مراسم پخت و توزیع سمنو در روزهای آخر سال و همزمان با نوشدن طبیعت علاوهبراینکه سنتی ایرانی است، بهعنوان سنتی دینی و مذهبی هم موردتوجه مردم ما بوده است. سمنو را در ایام فاطمیه یا آستانه نوشدن سال به نیت نذر حضرت فاطمه زهرا (س) میپزند؛ عقیده برخی بر این است که شیرینی سمنو از اثر انگشت آن حضرت است.
البته پختن سمنو از جوانه گندم و آرد، نوعی شکرگزاری برای نعمت خدادادی در آستانه نوشدن طبیعت نیز به شمار میآید. سمنوپزان، مراسمی زنانه است؛ بههمیندلیل بانوانی که در پختن سمنو همکاری میکنند، باید نیت یا نذری داشته باشند؛ هر زنی که برای یاری به بانیان سمنو مشارکت میکند، باید درعین پاکیزگی جسم، از نظر روحی برای این سنت آماده باشد.
همهساله همین وقتها که میشود، زمزمه اینکه چه وقت سمنو را بار بگذاریم، در خانه بانو «مشفق» هممحلهای ما در خیابان شهیدکریمی شنیده میشود. او به همراه دخترانش، عروسها، نوهها و گاهی همسایهها این سنت ایرانی را بیشاز ۴۰ سال است که هرساله اجرا میکنند. ۴۰ سال تجربه پخت سمنو، مشفق را یک سمنوپز حرفهای کرده است. با او و دخترانش همکلام شدیم تا، بیشتر از مراسم سمنوپزان و فوت و فن کار برایمان بگوید.
مشفق که بیشاز ۷۰ بهار از عمرش میگذرد، بیشتر از ۴۰ سال است که مراسم سمنوپزان در خانهاش دایر میشود. او زمانی را به یاد میآورد که در روستای محل تولدش، با آغاز اسفندماه، مراسم پخت سمنو هم شروع میشده است.
دراینباره میگوید: در روستای دولتآباد نزدیک چناران به دنیا آمدم. از زمانیکه به یاد دارم، هر سال در روستای ما سوروسات پخت سمنو به پا بوده است و تمام اهالی روستا هم برای پخت سمنو کمک میکردند.
مشفق، اسفند را ماه پرکار روستاییان میداند؛ زیرا علاوهبراینکه کارهای مربوط به خانهتکانی را باید انجام میدادند، حواسشان به مراحل آمادهکردن سمنو هم بوده است. او توضیح میدهد: اسفند، ماه پرکاری برای ما بانوان روستایی بود. باید کارهای خانهتکانی را انجام میدادیم و از سمنو هم غافل نمیشدیم.
از اول اسفند، هرکس که تمایل داشت در پخت سمنو شرکت کند، بهاندازه توان و استطاعت مالیاش، گندم میآورد. البته همه روستاییها با هم سمنو نمیپختند، بلکه هر سهچهارخانواده با هم شریک میشدند و سمنو میپختند. ۱۰ روز طول میکشید تا گندم خیس بخورد و جوانه بزند.
او ادامه میدهد: بعداز اینکه گندمها سبز میشدند، آنها را با سنگ میکوبیدند؛ آن زمان از هاون و دستگاههای خردکن امروزی خبری نبود. مرحله بعدی، این بود که گندمهای کوبیدهشده را درون آب سرد میریختند، سپس از آب میکشیدند و در دست فشار میدادند.
این کار سه بار تکرار میشد تا گندم شیره خود را پس بدهد. کوبیدن گندم، کار سادهای نبود؛ به همین دلیل چهارپنجنفر از بانوان این کار را با هم انجام میدادند و حدود ششهفتساعت طول میکشید تا شیره از گندم جدا شود. دیگ بزرگی میآوردند و به آن گل میمالیدند تا دیرتر به جوش بیاید؛
زیرا سمنو هرچه بیشتر بجوشد، خوشرنگتر میشود. سپس یک دیگ بزرگ مسی روی آتش میگذاشتند و شیره بهدستآمده را درون دیگ میریختند و آرد به آن اضافه میکردند.
بارگذاشتن سمنو هم آداب خاص خود را دارد؛ برای مثال هنگامیکه میخواستند دیگ را روی آتش بگذارند اول بسما... میگفتند، فقط کسانی که از نظر جسمی پاک بودند، باید سر دیگ حاضر میشدند، نمیگذاشتند چشم ناپاک به دیگ بیفتد.
همچنین برای اینکه سمنو خوشرنگ و خوشمزه شود، همه لباسهای قرمز میپوشیدند. سرِ دیگ سمنو، کسی غیبت نمیکند، بیوضو نمیآید. یک اعتقاد قدیمی وجود دارد که سمنو متعلق به بانو فاطمه زهرا (س) است؛ به همین دلیل همه افرادی که سر دیگ حاضر هستند، هنگام همزدن دیگ، دائم ذکر صلوات بر لب دارند.
از قدیم، مادرانمان میگفتند شگون دارد که سر دیگ سمنو شاد باشید و خوشحالی کنید؛ به همین دلیل بانوانی که برای پخت جمع میشدند، لطیفه و شعر میخواندند و شاد بودند. از هنگامیکه دیگ را روی آتش میگذاریم، تا زمانیکه آماده میشود، یک روز زمان میبرد و ۱۵ ساعت باید روی آتش باشد تا خوب پخته و قهوهای شود.
رسم دیگری که برای پخت سمنو وجود دارد، این است که وقتی آن را دم میکردند، یک سبد چوبی بزرگ سر دیگ میگذاشتند. بعد روی آن دستمالی سفید پهن میکردند و روی آن جانماز و قرآن میگذاشتند و میگفتند صاحب اصلی دیگ، بانو فاطمه زهرا (س) است و باید جانمازش پهن باشد تا به سر دیگ بیاید و نمازش را بخواند. صبح فردا که دیگ را باز میکردیم، رد پنج انگشت روی سمنوها بود.
هنگامیکه پای دیگ سمنو بودیم، یکی میگفت: «یک کامیون شکر دارم. همه میگفتند: مزهاش تو دیگ ماست.» دیگری میگفت: «یک کامیون خرما دارم.» همه جواب میدادند:
«مزهاش تو دیگ ماست.» به همین ترتیب، هر خوراکی شیرینی را نام میبردند؛ زیرا اعتقاد داشتند این حرفها سبب شیرینی سمنو میشود. علاوهبراین چند دانه گردو، خرما، کشمش هم برای مزهاش به سمنو اضافه
میکردند.
با آنکه مردها هم میتوانند پای دیگ سمنو بیایند و در پخت آن مشارکت کنند، این مراسمی است که بانوان در آن حضور فعالی دارند. مردها فقط برای نذرکردن پای دیگ میآیند. خیلیها از دیگ سمنو حاجت گرفته و سال بعد خودشان سمنو
پختهاند.
پخت سمنو را از مادرم به یادگار دارم و تا زمانیکه در روستا بودم و ازدواج نکرده بودم، مادرم بود که دیگ سمنو را بار میگذاشت، اما از زمانیکه ازدواج کردم و به خانه خودم آمدم، حدود ۴۰ سال است این کار را انجام میدهم.
یادم میآید اولین سال ازدواجم مادرم گفت: «دیگ سمنو را در خانهات بار بگذار؛ شگون دارد. حتی شده نیمکیلو.» وقتی گندم را گذاشتم و همسایهام متوجه شد، گفت من هم شریک دیگت میشوم. من هم آنچه را که از مادرم و سایر بانوان روستا یاد گرفته بودم، اجرا کردم با همان کم وکیف.
حالا هرسال با نزدیکشدن به سال نو، دیگ سمنو را بهاتفاق دخترها، عروسها و نوههایم بار میگذارم و آنها هم در تهیهاش کمک میکنند. پخت سمنو کاری نیست که بتوان آن را بهتنهایی انجام داد.
با فاطمه نعمتی، دختر بزرگ بانو مشفق همکلام میشویم. او هم پخت سمنو را از مادرش یاد گرفته است، اما بهخاطر سختیهای این کار، سمنو نمیپزد و فقط در روزهایی که مادرش، سرگرم تهیه و تدارک سمنو است، به او کمک میکند.
فاطمهخانم برایمان توضیح میدهد: از زمانیکه یادم میآید، در خانه ما دیگ سمنو بار گذاشته میشده است و همه برای کمک به خانهمان میآمدهاند. لذت پخت سمنو به دورهمجمعشدنهایش است.
آن زمانکه بچه بودم، دوست داشتم زودتر دیگ را بار بگذارند؛ زیرا آن شبها تا صبح، کنار دیگ با سایر دختران و بانوان فامیل و همسایه بیدار بودیم و خوش میگذراندیم.
فاطمهخانم ادامه میدهد: یکی از سنتها دررابطهبا سمنو، این است که برای هر کسی سمنو میبری، ظرفش را خالی برنمیگرداند؛ زیرا میگویند شگون ندارد. به همین دلیل صاحبخانه خوراکیهای شیرین مانند نبات، خرما، شیرینی و شکلات و... درون ظرف میگذارد و آن را برمیگرداند.
گاهی که ظرف را برای فردی میبردیم و در خانه، خوراکیای نداشت که در ظرفمان بگذارد، خیلی ناراحت میشدیم، اما مادرم میگفت: «بنده خدا شاید دستش تنگ بوده.»
یکی دیگر از کارهایی که هنگام پخت سمنو انجام میدهند، این است که از سبزه خود گندم که سبزشده است، کنار دیگ میگذارند؛ همچنین سپند کنار دیگ میگذارند تا دیگ را از چشم بد دور نگهدارد. اعتقاد دیگر، این است که سمنو را نباید در سطل زباله بریزیم؛ زیرا این خوراکی متعلق به فاطمه زهرا (س) است.
زهرا نعمتی، دختر کوچکتر خانواده برایمان از خاطرههای سمنوپزان میگوید. او از ماه رمضانی تعریف میکند که همزمان با عید نوروز بوده و میگوید: چندسال، ماه رمضان همزمان با عید بود.
ما معمولا در ماه رمضان، در خانه دوره قرآن برگزار میکنیم. این موضوع هم سبب نشد که مادرم دیگ سمنو بار نگذارد. روز آخری که فردایش عید فطر بود، مادرم به بانوان اعلام میکرد که صبح فردا و بعداز نماز عید، برای صرف صبحانه که همان سمنو بود، به منزل ما بیایند.
تقریبا همه بانوان نسل قدیم فامیل سمنو میپزند، اما جوانترها بهدلیل اینکه فضای کافی برای گذاشتن اجاق گاز و دیگ مسی بزرگ ندارند، این کار را انجام نمیدهند و بیشتر شریک کار میشوند.
هر کسی که سمنو میپزد، تعارفی ظرفی را برای دیگران میبرد و میگوید: «بیا سمنو مرا بچش ببین چطور شده.» این کار سبب میشود آنهایی که هنوز دست به کار نشدهاند، برای پخت سمنو دقت کنند تا بتوانند کار بهتری ارائه بدهند.
* این گزارش شنبه ۲۸ اسفند ۹۵ در شمـاره ۲۳۸ شهرآرا محله منطقه دو چاپ شده است.