کد خبر: ۶۸۱۵
۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

گذر از هفت‌خان نقالی

آتنای یازده‌‎ساله، نوجوان محله سیدی می‌خواهد نقالی برجسته در کشور شود.

اشعار شاهنامه را چنان هیجان‌انگیز می‌خواند که گویی خودش در نوشتن آن‌ها نقش داشته است. آتنا اصلی‌فرگی یازده‌ساله به فرهنگ و هویت ایرانی علاقه خاصی دارد و چند‌بار برای اجرای شاهنامه‌خوانی و نقالی به برنامه‌های مختلف دعوت شده است.

او در مسابقات شاهنامه‌خوانی سال‌۱۴۰۱ بین پنجاه‌شرکت‌کننده در ناحیه ۲ آموزش‌و‌پرورش توانسته است مقام اول را به دست بیاورد. این دختر موفق محله سیدی، شعر‌های بسیاری از حفظ است و در مسابقه مشاعره مدرسه‌شان هم مقام اول را به دست آورده. او می‌خواهد در آینده، نقالی برجسته در کشور شود.

- چطور شد که استعدادت در نقالی کشف شد؟
مادرم به ادبیات علاقه بسیار دارد و کتاب‌های زیادی برایم می‌خواند. هنگامی‌که کودک بودم، او داستان‌های شاهنامه را برایم می‌خواند و توضیح می‌داد. وقتی به مدرسه رفتم و معلم هایم دیدند که زودتر از سایر دانش‌آموزان شعر‌ها را حفظ می‌کنم و می‌توانم آن‌ها را به نحو زیبایی در کلاس بخوانم، به مادرم گفتند که استعدادم را دست‌کم نگیرد. مادرم با علاقه‌ای که به داستان‌های هفت خان داشت، خان سوم شاهنامه را که نبرد رستم و اژدهاست، انتخاب کرد و من ظرف مدت کوتاهی، اشعار را حفظ کردم.

- برای حفظ اشعار چقدر زمان می‌گذاشتی؟
به طور معمول سه روز زمان می‌برد تا یک خان را حفظ می‌کردم.

- یک نقال باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا مخاطبش را جذب کند؟
لحن و گفتار محکمی داشته باشد. در ضمن اجرا باید از حرکات دست و بدن به‌موقع استفاده کند؛ به‌طور کلی، مخاطب باید بتواند ناراحتی و شادی و... را از روی لحن و حرکات بدن نقال متوجه شود.

- به شعر و شاعری هم علاقه داری؟
بله، چون احساس می‌کنم فردی مانند فردوسی یا سایر شاعران با شعر‌گفتن زنده‌اند. هنگامی‌که شعر‌های شاعران را می‌خوانم، با آن‌ها زندگی می‌کنم.

- به‌جز شاهنامه، دیوان شعر کدام شاعران را مطالعه کرده‌ای؟
برخی از اشعار دیوان حافظ، سعدی و پروین اعتصامی را خوانده‌ام. هنگامی‌که تلویزیون سریال شهریار را پخش می‌کرد، به زندگی شهریار هم علاقه‌مند شدم؛ درباره شعر‌ها و زندگی‌نامه‌اش جست‌و‌جو کردم و خواندم.

- چه خاطره‌ای از نقالی‌هایت داری؟
بهترین خاطره‌ای که دارم به مسابقه‌های شاهنامه‌خوانی سال گذشته بر‌می‌گردد. با آنکه حریفان بسیار قدرتمندی داشتم، توانستم در ناحیه، مقام اول را به دست بیاورم. هنگامی‌که جایزه‌ام را گرفتم، انگار مزد زحمت‌هایی را که پدر و مادرم در این سال‌ها برایم کشیده بودند، به آن‌ها هدیه می‌کردم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44