علاقهاش به هندبال بود. قبل از اولین مسابقه رسمی، از شدت هیجان و شادی دچار مصدومیت شد و از حضور در رقابت بازماند. البته این بازماندن، مسیر زندگی ورزشیاش را چرخاند به سمت دوومیدانی تا مدالآور نوجوانی باشد برای مدرسه و استانش و افتخار همه؛ دورهای طلایی که بهعلت اوضاع زندگی و دغدغه هزینههای باشگاه، در اوج علاقهمندی کنار گذاشته میشود.
روایت، داستان زندگی ورزشی فائزه رجبی، دختر هجدهساله محله دروی است؛ دختری سرشار از هیجان و انرژی که دهها حکم قهرمانی در کارنامه ورزشیاش دارد؛ مقام سوم دوی امدادی کشوری در سال1394، مقام دوم کشوری در مسابقات دوی 400متر همین سال، مقام دوم دوی امدادی استانی سال1396، مقام دوم استانی در مسابقات دوی 800متر، مقام سوم مسابقات محلی جام رمضان سال1398 و... . او محصل رشته تربیتبدنی هنرستان فاطمةالزهرا(س) است. تعریف میکند: خانم خجسته مربی ورزش سال ششم بود. وقتی برای تیم هندبال مدرسه انتخاب شدم، در پوست خودم نمیگنجیدم.
درست روز حضور در مسابقات بین مدارس نواحی، دچار مصدومیت شدم و از حضور در مسابقه بازماندم. بعد مدتی مربی ورزش از مسابقات دوومیدانی بین نواحی خبر داد: بعد از اینکه مربی رکورد را گرفت، من در مقایسه با دیگربچهها رکورد خوبی کسب کرده بودم. این شد که چندروز بعد بدون هیچ تمرین و آمادگی برای حضور در مسابقات دوومیدانی بین نواحی عازم سالن ورزشی باغبانباشی در بولوار خیام شدیم. فائزه درآن مسابقه با فاصله زیاد از نفرات بعدی موفق به کسب رتبه اول شد؛ رتبهای که برای دقایقی شوکهاش کرده بود: آن لحظه بهتزده انتهای خط ایستاده بودم و از دور به دیگر رقیبان نگاه میکردم که برای رسیدن به انتهای خط تلاش میکردند. حتی خود رقیبانم هم از اینکه من با چه سرعتی به خط پایان رسیده بودم، بهتزده و حیران بودند.
بعد از این مسابقه و دشت مقام اولی، فائزه هم بین دیگران مطرح شد و هم خودباوریاش بیشتر و فرصتی شد تا تجربه بازی در مسابقات استانی و کشوری را هم داشته باشد: مسابقات استانی هم در همان سالن باغبانباشی برگزار شد. در آن مسابقه موفق به کسب رتبه دوم استانی شدم. مربیام خانم سولماز عظیمیان، مربی ناحیه یک بود که خیلی کمک کرد تا با اعتمادبهنفس جلو بروم.
حتی کمک کرد تا در مسابقات کشوری که در شیراز برگزار میشد، حاضر شوم. در این مسابقه بهسبب عمل ناشایستی که یکی از بازیکنان تیم میزبان روی من انجام داد و پا و صورتم صدمه دید، نتوانستم آنطور که انتظار میرفت، حاضر شوم و مقام چهارمی را کسب کردم. آن بازیکن اخراج شد، اما بهسبب خونریزی پا، مقامی که انتظارش را داشتم کسب نکردم. از آن به بعد هیچوقت بدون مقام زمین را ترک نکردم.
تغییر مربی و حقالزحمه او و هزینههایی که باید برای ادامه فعالیت در زمین دوومیدانی پرداخت میشد، یکسالی هست که مانع ادامه راه او شده است: بعد دو حکم قهرمانی مسابقات کشوری ، بهعلت تغییر و تحولاتی ازجمله رفتن خانم عظیمیان از ناحیه یک و نبود حمایتهای دلسوزانه ایشان، و همچنین هزینه باشگاه که به هزینههای دیگر اضافه شده بود، نتوانستم به راهم ادامه دهم.
فائزه در پایان صحبت از پدر کارگرش میگوید که با وجود بیکاری بهدلیل شیوع کرونا و وضع مالی نهچندان خوب، او را به ادامه راه تشویق میکرد. مادرش هم در گرما و سرما پابهپای او به سالنهای ورزشی میآمد، اما خرید یک جفت کفش دستدوم مخصوص مسابقه هم برایش سخت بود و کم آورد و خطکشید روی بزرگترین آرزویش که حضور در تیمملی بود .