خادم| این روایت به مهدیار عرب تعلق دارد، اینبار با نوجوان هنرمندی آشنا میشویم که خانوادهاش در سه سالگی متوجه استعداد خاص و عجیبش میشوند، یک تست هم مشخص میکند حدس و گمان آنان واقعیت دارد و مهدیار کودکی است با قابلیتهای یک نابغه.
او در ۶ سالگی در جشنوارهای که در ونیز ایتالیا برگزار شد، شرکت کرده و توجه استادان و هنرمندان را به خود جلب میکند. علاوه برآن در ایران نیز در جشنوارههایی شرکت کرده و چندین نمایشگاه انفرادی برپا کرده است.
مهدیار عرب، فرزند اول یک خانواده جوان و چهار نفره است که پدر و مادرش به آینده روشن و درخشان فرزند هنرمند نوجوانشان، چشم امید بستهاند. مجید عرب، پدر خانواده کارمند بانک است و هدی فراهانی، مادر مهدیار طراح دکوراسیون که پس از پی بردن به استعداد مهدیار خردسال از کار انصراف داده و تمام هم و غماش را صرف او میکند.
ماجرای کشف مهدیار از یک میهمانی در خانه مادربزرگ شروع میشود. در واقع روز تنهایی مهدیار سه ساله در خانه مادربزرگ نقطه عطف زندگی هنری کودکی به حساب میآید. مادربزرگ در نبود اسباب بازیهای مهدیار مجبور میشود مزرعهای را درست کند و مهدیار آن را میبیند و میآموزد.
از آن پس کاغذهای روزنامه مایه دست کودکی میشود که اشکال مختلف حیوانات را روی آن پیاده میکند و همان کارهایی که انجام میدهد باعث میشود تا بزرگترها متوجه استعداد مهدیار و تفاوت او با کودکان هم سن و سالش شوند.
اینها را هدی فراهانی مادر مهدیار تعریف میکند و میگوید: مهدیار از همان کودکی عاشق مستند حیاتوحش بود و بعد از تماشای هر قسمت از این مجموعه اشکال حیوانات را به صورت دو بعدی روی کاغذ پیاده میکرد.
این کار در نخستین سالهای کودکی او لذت بخشترین بازیهایش به حساب میآمد و تقریبا بیشترین وقتش را صرف آن میکرد. بعدها که بزرگتر شد با تهیه خمیرهای بازی این فرصت را برایش فراهم کردم که اشکال حیوانات را روی خمیر پیاده کند.
او به شدت به این کار علاقمند بود و حتی برخی از مواقع در خواب متوجه میشدم او با حرکت دادن دستهایش مشغول درست کردن مجسمه است.
او ادامه میدهد: من در آغاز راه مادری بودم و ناپخته و بی تجربه، فکر میکردم این جریان عادی زندگی همه کودکان است. اما هر جا که میرفتم همه نظرها به طرف او جلب میشد. دوست داشتم کسی باشد که بتواند در اینباره راهنماییمان کند که آیا این استعداد قابلیت هدایت دارد یا نه؟ به خاطر همین و با معرفی یکی از آشنایان، مهدیار را به یکی از کانونهای پرورش فکری نزدیک محل زندگیمان بردم.
فراهانی به یاد میآورد: آن روزها به خاطر اینکه مهدیار تک فرزندمان بود فقط دوست داشتم در یک محیط دسته جمعی و همراه بچهها باشد و هیچ پیش زمینهای از این موضوع نداشتم که شاید او دارای شرایطی خاصتر از دیگر هم سن و سالهایش باشد. متاسفانه مسوولان آن مجموعه بدون هیچ پرسش و پاسخی درباره کارهای او، شرط سنی را مطرح کردند و گفتند به خاطر سن کم از قبول مهدیار معذورند.
اما این اتفاق و جواب سربالا باعث دلسردی این مادر جوان نمیشود. او میگوید: آن روز من خیلی متاسف شدم. شاید خیلی از مادرهای دیگر که فرصت پیگیری را نداشته باشند موضوعهای دیگر را اولویت زندگیشان میگذاشتند و فرزندشان مثل خیلیهای دیگر در مسیر روالِ تکراری بزرگ شدن میافتاد و آنها هم از کار منصرف میشدند.
اما من تمام مدت به این فکر بودم که بتوانم برای این علاقه بی حد و اندازه مهدیار کاری انجام دهم تا این که یک سال بعد از این جریان به صورت خیلی اتفاقی در جشنواره نوروزی فرهنگسرای کودک و آینده شرکت کردیم.
کارشناسان هنری حاضر در جشنواره بعد از دیدن کارهای مهدیار شگفت زده میکنند و گوشزد میکنند مهدیار دارای استعدادی خاص است و این استعداد باید جدی گرفته شود. مادر مهدیار با شنیدن این جملات با امید و انگیزه بیشتر در راهی که در پیش داشت، قدم برمی دارد.
خودش چنین به یاد میآورد: بعد از آن بود که به فکر گرفتن تست از او افتادیم. نتیجهاش همانی بود که دیگران حدسش را زده بودند و نشان میداد که مهدیار جزو نخبهها و نوابغ است و این جای خوشحالی داشت.
فراهانی میگوید: روز به روز بیشتر متوجه علاقه عجیب مهدیار میشدم. خمیرهای بازی را بدون هیچ آموزشی در چشم به هم زدنی تبدیل به حیوانات مختلف میکرد و همین موضوع باعث شد به فکر نمایشگاهی انفرادی باشیم که برای اولین بار فرصت آن در فرهنگسرای بهشت مهیا شد.
خوبی نمایشگاهها و جشنوارهها به این بود که راههای ارتباطی جدیدی را پیش ما میگذاشت و دعوت هنرمندان کشورها و شهرهای دیگر را برای نمایش آثار مهدیار به دنبال داشت.
مادر مهدیار نوجوان ادامه میدهد: در نمایشگاههای مختلف که به خاطر کارهای مهدیار برگزار شده بود، خیلی از پدر و مادرهای بازدید کننده به موضوعِ استعفای من از کار و گذاشتن وقت برای فرزندم اشاره میکردند و حسرت این را داشتند که چرا فرصتی برای پرورش استعدادهای فرزندشان نگذاشتهاند.
خیلی از خانوادهها هستندکه فرزندشان در یک زمینه خاص مستعد است و قابلیت رشد و برجسته شدن را دارد؛ یکی خوب مینویسد، یکی استعداد موسیقی دارد، یکی هنر نقاشی کشیدن دارد و خلاصه استعداد زیاد است و یکی باید آنها را پیدا کند و برایش وقت بگذارد و برنامهریزی کند.
او از بین سالهای زندگی فرزند نوجوانش، سال ۱۳۹۰ را سالی پر کار و خاطره انگیزترین سال زندگی مهدیار میداند و میگوید: شرکت در جشنواره اُپن ونیز ایتالیا که مهد هنر دنیا به حساب میآید، در کنار هنرمندان برجسته جهانی، آن سال را برای ما به یادمانی کرد، سالی که کارنامه کاری مهدیار به خاطر شرکت در نمایشگاهها و جشنوارههای مختلف درخشانتر است.
سن و سال کم و نبوغ بالای مهدیار موجب شگفتی خیلی از استادان و هنرمندان مطرح خارج از کشور قرار گرفت، به طوری که آن سال را سال نوآوری جشنواره نامیدند.
او ادامه میدهد: همان سال و در همان جشنواره، در ایتالیا کارها و مجسمههای مهدیار قیمتگذاری شد که دوستداران این هنر آنها را قیمتهای خوبی خریدار بودند، اما به گفته مسوولان برای فروش آثار قبل از شروع جشنواره باید تقاضای آن را مطرح میکردیم.
مهدیار در نمایشگاهها و جشنوارههای زیادی شرکت کرده است، یکی از آنها جشنوارهای بود که در کوشک احمد شاهی تهران در سال ۱۳۹۰ برگزار شد. مادرش در خصوص این جشنواره میگوید: مهدیار در این جشنواره هم کم سن و سالترین شرکت کننده بود و از او به عنوان جوانترین مجسمه ساز ایران نام بردند و همین خاطر لقب حاکم ۶ ساله کوشک قجری را به او دادند.
مهدیار از سال ۱۳۹۰ عضو بنیاد ملی نخبگان شده است. بنیادی که وعدههای زیادی به او داده، اما تا الان کاری انجام نداده است.
فراهانی حرفهای مادرانه زیادی دارد و دوست دارد یک به یکِ آروزهایی که برای پسر نوجوانش دارد محقق شود، اما در حال حاضر از مسئولانی که میتوانند کاری انجام دهند درخواست دارد فضای مناسبی را برای نمایش و فروش آثار او مهیا کنند و با این حمایت، هم به این پسر نوجوان انگیزه بدهند و هم بتوانند از پس بخشی از هزینه کارهای او برآیند.
مجید عرب که ادامه حرفهای همسرش را پی میگیرد درباره حس و حال کودکانه و هنر مهدیار میگوید: هیچ وقت نخواستیم سفارشی کار کند؛ اینکه ما بخواهیم موضوعی را به او دیکته کنیم و او آن را به مرحله اجرا در بیاورد. بیشتر قصدمان این بوده است از آن چه انجام میدهد لذت ببرد و اصل هنر هم به نظرم برای هنرمند همین است.
معتقدم آن چه با تمام وجود انجام میدهد رغبت و اشتیاقش را برای انجام کارهای بعدی بیشتر خواهد کرد، چون بارها شاهد بودهام که ایدهای که ذهنش رسیده را با چه اشتیاقی تبدیل به مجسمه کرده است. او حتی چشم بسته توانایی ساخت مجسمه را دارد و میتوان گفت این هم از استعدادهای خاص او بوده که مورد توجه قرار گرفته است.
پدر مهدیار نوجوان ادامه میدهد: خیلی وقت است تقاضای دیدار با آقای جلیلی، معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری مشهد را برای ارائه کارهای مهدیار داشتهایم، اما متاسفانه این فرصت مهیا نشده است و امیدوارم این گفتگو را بخوانند و بهانهای برای پایان این انتظار چند ماهه باشد و این دیدار محقق شود.
او با اشاره به این موضوع که مهدیار آمادگی دارد در زمینه ساخت المانهای شهری و محلی یاریرسان هنرمندان مشهدی باشد عنوان میکند: ما برای ادامه مسیر به صورت حرفهای سراغ ارگانهای مختلف رفتهایم، از خانه هنرمندان گرفته تا شهرداری و...، اما متاسفانه هیچ اقدامی انجام ندادهاند، در حالی که برگزاری نمایشگاههای انفرادی احتیاج به حمایتهای مادی و معنوی دارد.
مجید عرب اضافه میکند: بنیاد ملی نخبگان که مهدیار عضو آن است وعدههای زیادی داده، حتی به خاطر وعدههای این بنیاد ما دعوت یکی از کشورهای خارجی را رد کردهایم، اما تا حالا هیچ برنامه خاصی نداشته است.
او با این توضیح که مهدیار ۶ ماه است به صورت حرفهای زیر نظر یکی از استادان مجسمهسازی مشغول فعالیت است، سراغ اتاق او میرود. اتاق کار مهدیار پر از گل و مجسمههایی است که بعضیهایشان نیمه تمام است و برخی تکمیل شدهاند. او در حال حاضر زیر نظر استادان در حال تمرین نقشهای برجسته و چهرهسازی است.
مهدیار که محصل مدرسه امام رضا (ع) و دانشآموز سال ششم است در درس هم به اندازه هنر کوشا و ممتاز است. او درکنار مجسمهسازی به دو شغل آشپزی و فضانوردی علاقه زیادی دارد و دوست دارد در یکی از این دو رشته صاحب تجربه شود.
خودش میگوید: در بیشتر کارها از راهنماییهای مادرم استفاده میکنم، هنر و موفقیتم را مدیون راهنماییها و لطف پدر و مادرم است و به خاطر زحمتها و حمایتهای آنهاست که میتوانم در کاری که استعداد دارم فعالیت کنم و موفق باشم.
مهدیار تابلوی عصر عاشورای استاد فرشچیان و ماجرای غدیر خم را حجم سازی کرده است، نشان میدهد. خلق این آثار در زمانی اتفاق افتاده که هفت سال بیشتر نداشته و این مهر تاییدی است بر استعداد و نبوغ این نوجوان.
پدر و مادر او، هر دو تمام هم و غمشان را گذاشتهاند تا شاهد پیشرفت و موفقیت فرزندشان باشند، اما نیازمند حمایت و همراهی مسئولان در ردهها و جایگاههای مختلف هستند، از مسئولان فرهنگی و هنری شهرداری گرفته، تا مسئولان بنیاد ملی نخبگان و. آنان نمیخواهند این استعداد و نبوغ حرام شود، کسی که میتواند در آیندهای نه چندان دور باعث افتخار شهر و کشورش شود.
* این گزارش پنجشنبه، ۷ مرداد ۹۵ در شماره ۲۰۰ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.