدند، تصمیم گرفتند ارتباطشان را ادامه بدهند؛ خواه در کسوت مدرس برای پایههای ابتدایی پایینتر از خود، خواه بهعنوان کتابدار یا بهعنوان هنرجوی کلاسهای تئاتر، طراحی، فتوشاپ، برنامهنویسی، روباتیک، عکاسی، خطاطی و...؛ کلاسهایی که درآمدزایی در اهداف آن جایی ندارد و انتقال غیرمستقیم آموزههای تربیتی اولویت اول تا آخر آن را تشکیل میدهد. سوی دیگر ماجرا حس و حال دستکم تعدادی از دختران نوجوان برای افتتاح کافه دخترانه گل نرگس در محله التیمور است که باید آن را از زبان خودشان شنید.
زهراسادات مهدوی، ۱۶ ساله؛ دانش آموز مدرسه آسیه
نه اینکه دلم نخواهد به کافه بروم، اما محیط کافیشاپها را برای دختری چادری در سن و سال خودم مناسب نمیدیدم، تا اینکه از بچههای مدرسه شنیدم کافهای در محله التیمور افتتاح شده است که ویژه دخترهاست و به مهمانانش خوش میگذرد. کنجکاو شدم بروم و ببینم چطور جایی است.
یک روز بعد از امتحان پایان ترم با بچهها قرار گذاشتیم و رفتیم. فضایش اینقدر رؤیایی بود که از تماشای آن سیر نمیشدم؛ نورپردازیاش، چیدمان وسایلش، پذیراییاش، بازیهایی که روی میزها گذاشته شده بود و خلاصه، همهچیزش. خانمهایی که از ما پذیرایی کردند، خوشبرخورد بودند و این لذتمان را دوچندان کرد. کاری نداشتند به پوششمان و برایشان فرقی نداشت که من، چادری و محجبه هستم و دوستم، مانتویی و کمحجاب.
ازآنجاییکه عاشق کتابخواندن هستم، صحبتهایمان با حاجآقا افتخاری، زود گرفت و در همان گفتوگوی کوتاه، قبول کردم سرپرست کتابدارهای کتابخانه بیتالمهدی (عج) بشوم. قول دیگری که دادم این بود که چهلنفر دیگر را هم جذب کتابخانه کنم.
ساده نبود، اما در یک ماه توانستم ۵۷نفر را ازطریق «کافه دخترانه»، به کتابخانه جذب کنم. همگی همسنوسال خودم هستند. آنهایی که حجاب درستی نداشتند، بهواسطه حضور مستمرشان در این محیط، پوشششان اصلاح شده است. من هم بیشتر از قبل کتاب میخوانم، در تهیه بستههای فرهنگی بیتالمهدی (عج) برای مناسبتها مشارکت میکنم و منشأ همه این اتفاقهای خوب برای من و دوستانم «کافهگل نرگس» است.
الینا سارانی، ۱۵ساله؛ دانشآموز مدرسه آسیه
ششماهی هست که به بیتالمهدی (عج) رفتوآمد دارم. قبل از اینکه با کافه دخترانه آشنا بشوم، با کتابخانهاش آشنا شده بودم. این کافه که کنار کتابخانه راهاندازی شد، من هم برای اولینبار حضور در یک کافه، آن هم از نوع دخترانهاش را تجربه کردم.
راستش من آدم اهل تعاملی نیستم و در ارتباط گرفتن با همسنوسالهایم خیلی لنگ میزنم، بااینحال حس خوبی به این کافه و فضای آن دارم.
درباره فضایش اینطور بگویم که هیچ دافعهای ندارد و آدم دلش نمیخواهد زود از اینجا برود بیرون. دوست دارد بماند و از فضا استفاده کند. اگر روزهایی که به بیتالمهدی (عج) میآیم، کافه باز باشد به آن سر میزنم.
قبلا زمان ماندگاریام در بیتالمهدی (عج)، در حد تحویلدادن و امانتگرفتن کتاب بود، اما الان با برنامههای جانبیای که حاجآقا افتخاری ترتیب دادهاست، هفتهای پنجشش ساعت را اینجا میگذرانم. کتابداری میکنم و برای دانشآموزهایی که وضعیت درسی مناسبی ندارند، تدریس میکنم و دستمزد میگیرم.
درضمن بهعنوان هنرجو در کلاس طراحی، زبان انگلیسی و فتوشاپ هم که در مرکز برگزار میشود، شرکت میکنم. امروز که شما آمدید اینجا، داشتم پشت یکی از سیستمها، روی ویرایش چند عکس کار میکردم. همانطورکه میبینید، اینجا محیط جذابی است و برای یاد گرفتن چیزهای زیادی دارد. کافهدخترانه هم به گزینههایش اضافه و کاملتر از قبل شده است.
مهدیه نخستینزاده، ۱۵ ساله، دانشآموز مدرسه امابیها (س)
کافه گل نرگس همانقدر قشنگ و دنج بود که تعریفش را از بچههای مدرسه شنیده بودم. حدود یکماه پیش برای اولینبار به اینجا آمدم؛ برای برگزاری جشن تولد یکی از دوستانم. قبلا زیاد به کافه رفته بودم، اما این یکی فرق دارد.
از شیکبودنش که بگذریم، خوبیاش این است که مختلط نیست و این دخترانهبودن محیط، حس خیلی خوبی دارد. حاجآقایی که بعدا فهمیدم نام فامیلش افتخاری است، با نسکافه و بیسکویت از ما پذیرایی کرد. جایتان خالی، حسابی چسبید.
باب صحبتمان اینطور باز شد. راستش من تا پیشاز آمدن به این کافه، از آن دخترهای کتابنخوان بودم. بهخاطر فضای دوستداشتنیاش و تشویق حاجآقا، کتابخوان که هیچ، کتابدار کتابخانه بیتالمهدی (عج) شدهام. هر کتابدار میتواند یک روز در هفته و دو ساعت را برای کتابداری و راهنمایی مراجعان انتخاب کند، اما من آنقدر جذب این محیط شدهام که دو روز در هفته میآیم به کتابخانه که کنار کافه است. این کار را برای پول و درآمد انجام نمیدهم.
کار خیر است و ثواب دارد. خانواده ام روی محیطهایی که رفتوآمد میکنم، دقت دارند. وقتی آمدند فضا و حاجآقا را دیدند با انتخابم برای کتابداری موافقت کردند. خانمهایی که به کتابخانه رفتوآمد میکنند، آنقدر با حجاب و شیکپوش هستند که من هم جذب پوشش آنها شدهام. به بیتالمهدی (عج) که میآیم، چادر میپوشم و آن را کنار نمیگذارم. هم خودم به بیتالمهدی (عج) میآیم هم دوستانم را تشویق به آمدن میکنم. شما هم امتحان کنید؛ ارزشش را دارد.
* این گزارش یکشنبه ۲ اردیبشهت ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۴ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.