بنفشههای نشسته در جعبههای چوبی و گلهای رنگارنگ شببو در گلدانهای سفالی کوچک حالا همهجای شهر به چشم میخورند و منتظرند همنشین خاک باشند و در زیر آفتاب زندگیبخش اسفند به بهار برسند. اتفاق خوشایندی است که صبحم را با گفتگو با کسی آغاز کنم که این روزها کارش گلکاشتن است.
کسی که هر صبح میآید و دسته دسته گلها را در پارکها و بولوارها و خیابانها مینشاند تا بهار را برای این شهر و مردمش زیباتر کند. محمدرضا رمضانزاده کارگر پنجاهویکساله شهرداری مشهد است که دوازدهسال از عمرش را در فضای سبز شهرداری منطقه ۳ مشغول فعالیت است.
او و همکارانش این روزها سرشان حسابی گرم گلکاری و زیباسازی شهر برای استقبال از بهار و نوروز است. آقامحمدرضا را بهعنوان کارگری نمونه به ما معرفی کردهاند.
صحبتمان با آقامحمدرضا درباره علاقهاش به این کار شروع میشود. او میگوید: از کارم راضی هستم و آن را دوست دارم. وقتی وارد شهرداری شدم، از همان اول به باغبانی، گلکاری، هرس و بهطور کل نگهداری از فضای سبز مشغول شدم. اما این شغل طوری است که سختی و خطرهای مخصوص به خودش را دارد.
زمانیکه در حاشیه خیابانها و بولوارها مشغول گلکاری هستیم، سروصدای خیابانها بسیار اذیت میکند؛ همچنین خطر برخورد اتومبیلها با کارگران زیاد است، اما این سختیهای کار روی حقوقهای پرداختی به ما تأثیری ندارد. در مقایسه با دیگر کارگران مشغول در بخشهای مختلف، حمایت و پشتیبانی شهرداری از کارگران فضای سبز کمتر است.
آقامحمدرضا معتقد است دیدن هرروزه این همه گل و سبزه و دمخوربودن با درخت و چمن، روحیه خوبی به آدم میدهد، اما نمیتوان شرایط سخت اقتصادی را در نظر نداشت؛ «گاهی حقوق ما کفاف مخارج یک ماه را نمیدهد.»
از آقای رمضانزاده درباره اعضای خانوادهاش میپرسم. حرف از همسر و فرزندان که میشود، خنده روی صورتش پهنتر میشود و چروکهای موازی کنار چشمش که نشان از خندههای عمیق و همیشگی دارد، بیشتر خودشان را نشان میدهند.
او دو پسر نوجوان دارد و در میانه صحبتها چندبار خدا را به خاطر داشتن خانوادهاش شکر میکند؛ زیرا به گفته خودش با وجود همه سختیها هیچگاه ناملایمتی از سمت خانواده ندیده است و همسری دارد که تحت هر شرایطی همراه، همدم و شکرگزار سلامتی خانواده است.
آقامحمدرضا میگوید: داشتن چنین خانوادهای باعث شده است که تحمل سختیهای کار و مقابله با خطرهای احتمالیاش برایم راحتتر باشد و با جان و دل برای خانواده و مردم شهر گلکاری کنم.
بعداز صحبت و همنشینی با این باغبان پرتلاش با همسرش تماس میگیریم و از صغری اربابی میخواهیم کمی از زندگی مشترکشان برایمان بگوید.
او که ۲۷سال از زندگی مشترکشان میگذرد، این زندگی را لطف خداوند به خودش میداند و میگوید: خدا اولین فرزند را بعد از دوازدهسال از زندگیمان به ما عطا کرد و پسر بزرگم مهدی را به ما داد و پنجسال بعد هم پسرم مهدیار به دنیا آمد. در همه این سالها هیچ تندی و بداخلاقی از همسرم ندیدم. در اخلاقیات و رفتار و خلقوخوی خوب، همسرم زبانزد فامیل است. بسیار مهربان و همیشه خندان است. همه اعضای فامیل وقتی مهمان خانه ما میشوند به گفته خودشان خیلی راحتاند و این را از اخلاق خیلی خوب صاحبخانه میدانند.
اربابی معتقد است آدمهایی که با گلها سروکار دارند، حتما آدمهای مهربانتری میشوند؛ «هر چند آقای رمضانزاده از همان ابتدای ازدواجمان خوشاخلاق و خندهرو بود، این اخلاق را پساز گذشت ۲۷سال از زندگی مشترک هم حفظ کرده است. من از او خیلی راضیام و خدا را بهخاطر همسرم و بچههایی که وجودشان تنها و تنها لطف اوست، شکر میکنم.»
آشنایی ما با رمضان زاده از طریق مهدی طیبی، رئیس اداره فضای سبز شهرداری منطقه ۳ بوده است. او درباره آقامحمدرضا میگوید: آقای رمضانزاده جزو کارگران باسابقه این منطقه است. در این سالها با شناختی که از او به دست آوردیم متوجه شدم زمانی که مشغول به کار است شش دانگ حواسش را متمرکز بر کار میکند تا هم کار به درستی انجام شود و هم در زمان مناسب به پایان برسد.
آقای رمضانزاده با وجدان کاری و با دقت و وسواس بجا، کار خود را به درستی انجام میدهد و او را به دلیل همین ویژگیهای خاصش به شما معرفی کردیم تا علاوه بر اینکه تقدیری از او به عمل آمده باشد نمونه والگویی باشد برای همکاران او که متوجه باشند اگر کسی به درستی کارش را انجام دهد حتما دیده شده و قدر کارش شناخته خواهد شد.
* این گزارش یکشنبه ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۶۱ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.