احتمال اینکه با دیدن وانت آبی رنگ حمل بار فکر کنیم ممکن است راننده آن قهرمان آسیایی کشتی باشد بسیار ضعیف است. قهرمان جوانی که یک دهه پیش او را روی سکوی نخست و در قاب تلویزیون دیدهایم. این فکر به این سادگیها به ذهن آدم خطور نمیکند مگر اینکه دو ساعتی پای درددل «سهیل منتظری» نشسته باشیم که دیگر توی اتاقش جایی برای لوح تقدیر و مدال و عکس ندارد و آنها را به انبار خانه منتقل کرده است.
همان طور که دو کیسه پارچهای پر از آلبومهای عکس، یک بغل لوح تقدیر و دو بطری دربسته پر از مدالهای قهرمانی رنگارنگ را کشانکشان به پذیرایی میآورد، میگوید: پدرم زمانی قهرمان دوی ماراتن کشور بود و پسرعمهام داور بینالمللی فوتبال. نفسی که تازه میکند ادامه میدهد: همین طوری نبوده که ورزشکار شدم!
عشق به کشتی سهیل را روی صندلیهای رشته تربیت بدنی دانشگاه فردوسی مینشاند و بعد از آن کارشناسی ارشد مدیریت ورزش دانشگاه آزاد. همین حالا هم که واقعیتهای ناخوشایند زندگی دیگر پیش چشمش عیان شدهاند، نمیتواند دست از کشتی بردارد. «شاید فکر کنید یک جور اعتیاد باشد، ولی من میگویم عشق!»
سهیل در ۱۰ سالگی برای پرکردن اوقات فراغتش ورزش را شروع میکند. یک سالی ژیمناستیک کار میکند بعد درحالی به تشویق پدرش روی تشک سالن کشتی برق میرود که اصلا این رشته ورزشی را نمیشناسد.
حتی پیش از آن وقتی مربی سفارش میکند پدر سهیل برایش یک دوبنده تهیه کند، میپرسد «دوبنده یعنی چه؟» سهیل بعد از اینکه یک سالی در باشگاه برق کشتی میگیرد به باشگاه ۲۲ بهمن رفته و پیش استادانی، چون مرحوم موسوی و آقای امینی کار را حرفهایتر پیش میبرد به گونهای که کلید قهرمانیهایش در همان شرایط میخورد.
سال ۸۱ در مقطع نوجوانان ایران ستاره مسابقات میشود و بعد از آن در انتخابی تیم ملی مقام میآورد و سال ۸۲ و در ۱۸ سالگی هم که در تایوان روی سکوی نخست مسابقات آسیایی نوجوانان کشتی میایستد. سهیل بعد از این اتفاق به سراغ درس و دانشگاه میرود و درحالی در رشته تربیت بدنی از دانشگاه فردوسی مشهد دانشآموخته میشود که معدل الف دانشگاه بود.
ادامه تمرینات، شرکت در مسابقات تیم ملی، تمرین، تمرین و تمرین زندگی آن روزهای اوست. بعد از آن تصمیم میگیرد تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد ادامه بدهد و همزمان کار مربیگری را هم در باشگاه راهآهن مشهد شروع کند.
مسابقات کشتی آسیایی سال ۸۲ تایوان با پیروزی دوبنده ایرانی در برابر دو بنده هندی، ایران را هم به مقام اول میرساند. مسابقهای که دقایق ابتدایی آن به نفع حریف هندی رقم میخورد، اما بعد از آن سهیل همه چیز را به نفع خود تغییر میدهد: تاثیر جو مسابقات در خارج از کشور به مراتب بیشتر از مسابقاتی است که در کشور خودی برگزار میشود.
این جو در تایوان برای من خیلی سنگین بود به گونهای که در همان یک دقیقه اول آن مسابقه ۷ پوئن دادم، اما توی کوچ مرحوم موسوی کنترلم کرد. همین شد که در تایم دوم با توجه به آمادگی بدنیام و اینکه حریف از نظر نفسی کم آورد موفق شدم سختترین مسابقهام را برنده شوم. این برد همچنین باعث شد تیم ملی ایران اول شود.
او از اسفند سال گذشته به توصیه ودرخواست امیر توکلیان مربیگری را در باشگاه راهآهن شروع میکند و در سه رده نونهالان، نوجوانان و جوانان مربیگری میکند که در همین مدت کوتاه نتایج خوبی هم به دست آوردند. اولین دوره لیگ محلات به همت بخش محلات تیم راهآهن، در مقطع نوجوانان سوم شدندو چندین قهرمان استان در اوزان مختلف درخشیدند. غفوری، تیرافکن، سعید عرفانیان، علی پیوندی، علی چزگی و امیرحسین علوی از آن دستهاند.
سهیل بعد از اینکه از مسابقات آسیایی نوجوانان برمیگردد وارد مقطع جوانان شده و دو سال در تیم انتخابی جوانان مقامهای دوم و سوم را در اردوی تیم ملی جوانان به دست میآورد.
مرحله بعدی حضور در رده بزرگسالان است که نزدیک به ۷ سال با تیم استان در مسابقات کشوری مقامهای اول، دوم و سوم را کسب کرده و بعد به باشگاه راه آهن رفته است و زیر نظر توکلیان و عرفانیان کشتی را ادامه میدهد.
او در ادامه مسابقاتش قهرمان المپیاد دانشجویان ایران میشود و امسال هم در مسابقات قهرمان کشوری در کنار مربیگری موفق میشود مقام سوم کشور را به دست آورد.
کسب مدال طلای آسیا اتفاق کمی برای جوانی ۱۸ ساله نیست. لابد از آن به بعد واکنشها نسبت به او فرق کرده است. سهیل در یکی از بطریهای تلقی را باز میکند. بند یکی از آنها را میگیرد و سعی دارد آن را از میان دهها مدال پریشان و در هم فرورفته بیرون بکشد: بخواهی نخواهی در این شرایط همه توقع دیگری از تو دارند.
دیدگاهها نسبت به تو فرق میکند همان طور که دیدگاه خودت هم به خودت عوض میشود. همه از تو انتظارمنش پهلوانی دارند. مخصوصا از وقتی گوشت میشکند! هم محلهایها دوست دارند کنارت باشند، مغازه که میروی ازت میپرسد: «پهلوون چی میخوای؟» این حتی روی شخصیت خودت هم تاثیر میگذارد. خود من گوشم را حریف تمرینیام توی کندهکشی شکست و گفت پهلوانم کردهاست.
از آن به بعد خودم بیشتر مراقب رفتارهایم هستم. در کل وقتی کشتی میگیری و دیگران هم این را میدانند به سمت مثبت بودن سوق پیدا میکنی. برای همین کشتیگیرها معمولا افراد با اخلاقی هستند. البته نسل الان را نگاه نکنید که به بچهها نمیشود چیزی گفت، ولی زمان ما خط ریشمان کمی کج میشد مرحوم موسوی خودش صورتمان را اصلاح میکرد.
گوشیاش زنگ میخورد و سهیل «سلام پهلوون» تحویلش میدهد و گفتگو را به ساعتی بعد موکول میکند. بعد دست داخل بطری میکند و یک مشت مدال از درون آن بیرون میکشد. دوست داریم مدال طلای آسیا را توی گردنش بیندازد، اما از این کار طفره میرود: اینها دیگر از گردن ما گذشته است.
قهرمان کشتی آسیا همان طور که سعی دارد اولین مدال کشتیاش را از بین گردن آویزهای در هم فرو رفته پیدا کند، ادامه میدهد: واقعیت این است که مسئولان ما نسبت به ورزش و قهرمانان کملطف هستند. آنها با مدالهای قهرمانی ما کارنامهشان را درخشان میکنند، اما همین که مدتی بگذرد دیگر یادشان هم از ما نمیآید.
طلای آسیا در بین مدالها خودنمایی میکند، اما فایدهای ندارد. نمیشود به زور مدال گردن کسی انداخت. عکاس هم کلافه است. بهترین راه نشان دادن واقعیتهاست. میگذاریم سهیل با مدالهایش بازی کند تا حس واقعیاش با آنها در لنز دوربین قرار بگیرد. همان طور که حالا ترجیح میدهد با واقعیتها زندگی کند تا خیال.
این حسها درست زمانی به سهیل هجوم میآورند که واقعیتهای زندگی خودشان را به او نشان میدهند. آن طور که خودش میگوید درست بعد از گرفتن مدرک کارشناسی از دانشگاه فردوسی آن هم با معدل الف!: بعد از دانشگاه دیدم کاری برایم جور نمیشود، مسئولی هم پاسخ نمیدهد.
شاید باور نکنید، ولی باز راهی به جز ادامه تحصیل نیافتم؛ با خودم میگفتم شاید با گرفتن مدرک کارشناسی ارشد بتوانم شغلی ثابت داشته باشم. ولی حالا از این کارم پشیمانم چرا که باید هزینه سرسامآور دانشگاه آزاد را بپردازم بدون هیچ امیدی به نتیجه آن.
انگشتهایش را میبرد لای موهایش و چند ثانیه بعد دوباره لای گردن آویزها: آن چیزی که فکرش را میکردیم و میخواستیم نشد با اینکه تلاشمان را کردیم. مثلا همین مهدی تقوی قهرمان جهان ۲۰۰۸ از بچههای ما بود. پس ما در تلاش کردن کم نگذاشتیم. اما چرا بیشتر قهرمانان هشتشان گرو نهشان است؟ نمیدانم شاید هم اینها انتظارات زیادیاست که ما داریم! خیلی وقتها هم از خودم میپرسم مگر چند نفر مدال آور آسیایی و جهانی داریم؟ ۱۵ نفر هم نمیشوند. واقعا برای این تعداد افراد نمیشود کاری کرد؟ بارها اینرا از مسئولان پرسیدم، ولی گوش شنوایی نیست.
نزدیک به ۵۰ مدال مرتب روی میز چیده میشوند. مدالهایی که هر کدام با انعکاس نور چراغ درخشش و رنگ متفاوتی دارند. سهیل دستش را میان آنها میبرد و مدال کوچک برنزی بیرون میکشد که آن را در سال ۷۵ و در مسابقات بسیج ورزشکاران گرفته است.
آن را با افتخار توی گردن میاندازد و همزمان با گوش کردن به خرده فرمایشهای عکاس به حرفهایش ادامه میدهد:کشتی ومربیگری برای من غیر از این مدالها هیچ چیز نداشتهاست. با وجود اینکه در همه این سالها با عشق کشتی گرفتم! الان خانواده با ادامه کشتی گرفتن و حتی مربیگریام مخالفند، راضی نیستند.
مدال برنز بین دو انگشتش قرار میگیرد و لبخند تلخی روی لبش مینشیند: مادرم میگوید خودت را بدبخت کردی، بچههای مردم را بدبخت نکن. خودم هم به این موضوع فکر میکنم. خیلی هم فکر میکنم؛ به نداشتن کار ثابت با این همه مدال و مدرک دانشگاهی و لوح تقدیر. درآمدم با کمک کردن به پدر و حمل بار با وانت تأمین میشود. اینکه میگویم تأمین شاید در حد هزینههای اولیه باشد.
او ادامه میدهد: از وقتی کار مربیگری را شروع کردم کار با بچهها برایم خیلی لذتبخش شده و خیلی از آنها انرژی میگیرم و بهشان امید میدهم، اما وقتهایی که با خودم خلوت میکنم به خودم میگویم نکند داری بهشان امید واهی میدهی، نکند این بچهها به خاطر درگیر شدن به ورزش از زندگیشان بمانند. این دوگانگی هر روز، هر ساعت و هر لحظه همراه من است.
سهیل دو زانو روی زمین مینشیند. نگاهش روی مدالها و لوحها که دوروبرش پخش شده ثابت میماند: تا یک جایی با اینها خیلی کیف میکنی، اما بعدش دیگر نه. چون میبینی زندگی فقط تشک کشتی نیست. هرچند هم که خیلی دوست داشته باشی همه زندگیات روی تشک کشتی باشد. اما باید در کنارش شغلی داشته باشی تا بتوانی زندگی بگذرانی، ولی کشتی بدون درآمد، مگر میشود؟
سهیل سری تکان میدهد و میگوید از قهرمانی ما که گذشته شما بیشتر از محلات سوال بپرسید.
از محلات میپرسیم و او از اولین تجربه مربیگریاش میگوید و حدود ۴۰ نفر در رده نونهالان نوجوانان و جوانان که زیر دستش تمرین میکنند. به گفته سهیل او در ابتدا قصد مربیگری نداشته و به درخوست امیر توکلیان، کشتیگیر مطرح بینالمللی مربیگری در باشگاه راهآهن را شروع میکند. سهیل میگوید: من حرف این بزرگوار را زمین نمیاندازم حتی برای گرفتن این مصاحبه هم از او رخصت گرفتم.
بلند میشود و چند تا فنجان نسکافه گرم برایمان آماده میکند که خیلی میچسبد:کار کردن با بچهها احساس آرامش میدهد. وقتی میروی توی باشگاه و میبینی عدهای با اشتیاق حرفهایت را میشنوند حس خوبی پیدا میکنی. آنها حسابی تلاش میکنند و سختیهای کشتی را تحمل میکنند، چون کشتی واقعا رشته سنگینی است. وقتی میبینی با اشتیاق همه چیز را تحمل میکنند خودت هم به ادامه کار علاقهمند میشوی. حس خوبی به بچهها پیدا میکنی و حتی بهشان وابسته میشوی.
ولی بعد از تمرین که میروی توی خلوت خودت واقعا نگرانی! نگران آیندهشان. در اصل به خودت که نگاه میکنی نگران آنها میشوی.
اما کاری از دست کسی برنمیآید غیر از مسئولان که بنشینند و برای این موضوع فکری اساسی بکنند. یادم میآید آن زمان مرحوم موسوی میگفت: «حمال کیفتان نباشید» منظورش این بود که مدالی چیزی بیاورید. ما هم مدال آوردیم. مدال پشت مدال. قهرمانی پشت قهرمانی. اما آخر این همه مدال و قهرمانی حسرت گذر جوانی برایمان مانده و نقطه صفری که باید حالا با واقعیتها روبهرو شوی.
در فرصتی که عکاس چند تا نما برای عکاسی پیدا کرده و سهیل را دنبال خودش میبرد، به این موضوع فکر میکنم که چقدر در رده نونهال، نوجوان و جوان قهرمان کشتی داریم. اما چه میشود که اینها در مسیرشان متوقف میشوند؟ آخرین مدال قهرمانی کشتی خراسان در رده بزرگسالان در رده جهانی سالها پیش بود. چه میشود که ذوق و تلاش کشتیگران در ابتدای جوانی کور میشود؟!
سهیل هنوز ازدواج نکرده و به این موضوع فکر هم نمیکند، میگوید: شرایط ازدواج ندارم. میروی خواستگاری و بهشان میگویی کشتی گیری. بعدش چی؟ چی بهدست آوردی که عرضه کنی؟ ترجیح میدهی اصلا فکرش را هم نکنی. هراز چندگاهی جنگی هم در خانه در میگیرد، حتی ممکن است برنامه از پیش تعیین شده مادرت را هم به هم بزنی و آبرویشان را ببری، ولی چارهای نیست. وقتی شرایط ازدواج نداری نمیتوانی ریسک کنی.
عکاس میخواهد چند تا عکس بیرون آپارتمان از سهیل بگیرد. همگی راه میافتیم میرویم بیرون. توی آسانسور میگوید: این روزها اتفاقا خیلی دغدغهام زیاد شده. شاید همان چالش ۳۰ سالگی که آقای مدیری میگفت، مدام فکر میکنم به آیندهام، به ورزش، به کشتی، کشتی و کشتی. به اینکه مربیگری همان مسیری نباشد که کشتی بود، به بچهها، درس و مدرسهشان، به آیندهشان...
* این گزارش ۷ دی ۹۶ در شماره ۲۶۶ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.