
عاطفه چوپان| هر دو پر تلاشاند و پر انرژی، وقتی با آنها مصاحبه میکنیم آنقدر با شور و هیجان از مراحل مختلف زندگی، از تأثیر ورزش در زندگیشان و از اوضاع این روزهای ورزش و باشگاه و مربیان حرف میزنند که گذر زمان حس نمیشود.
سحر وزیری و امیر ارجمند، زوج موفق و ورزشکار محله ولیعصر، هستند که ورزش را از کودکی و نه برای تناسب اندام بلکه به خاطر سلامتشان دنبال کردهاند و حالا ورزش حرفه اصلیشان نیز هست. وقتی پا به خانه آنها میگذاریم توقع هر چیزی را داریم جز یک منزل هنری، ولی با خانهای روبهرو میشویم که به منزل یک زوج هنرمند بیشتر شبیه است تا ورزشکار.
خانم خانه به ما میگوید که اگرچه ورزش قسمت مهمی از زندگی آنهاست، اما درباره چیدمان خانه او نظر دیگری دارد و مایل بوده که فضای خانه از فضای محیط کار متفاوتتر و لطیفتر باشد. آقای خانه هم میگوید که تا به حال در خانه آنها چند تبلیغ تلویزیونی تصویربرداری شده است. البته آنقدر فضای خانه زیباست که ما اصلا از این موضوع تعجب نمیکنیم. ساعتی به گپوگفت با این خانم مربی و آقای فوتبالیست مینشینیم تا برایمان از اوضاع این روزهای ورزش و فراز و نشیبهای زندگیشان بگویند.
سحر وزیری، متولد ۱۷ اسفندماه ۱۳۶۸ هستم، در مقطع هنرستان در رشته تربیتبدنی درس میخواندم و در دانشگاه نیز در مقطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسیارشد تربیتبدنی خواندم. به رشته آسیبشناسی ورزشی خیلی علاقه داشتم، اما آن زمان این رشته فقط در دانشگاه فردوسی بود و ۸ نفر ظرفیت داشت؛ بنابراین در دانشگاه آزاد فیزیولوژی خواندم، اما از آنجاییکه به آن رشته هیچ علاقهای نداشتم در ترم ۳ کارشناسی ارشد از دانشگاه انصراف دادم، زیرا حس میکردم بدون علاقه، صرف زمان برای این درس وقت تلف کردن است. آن زمان با خودم گفتم بلافاصله شروع به درس خواندن میکنم تا در رشته آسیبشناسی قبول شوم، اما درگیر مسائلی شدم و دیگر نشد ادامه دهم.
شنیدهام که اکنون علاوه بر دانشگاه فردوسی در چند دانشگاه دیگر این رشته را تدریس میکنند و در برنامههایم هست که حتما درسم را ادامه دهم. ورزش در زندگی من از ۴ سالگی برایم شروع شد، آن زمان به خیابان صیادشیرازی نقل مکان کرده بودیم، نزدیک خانه ما یک باشگاه ورزشی بود و مادرم که برای ورزش به آن باشگاه میرفت، من را نیز با خود میبرد و من هم هر روز صبح کنار مادرم ورزش میکردم.
مادرم وقتی علاقه من به ورزش را دید من را در کلاس شنا ثبتنام کرد. یک سال به کلاس شنا رفتم تا اینکه یک روز هنگام تمرین، اتفاقی در قسمت عمیق افتادم و آب زیادی خوردم، حالم خیلی بد شد و همین موضوع باعث ترس شدید من از شنا شد. در نتیجه آن را مدتها کنار گذاشتم.
بعد از آن به کلاس کاراته رفتم، اما به دلیل سختگیریهای مربی، کاراته را نیز رها و در کلاس ژیمناستیک ثبتنام کردم البته در کنار آن به کلاس تکواندو نیز میرفتم. تا اول راهنمایی این ۲ رشته را ادامه دادم، اما از آنجایی که قد بلندی داشتم، نتوانستم ژیمناستیک را ادامه دهم پس به سراغ کونگفو رفتم که برایم خیلی جذابتر بود. در مسابقههای فراوانی شرکت کردم و مدالهای زیادی در سطح استان نیز به دست آوردم.
در دبیرستان عضو تیم بسکتبال مدرسه شدم و همزمان با آن عضو تیم بسکتبال استان نیز بودم و در کنار همه اینها ووشو را ادامه دادم، دان دو ووشو را گرفتم و در این رشته مدرک مربیگری و داوری را نیز کسب کردم، اما آن زمان این رشته هنوز المپیکی نشده بود و البته قاعده کلی نیز برای حضور بانوان ایرانی در مسابقات برونمرزی وجود نداشت، به همین دلیل با وجود علاقه زیاد به ووشو و مدالهای طلایی زیادی که داشتم نتوانستم در سطح جهان و آسیا مدالی کسب کنم. به دانشگاه که رفتم دوباره شنا را آغاز کردم و ترس کودکی را کنار گذاشتم و البته در کنار آن بسکتبال را نیز حرفهای دنبال کردم.
پس از اینکه دانشگاه را در ترم ۳ کارشناسی ارشد رها کردم وارد بازار کار شدم و تاکنون در باشگاههای متعددی مربی و مدیر بودم. دورههای مربیگری مختلفی را گذراندم و البته در کمیته کراسفیت استان نیز مسئولیتهای متعددی داشتم و دارم. در دوره کارشناسی رشته تخصصی گروهی من؛ بسکتبال و در بخش انفرادی؛ شنا بود و قهرمانیهای متعدد کشوری و قهرمانیهای لیگی دانشگاهی زیادی داشتم و همچنین منتخب تیم ملی بسکتبال در سالهای ۸۹ و ۹۰ بودم.
اکنون مربی و داور رسمی بسکتبال و همچنین مربی و ناجی غریق رسمی کشور نیز هستم. مدارک مربیگری در رشتههای کراسفیت، تیآرایکس و آمادگی جسمانی کشور را دارم و علاوه بر این مربی رسمی فناوری جدید EMS را نیز به تازگی کسب کردم که جدیدترین متد ورزشی در دنیاست.
همچنین دارای مدرک مربیگری و داوری در رشته ووشو سبک ساندا و قهرمانیهای متعدد استانی و کشوری در این زمینه نیز هستم. اکنون در کمیته کراسفیت استان، مسئول کمیته استعدادیابی کودکان و همچنین مسئول کمیته ارزیابی و تدارکات هستم و مدیریت سابق روابطعمومی این کمیته را نیز در کارنامه دارم.
در سالهای فعالیت در کمیته کراسفیت استان موفق شدیم برای اولین بار ۲ دوره مسابقات کراسفیت بانوان در مشهد را برگزار کنیم و علاوه بر این اولین دوره مسابقات کراسفیت کودکان را با کمک کمیته کراسفیت مشهد برگزار کردیم.
زندگی ورزشکاران کمی با یک زندگی عادی تفاوت دارد، برای مثال ورزشکاران مدام در اردو هستند و از این شهر به آن شهر میروند و حتی ممکن است مدتی در شهر دیگری زندگی کنند، به ویژه فوتبالیستها ممکن است تمام فصل را در شهر دیگری زندگی کنند.
علاوه بر این یک ورزشکار ممکن است به دلیل تمرین یا مسابقه نتواند در یک میهمانی مهم خانوادگی شرکت کند و در این مواقع اگر همسرش ورزشکار نباشد نمیتواند شرایط را درک کند و مشکلات به وجود میآید. این موضوع که من و امیر هر دو ورزشکاریم به من خیلی کمک کرده و تمام موفقیت ورزشی خود را مدیون توجه و درک شرایط کاری و زندگیام به وسیله او هستم. علاوه بر این مصدومیت موضوع دیگری است که خیلی برای یک ورزشکار پیش میآید و در این مواقع همسر فرد ورزشکار باید شرایط را درک کند و کمک کند تا هر چه سریعتر مصدومیت بهبود یابد.
این روزها باشگاههای ورزشی درآمد خوبی دارند و این باعث هجوم سرمایهگذاران و مربیان غیرمتخصص به این حوزه شده است. به یاد دارم زمانی برای صدور مدرک مربیگری آمادگی جسمانی خیلی سختگیری میشد، دورههای مربیگری این رشته در سال ۲ بار برگزار میشد و قبولی در آن خیلی دشوار بود، اما اکنون در سال چندین دوره مربیگری آمادگی جسمانی برگزار میشود و از هر ۳۰ نفر شرکتکننده در این دورهها ۲۹ نفر مدرک میگیرند.
زیاد پیش آمده افرادی را دیدم که چند ماه باشگاه رفتند و بدنشان که روی فرم آمده در کلاس مربیگری آمادگی جسمانی شرکت کردند و مدرک گرفتند و الان مربی هستند. این وضعیت در حالی به وجود آمده که رشته تربیت بدنی مانند پزشکی یک رشته تخصصی است و با سلامت افراد سر و کار دارد و نباید به این راحتی افراد غیرمتخصص به این حوزه وارد شوند.
یک مربی باید به مباحث فیزیولوژی بدن شاگرد خود اشراف داشته باشد تا بتواند به او برنامه ورزشی و تغذیه بدهد، اما متأسفانه مربیهای بدون تخصص زیادی را میبینم که تنها به دلیل درآمد خوب برنامه دادن، مدام در حال برنامه دادن در باشگاه هستند و این برنامههای اشتباه میتواند اثرات مخربی روی افراد داشته باشد.
در دوره کارشناسی که بودم تحقیقی درباره انگیزه زنان از رفتن به باشگاه داشتم. در یکی از سؤالها از فرد پرسیده شده بود که علت باشگاه رفتن او چیست و گزینههای مختلفی از جمله تناسب اندام، چشم و همچشمی، حفظ سلامتی و ... وجود داشت و نتایج این تحقیق برای خودم بسیار جالب بود.
اولین دلیل باشگاه رفتن زنان تناسب اندام و دومین دلیل چشم و همچشمی بود و گزینه سلامتی کمترین میزان را در این پرسشنامه به خود اختصاص داده بود. وقتی فرد با هدف تناسب اندام به باشگاه میآید بسیار در معرض خطر است، موضوع دیگری نیز وجود دارد و آن افرادی هستند که به باشگاه میآیند، اما ادامه نمیدهند و این موضوع نیز خوب نیست.
لازمه جلوگیری از تمام آسیبها، تغییر هدف ورزش کردن است، ورزش باید تنها برای سلامتی باشد یا دست کم اولین هدف باشد، وقتی که ورزش در راستای اهداف دیگری مورد استفاده قرار میگیرد تا آنجا خطرناک میشود که حتی میتواند سلامت افراد را به خطر بیندازد. در گام اول افراد خودشان باید هوشیار باشند.
این موضوع در ورزش حرفهای نیز وجود دارد، مشخصات فیتنس زنان با مردان متفاوت است، اما این نکته نیز در بین ورزشکاران رعایت نمیشود و موضوعی که خیلی برایم جالب است این است که ما در ایران مسابقات پاورلیفتینگ، فیتنس مدلینگ و ... را برای زنان نداریم، یعنی این رشته در ایران جایی برای پیشرفت ندارد، اما در کمال تعجب میبینم که در باشگاه طرفداران زیادی دارد و افراد برای ورزشی که آیندهای هم ندارد، حاضرند به خودشان صدمههای زیادی بزنند.
امیر ارجمند اردکانی هستم و ۳۱ سال دارم. در مشهد به دنیا آمدم و بیش از ۵ سال است که ساکن این محله هستم. من هم مثل همسرم ورزش را از کودکی شروع کردم و دنیای ما بسیار به هم شبیه است، ۶ سالم بود که در کلاس کاراته ثبت نام و به مدت ۲ سال آن را دنبال کردم و کمربند قهوهای نیز گرفتم، بعد از کاراته به سراغ فوتبال رفتم.
البته همزمان ورزشهای دیگری مثل کشتی را هم دنبال میکردم، اما فوتبال از همان ابتدا در بین ورزشها برایم جدیتر بود. از ۸ سالگی فوتبال بازی کردم و در تیم فوتبال مدرسه بازی میکردم. ۱۰ ساله بودم که برای بازی در تیم نونهالان فجر انتخاب شدم و با این تیم به لیگ یک نونهالان استان راه پیدا کردم.
آن زمانها آرزویم این بود که در تیم پیام یا ابومسلم بازی کنم چرا که این ۲ تیم بهترینهای استان بودند. بعد از بازی در تیم فجر در تیمهای مختلفی از جمله تربیت خراسان، جام عسل و تیم شهرداری مشهد بازی کردم. از ابومسلم هم پیشنهاد داشتم که به دلایلی در آن برهه زمانی به آن تیم نرفتم. بعد از بازی برای شهرداری مشهد به تیم عقاب تهران پیوستم و آن سال آخرین سالی بود که در رده جوانان بازی میکردم.
همان سال در دانشگاه قیامدشت و در رشته تربیتبدنی قبول شدم و درسم را در مقطع کاردانی ادامه دادم، بعد از اتمام درسم به مشهد برگشتم و پیشنهاد همکاری تیم امید ابومسلم را پذیرفتم و ۳ سال در آن تیم بازی کردم که از این ۳ سال، ۲ سال هم در تیم امید و هم در تیم بزرگسالان این باشگاه توپ زدم.
آن سالها در ابومسلم با مربیان متعددی بازی کردیم، مرحوم ناصر حجازی، افشین پیروانی، علی حنطه، اکبر میثاقیان، فرهاد کاظمی و چند نفر دیگر در آن ۳ سال مربیگری ابومسلم را در دورههای مختلف زمانی بر عهده داشتند. در آن سالها من و یونس شاکری و چند بازیکن دیگر برای تیم ملی «ب» انتخاب و معرفی شدیم، اما به دلیل وجود مشکلاتی نرفتیم.
مصدومیت در ورزش در سطح حرفهای امری طبیعی است، اما مصدومیتهای سنگینی که چندین ماه یا حتی چندین سال دوری از میادین ورزشی را به دنبال دارد برای هیچ ورزشکاری خوشایند نیست که این اتفاق ناخوشایند برای من هم افتاد.
بعد از بازی در تیم ابومسلم به تیم پیام رفتم و در بازی با داماش لرستان دچار مصدومیت شدم. کشاله پای چپم پاره شد و ۸ ماه مصدوم و از میادین دور بودم. بعد از اتمام دوره مصدومیت یک سال در تیم آریاناگسترکیش بازی کردم.
بعد از آن به تیم سیاهجامگان پیوستم و در آن دوران همزمان درس هم میخواندم و ترم ۳ کارشناسی بودم، اما به دلیل مشغلههایی که داشتم مدتی به دانشگاه نرفتم و مرخصی تحصیلی من به پایان رسید و مجبور شدم به سربازی بروم. قرار بود مدت خدمتم را در تیم نیروی زمینی باشم، اما به دلیل مشکلاتی نشد و در تیم نیروی انتظامی بیرجند بازی کردم و مسیر فوتبالیام کمی تغییر کرد.
بعد از سربازی دوباره با تیم سیاهجامگان قرارداد بستم، اما به مشکل خوردیم و به تیم آرمانرضا رفتم و بعد از آن به تیم ابوظبی رفتم و در تیمالتعلیموالریاضی بازی کردم که یک سال با آن تیم قهرمان هم شدیم، اما بعدها مباحث سیاسی بین ایران و امارات پیش آمد و صدور روادید به مشکل خورد بنابراین به ایران برگشتم و ۲ فصل در پیام مشهد، ۲ فصل در ابومسلم و ۲ فصل در پرسپولیس مشهد بازی کردم و تا پیش از انحلال باشگاه سیاهجامگان در این باشگاه بازی کردم و در نیم فصل اول امسال تیمی نداشتم، ولی برای نیم فصل دوم مذاکراتی داشتم که هنوز دقیقا مشخص نیست.
اینکه من و همسرم هر دو ورزشکار هستیم بسیار اتفاق مثبتی است، هر قشری زندگی با سبک خاص خودش را دارد و اگر بتوانی با کسی که با سبک زندگی تو آشنا بوده و خودش هم همان سبک از زندگی را دارد، ازدواج کنی خیلی خوب میشود.
در این میان ورزشکارها زندگی متفاوتتری دارند، طبیعتا سبک زندگی، خورد و خوراک، ساعتهای بیداری و استراحت و همه این مباحث با افراد دیگر متفاوت است و این موضوع به ویژه وقتی ورزشی را به طور حرفهای دنبال میکنی محسوستر و شدیدتر است، ازدواج ما با هم برای هر دویمان خیلی اتفاقی و البته خیلی شیرین بود.
هر دوی ما در مقطع هنرستان و در رشته تربیتبدنی تحصیل میکردیم و یادم میآید که سحر یک کتاب فیزیولوژی لازم داشت و به همه دوستانش سپرده بود که اگر کسی این کتاب را داشت به او قرض بدهد، از طریق یکی از دوستان مشترکمان با یکدیگر آشنا شدیم و کتاب را به او دادم.
کمی که گذشت و سحر به دانشگاه رفت و من فوق دیپلمم را گرفتم به خواستگاری او رفتم، اما از طرفی سن هر دوی ما خیلی کم بود و من سربازی هم نرفته بودم و از طرف دیگر مادر سحر یک دوره نقاهت بعد از مریضی را میگذراند.
شرایط سخت بود و به همین دلیل خواستگاری من از او یکسال ادامه داشت و در نهایت با ازدواج ما موافقت شد. آن زمان ۲۳ سال داشتم و سحر نیز ۲۱ ساله بود. اکنون ۷ سال از ازدواج ما میگذرد و با گذشت سالها از زندگی مشترکمان به خاطر ازدواج با سحر بسیار خوشحالم و ازدواج با او یکی از بهترین اتفاقات زندگی من است.
سحر یک کتاب فیزیولوژی لازم داشت و به همه دوستانش سپرده بود که اگر کسی این کتاب را داشت به او قرض بدهد
ورزش در زندگی شخصی و همچنین مشترک ما خیلی تأثیرگذار بوده است، ورزش به تنهایی تمام ابعاد شخصیتی یک فرد را توسعه میدهد، اغلب ورزشکاران اعتماد به نفس بالا و روابط اجتماعی گستردهای نیز با اطرافیان دارند و به دلیل حضور در اردو، تیم و جمعهای ورزشی خوب ارتباط برقرار میکنند.
ورزشکاران بهویژه آنها که ورزش را حرفهایتر دنبال میکنند در حوزه کنترل خشم بسیار توانا هستند ومیتوانند احساساتشان را کنترل کنند و از طرفی خیلی انعطافپذیرند و همه اینها مواردی است که به ما در زندگی مشترکمان خیلی کمک کرده است.
از بعد جسمی نیز ورزشکاران اغلب توانایی بدنی بالایی دارند و در برابر بیماری مقاومتر هستند، من و سحر هر دو تمام روز خود را در یک محیط ورزشی میگذرانیم و از این موضوع انرژی میگیریم. وقتی به خانه میآییم نیز از کسلی یا افسردگی خبری نیست و در واقع ورزش باعث شده است زندگی شادتری داشته باشیم.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۱ آذر ۹۷ در شماره ۳۱۷ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.