کد خبر: ۸۴۳۱
۰۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۰

خرده روایت‌هایی از تاریخ خیابان خاکی

خیابان آخوندخراسانی در سال ۱۳۲۰ احداث شده و تا سال ۱۳۴۶ آسفالت‌نشده باقی مانده بود.

 همیشه بخشی از تاریخ وجود دارد که برای خیلی از ما ناشناخته است. همین محلات کوچک ما که بارهاوبار‌ها بی‌توجه از کنارش گذشته‌ایم و نمی‌دانیم که چقدر روایت برای شنیدن و دیدن دارد. نمی‌دانیم این کوچه با این دیوار‌ها و سنگ‌فرش‌های امروزی‌اش، چقدر روایت و حکایت از آدم‌ها می‌داند که زبان‌بسته و خاموش مانده است. این‌بار به اتفاق جمعی از دوستان که هر هفته تاریخچه قسمتی از شهر را مرور می‌کنند، به‌سراغ خیابان آخوندخراسانی و تاریخچه آن رفتیم.



یک خیابان به چند نام

خیابان آخوندخراسانی در سال ۱۳۲۰ احداث شده و تا سال ۱۳۴۶ آسفالت‌نشده باقی مانده بود و به‌خاطر خاکی بودن در این مدت، به این نام معروف شد و مشهدی‌ها با نام «خیابان خاکی» می‌شناختندش. هرچند به‌دلیل وجود مقبره و گنبد شیخ‌محمد مومن که سبزرنگ است، در نزد عوام به نام «گنبدسبز» هم مشهور است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به نام «آخوندخراسانی» نام‌گذاری شده است. ملامحمدکاظم، معروف به آخوندخراسانی، یکی از رهبران بزرگ عصر مشروطیت در نجف اشرف بوده است که نامش بر این خیابان ماندگار می‌ماند.

 

خرده روایت‌هایی از تاریخ خیابان خاکی

 

پاساژ نور و لوستر

قرار گروه برای شروع محله‌گردی، ابتدای «خیابان ثبت» است. این خیابان که منتهی به خیابان امام‌خمینی ۲۸ است، به‌دلیل وجود اداره ثبت‌واسناد در آن به این نام معروف شده است.

سلیمان‌نوری، محقق و پژوهشگر مشهدی، درباره بنایی توضیح می‌دهد که ابتدای همین خیابان در حال احداث است. این بنا مشرف به گنبدسبز است و به‌دلیل همجواری با آن، ارتفاعش را گنبد درنظر گرفته‌اند که البته معماری خاصش، هارمونی زیبایی را با آن به‌وجود خواهد آورد.

 

چهارباغی‌ها در بقعه شیخ محمد مومن

گروه چندنفره چهارباغی‌ها قرارشان را با زیارت آرامگاه شیخ‌محمد مومن، عارف آرمیده در میدان گنبدسبز، آغاز می‌کنند. سلیمان‌نوری توضیح می‌دهد: «قبرستانی با نام «میرحوا» یا «میرحمام» در خیابان خاکی، بوده است که نزدیک به ۴۰ نفر از یاران زیدی در آن مدفون بوده‌اند. بعد از واقعه کربلا، تعدادی از فرزندان زین‌العابدین (ع) با این اعتقاد که در مقابل ظلم نباید خاموش نشست، شمشیربه‌دست آماده‌به‌قیام می‌مانند و از آن زمان، فرقه‌ای در تشیع به نام «زیدی» شکل می‌گیرد که گفته می‌شود امام پنجمشان «زیدبن‌علی‌بن‌الحسین (ع)» است. باور آن‌ها این است که در مقابل ظلم با شمشیر باید ایستاد.

گفته می‌شود میرحمام که هم‌عصر هارون بوده است، با پنج واسطه به زیدبن‌الحسین (ع) می‌رسد. در دوران هارون، تعدادی از زیدی‌ها به سردسته میرحمام در منطقه سرخس و توس علیه هارون قیام می‌کنند و این قیام بزرگ سبب می‌شود که هارون شخصا از بغداد برای سرکوبی آن‌ها به مشهد بیاید و درنتیجه تعداد زیادی از آن‌ها در این قبرستان مدفون می‌شوند؛ محلی که گفته می‌شود امام‌رضا (ع) نیز برای زیارت قبور آن، مشرف می‌شدند.


شیخ‌بهایی؛ معمار گنبدسبز

گنبدسبز، گنبدى فیروزه‌اى‌رنگ متمایل به سبز است که چهار ایوان و هشت ضلع دارد. علاوه‌بر ایوان و طاق‌نماها، رنگ لاجوردی و آبی کاشی‌ها، نمای زیبایی به آن داده است.

آرامگاه محمدمومن حکیم، عارف و درویش سلسله ذهبیه در محفظه شیشه‌ای وسط بقعه قرار دارد و درحالی‌که قرآنی آنجا باز شده است، روی آن سوره «یس» را پیش چشم مخاطبان قرار می‌دهد. تصویر شیخ‌حسن‌علی نخودکی روی دیوار روبه‌روی آرامگاه نصب است. گفته می‌شود شیخ مقید بوده شب‌های جمعه در این محل نماز بخواند و این تقید را به شیخ‌بهایی هم نسبت می‌دهند.

سلیمان‌نوری می‌گوید: «بنای مقبره بر اساس نوع معماری، به شیخ‌بهایی نسبت داده می‌شود و دلیل آن، آثار بازمانده معماری از شیخ در مکانی نظیر خواجه‌ربیع است.»

 

روایت پاکروان و تخریب گنبدسبز

خیلی‌ها محمد مومن را صاحب کرامت می‌دانند. بی انصافی است اگر اشاره نکنیم این بقعه دنج که حتی متولیان حکومت رضاشاه هم به صاحب دارای کرامات آن احترام گذاشته و با وجود تخریب بنای اطراف، آن را از بین نبرده‌اند، آن‌قدر جذابیت دارد که پای خیلی از رهگذران ناآشنا را برای تماشا سست می‌کند. روایت است که پاکروان، استاندار خراسان، در سال ۱۳۱۵ قصد تخریب بنا را می‌کند. این تصمیم با بیماری او هم‌زمان می‌شود. برای درمان به هر دری می‌زند تا اینکه به‌گفته اطرافیان، سراغ شیخ‌نخودکی رفته و از او کمک می‌گیرد. شیخ دو دانه انجیر به او می‌دهد و می‌گوید: این‌ها را بخور و از آن فکر بگذر. بعد از این جریان، حال او بهتر می‌شود. بعد از گذشت پنج ماه، مجدد تصمیم به تخریب بنا می‌گیرد که دوباره همان بیماری عود می‌کند و این‌بار با خودش عهد می‌بندد که در صورت بهبودی برای همیشه از تخریب بنا منصرف شود.

میهمانِ خانقاهِ خاکساری‌ها

درِ «خانقاه دراویش خاکساری جلالی‌ابوترابی مشهد» آن طرف میدان باز است؛ خانقاهی که این روز‌ها بیشتر به‌عنوان گَعده (محل ملاقات و دیدار) استفاده می‌شود و بازسازی‌شده خانقاه عصر پهلوی است که بخشی از آن به همان صورت مانده و قسمتی از فضا هم بازسازی و مرمت شده و شکل امروزی به خودش گرفته است. درویش‌های خاکسار شبیه بسیاری از دراویش دیگر، خود را به «سلمان پاک» نسبت می‌دهند.

شیعه اثنی‌اشعری هستند و اعتقاد دارند علاو‌ه‌بر مرجع دینی که افراد را درزمینه مسائل فقهی راهنمایی می‌کند، باید در امور معنوی به شخص دیگری تمسک جویند و نحوه اتصال روح را بزرگ سلسله انجام دهد؛ به همین دلیل پیری را الگوی خودشان قرار می‌دهند. این‌ها را سلیمان‌نوری توضیح می‌دهد و می‌گوید: «دراویش خاکسار در ایران، شامل سه شاخه غلام‌علی‌شاه، معصوم‌علی‌شاه و نورائی هستند. دراویش خاکسار اصالتا هندی و جزو دراویش شاه‌حیدری (پدربزرگ شاه‌اسماعیل) اند. یکی از خانقاه‌های دراویش خاکساری مشهد، در خواجه‌اباصلت قرار دارد که امروز رونق گذشته خود را از دست داده است. علاوه‌بر آن، این دراویش، خانقاهی در طرق به نام «مهدیه» دارند که محل برگزاری مناسک آن‌هاست.»

 آرامگاه صدرالاشراف در کوچه روشنایی

«آرامگاه میرزاعلی صدرالاشراف» در کوچه خواجه‌روشنایی (آخوند ۸) مقابل مسجد و حسینیه روشنایی با درِ چوبی کوچک، توجه خیلی از عابران را به خود جلب می‌کند. دلیل نام خواجه‌روشنایی، وجود مسجد روشنایی در حاشیه خیابان است.

گفته می‌شود این مقبره تنها قبر باقی‌مانده از قبرستان خواجه‌روشنایی است. مقبره‌ای محفوظ، پشت دری کوچک و چوبی که گذر زمان مخروبه‌اش کرده است و کسی از نام و شهرت صاحب آن خبری ندارد؛ البته مرحوم مدرس‌زاده، نویسنده «مکتب شاپور»، خیلی کوتاه و خلاصه به آن اشاره کرده است؛ «کوچه پشت حیطه کرب‌علی که به کوچه قبرستان خواجه‌روشنایی معروف است».

از زندگی و شرح حال خواجه‌روشنایی تنها وقف‌نامه‌ای از سال ۱۲۲۸ از «ام‌سلمه»، دختر حاجی‌عسگر، باقی مانده که نقل شده است مهریه خود را شامل یک قطعه مشجر (درخت‌کاری‌شده) وقف تعزیه‌خوانی و حسینیه کرده که قاعدتا هدف، مسجد و حسینیه خواجه‌روشنایی است.


در بیت آیت‌الله ضدتانک

بیت آیت‌الله کاظم مرعشی که از فعالان انقلاب بوده و نقشی جدی در حوادث آن دوران داشته است، قرار بعدی چهارباغی‌هاست؛ به قراری می‌شود آخوندخراسانی ۷. فضایی بزرگ که قبلا منزل شخصی ایشان بوده و در حال حاضر محل استراحت و اسکان زائرانی است که از رفسنجان برای پابوسی و زیارت به مشهد می‌آیند. آن‌گونه که گفته می‌شود، آیت‌الله مرعشی این منزل را در سال ۶۱ از تاجر طلافروشی خریده است.

سیدمحمدهادی مرعشی، نوه آیت‌الله، میزبان گروه چهارباغی‌هاست. او می‌گوید: «جدم به‌خاطر مراجعات زیاد مردم و کوچکی و ظرفیت محدود منزل، در کوچه میرعلم‌خان (نزدیک به شهدا) مجبور به خرید این خانه می‌شود. اینجا قبل از آن متعلق به یکی از بستگان شاه بوده و پیش‌تر از آن به کنسولگری یکی از کشور‌های خارجی (به‌قول اکثریت روسیه) تعلق داشته؛ خانه‌ای که به‌دلیل وسعت و فضای زیاد آن (۲ هزارمتر) برای مراسم مختلف استفاده می‌شده است.»

شاهمرادی‌زاده که سال‌ها راننده آیت‌الله مرعشی بوده، از ایشان به‌عنوان یک روحانی شجاع و نترس یاد می‌کند، طوری‌که ایشان در بین مردم به آیت‌الله ضدتانک معروف بوده‌اند.

 

خانه پیشه‌وران؛ قرار آخر

خانه پیشه‌وران، قرار آخر ماست؛ خانه‌ای قدیمی در فضای میانی کوچه دیالمه ۵. گروه از همان ابتدای ورود شروع به عکس گرفتن می‌کنند. ورودی خانه از همان در‌های کهن است که به‌گفته صاحب قدیمی آن، حسینی، در گذشته حالت کلونی‌شکل داشته و بعد از آن برداشته شده است. پلکانی کوتاه به طبقه بالا می‌رسد و پنج‌دری‌های بزرگ، درختان حیاط را در قاب خود دارد. درگاهی پنجره‌ها به اندازه فضای نشستن برای یک آدم بزرگ، وسیع و جادار است. جاچراغی‌ها حکم چراغ‌خواب‌های شبانه را داشته‌اند و از آن‌ها برای روشن نگه داشتن حیاط و اتاق، استفاده می‌شده است.

قدمت خانه پیشه‌وران به‌گفته «حسینی»، صاحب‌خانه پیشین خانه، به عصر قاجار می‌رسد؛ خانه‌ای ۲۱۵ متری که علاوه‌بر داشتن آب‌انبار، آب قناتی نیز از زیر آن می‌گذشته. حسینی آن را از پیشه‌ورانِ طلافروش خریده است و در این‌باره می‌گوید: «این خانه را ۱۵ سال قبل در حالی از آقای پیشه‌وران خریدم که مخروبه بود و یک هفته زمان برد تا فضای آن را پاک‌سازی و تمیز کردم. بعد از آن کلی درخت میوه کاشتم و فضا با آن درخت‌های میوه، بسیار سرسبز شده بود و مطبخی قدیمی، زیبایی آن را تکمیل می‌کرد.

خانه‌ای که به‌دلیل فضای سنتی و کاشی‌کاری‌های کهن و منحصربه‌فردش، موردتوجه گروه‌های مختلف قرار داشت، به‌طوری‌که صداوسیما برای تهیه برخی برنامه‌ها و لوکیشن فیلم‌های قدیمی، از فضای این مجموعه استفاده می‌کرد.»

تا اینکه میراث‌فرهنگی روی آن انگشت گذاشت. اوایل، قول ساخت چایخانه سنتی را داده بودند که حسینی صاحبخانه نپذیرفته بود و اصرار میراث برای ثبت، بالاخره او را راضی کرد؛ هرچند خانه کنونی به نام صاحب اول آن یعنی «پیشه‌وران» از پنج سال گذشته، ثبت میراث‌فرهنگی شده است.

حسینی از تغییرات انجام‌شده توسط میراث یاد می‌کند که ظاهر قدیمی خانه را برهم زده، از حوض بزرگ و مدوری که با سنگ یک‌تکه پوشیده شده است و حالا کف‌پوش آن را کاشی‌ها گرفته‌اند تا  خرابی کاشی‌های قدیمی که چیزی از آن به‌جا نمانده است، حتی درخت‌ها و فضای سبزی دیده می‌شود که بخشی از آن‌ها از بین رفته‌اند. فضا آن‌قدر تماشایی هست که شیرینیِ قرار آخر را تا دیدار بعد، در کام چهارباغی‌ها تازه نگاه دارد.

 


این گزارش در شمـاره ۲۰۵  سه شنبه  ۱۹ مرداد ۹۵ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44