براساس برآورد وزارت بهداشت، میزان مرگ کودکان زیر ۵ سال کشور در سال ۱۳۹۵، حدود ۱۶ نفر در هزار تولد زنده است. این آمار در سال ۱۳۵۷به۱۵۴ کودک در هر هزار تولد زنده میرسیده و هرچه در بعد زمان به عقب بازگردیم، بر عدد این آمار افزوده میشود. زیرا گذرِ در گذشته ما را به دوران نکبت بارِ نبود بهداشت، دوا و درمان و نا آگاهی از بیماریها میبرد.
جایی که حتی خبری از آب آشامیدنی سالم، حمام بهداشتی و امکانات حداقلی نظافت عمومی وجود نداشت و بیماری و مرگ سرنوشت بیشتر کودکانی بوده که جانی برای مقابله با انواع ویروس ها، باکتریها و آلودگیها نداشته اند. بیماری ویروسی فلج اطفال یکی از همین هزاران بیماری بی درمانی بوده که کودکان، سپری برای مقابله با آن نداشتند.
هر چند که آمار دقیقی از این بیماری در میان کودکان آن زمان وجود ندارد با این همه برخی اسناد باقی مانده در شرح خاطرات سفرنامه نویسان یا شفاخانه حضرتی نشان میدهد با توجه به میزان بالای زاد و ولد در گذشته، تعداد مبتلایان چیزی بیش از حد تصور بوده است. مبتلایانی که بسیاری شان رنگ پزشک را به خودشان نمیدیدند و مرکز ثبت یا چیزی به نام آماربرداری هم نبوده که بخواهند مرگ و میرشان را در جایی سیاهه کند.
با شکل گرفتن سازمان حفظ الصحه در ابتدای قرن گذشته (قرن چهاردهم)، افزایش تعداد پزشکان، آگاهی به مسائل پزشکی و بهداشتی و پیشرفت پزشکی نوین در کشور، کم کم این سؤال برای مردم ایجاد شد که چرا کودکان پیش از آنکه به سن مدرسه برسند باید مرگ را تجربه کنند؟
پاسخ به این سؤال سبب شکل گیری حرکتی با عنوان واکسیناسیون عمومی در برابر بیماریها شد که تجربههای ارزشمند ایرانیها در آبله کوبی یکی از آن هاست. واکسیناسیون فلج اطفال یکی دیگر از مسیرهایی بود که طی کردن آن، امید به زندگی را به نوگلان این سرزمین بازگرداند.
آمارهای پس از این دوران نشان میدهد که پیش از آغاز واکسیناسیون، سالیانه بیش از هزار کودک به بیماری فلج اطفال مبتلا میشدند، اما اکنون نزدیک به ۲۹ سال است که این بیماری هولناک در ایران ریشه کن شده است. روایت پیش رو گذری است بر تاریخ این بیماری در ایران و گامهایی که برداشته شد تا یک بیماری مسری از میان نازدانههای سرزمینمان برود.
امروز ۲۶ فروردین، روز ملی ریشه کنی فلج اطفال است و هنوز خیلیها طرح خانه به خانه برای خوراندن قطره فلج اطفال را در خاطر دارند. طرحی که پیش از آن (حدود یک قرن پیش) به صورت واکسیناسیون آغاز شد.
نخستین مؤسسهای هم که ساخت واکسن در ایران را کلید زد، انستیتو پاستور ایران بود که سال ۱۲۹۹ خورشیدی ساخته شد تا مصیبت طاعون، آبله و بسیاری دیگر از بیماریهای عفونی را از سر کشور کم کند. حدود سال ۱۳۰۲ هم مؤسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی (که آن زمان نام بنگاه مایه سازی دامپزشکی حصارک نام داشت) به این جمع اضافه شد.
دکتر حسین میرشمسی که عنوان پدر واکسن ایران را در پسوند نام خود دارد، سال ۱۳۵۲ پژوهشی در زمینه تولید واکسن ضد فلج اطفال در مرکز سرم سازی رازی آغاز میکند و کار را به جایی میرساند که این واکسن به فهرست واکسنهای تهیه شده در این مؤسسه افزوده میشود.
او سال ۱۳۵۵ واکسن ضد فلج اطفال را به تولید انبوه میرساند؛ بنابراین پیش از سال ۱۳۵۲ با وجود اینکه مؤسسات واکسن سازی در ایران مشغول به کار شده بودند، واکسن ضد فلج اطفال در میان تولیداتشان نبود و ایران برای اینکه بتواند با این بیماری مقابله کند باید آن را از دیگر کشورها وارد میکرد.
همچنین قبل از سال ۱۳۵۲ واکسیناسیون برای همه کودکان در کار نبود و فقط بعضی از کودکان که به واکسن دسترسی داشتند در برابر این بیماری ایمن میشدند.
در همه سالهایی که خبری از واکسن فلج اطفال نبود پدر و مادرها شاهد بودند که چطور جلوی چشمشان دلبندانشان به بیماری مبتلا و روشنایی حضورشان به تاریکی مبدل میشود، اما نویدِ یافتن یک سپر در برابر این بیماری مهلک در سال ۱۳۵۲ والدین زیادی را خوش حال کرد. نخستین گام برای واکسیناسیون عمومی کودکان در برابر این دلیل جان کاه در این سال برداشته شد.
در روزهای ابتدایی خردادماه رسانههای آن زمان خبر واکسیناسیون برای کودکان زیر ۵ سال را اطلاع رسانی کردند. همگام با دیگر شهرهای ایران، روزنامههای مشهد نیز با چاپ زیرنویس «اهالی محترم مشهد به خاطر داشته باشید، جمعه یازدهم خرداد روز تلقیح همگانی نوبت اول واکسن خوراکی فلج اطفال برای کودکان دو ماهه تا پنج ساله است» این مسئله را به شهروندان مشهدی متذکر میشدند.
از سوی دیگر اداره کل بهداری خراسان با ارسال نامه به ادارات دولتی آنها را در اطلاع رسانی این مسئله دخالت میداد. در یکی از این نامهها که برای آستان قدس رضوی فرستاده شده است، حدود ۲۰۰ برگ اطلاعیه ضمیمه شده تا در میان کارمندان این اداره توزیع شود.
در این اطلاعیه که در سراسر شهر پخش شد، جزئیات این برنامه به خوبی بیان شده است: «اداره کل بهداری خراسان برای تأمین سلامت کودکان شما روز جمعه ۱۱ خرداد ماه ۱۳۵۲ را برای تلقیح واکسن خوراکی فلج اطفال برای سنین دو ماهه تا پنج ساله در نظر گرفته است.
از لحاظ رفاه مراجعین، پانصد مرکز ثابت تلقیح در نقاط مختلف شهر آماده شده است. شما هم در این امر مهم و حیاتی یار و مددکار هم نوعان خود باشید و به دیگران نیز اطلاع دهید و روز جمعه به نزدیکترین مرکز تلقیح مراجعه و فرزندان دلبند خود را علیه این بیماری خطرناک واکسینه کنید.»
روز جمعه که تنها روز دریافت واکسن بود، کودکان زیر ۵ سال همراه والدین خود تا ساعت ۱۹ به مراکز مورد نظر مراجعه کردند. این برنامه که مطبوعات نوشتند با استقبال بی سابقه اهالی مشهد روبه رو شده، با حضور بیش از دو هزار نفر از کارکنان اداره کل بهداری خراسان، فرهنگیان، دانشجویان دانشگاه، سپاهیان دانش و بهداشت دختر، دانشجویان آموزشگاههای عالی پرستاری جرجانی، مامایی طوس و بهیاری فردوسی و نوربخش به سرانجام رسید.
آنها از ساعت چهار صبح با ۲۰۰ دستگاه خودرو که ۶۰ دستگاه آن را لشکر خراسان در اختیار کادر درمان قرار داده بوده، در ۵۰۰ مدرسه، درمانگاه و مدرسه مستقر شدند. از سوی دیگر گروههای آموزشی هم دست به کار شدند و به در منازل اهالی رفتند تا آنها را دعوت به شرکت در این طرح گسترده کنند. نتیجه همه این تلاشها این شد که طبق آمار داده شده در رسانهها حدود ۱۴۰ هزار کودک واکسینه شدند تا نخستین گام ریشه کنی فلج اطفال برداشته شود.
البته همان موقع هم به والدین اعلام شد که این واکسیناسیون دومرحله است و بین شش تا هشت هفته دیگر نوبت دوم آن اجرا خواهد شد. در پنجم مرداد ماه همان سال این روال تکرار شد و سخنگوی بهداری کل خراسان اعلام کرد که تعداد ۱۴۰ هزار و یازده کودک در این برنامه واکسینه شده اند.
با اجرای این طرح گسترده در سراسر مشهد، امید به اینکه هیچ کودکی دیگر به دلیل فلج اطفال در کام مرگ نرود، افزایش پیدا کرد، اما مسئله به همین جا ختم نشد و فلج اطفال هم در همین نقطه به پایان نرسید.
ایران در دهه شصت اوضاع روبه راهی نداشت. کشوری که یک انقلاب را از سر گذرانده بود، بلافاصله درگیر یک جنگ همه جانبه میشود، اما این موضوع با همه مشکلاتش نمیتواند طرح واکسیناسیون را متوقف کند؛ در همان دوران جنگ و از سال ۶۳ برنامه واکسینه شدن سراسری در برابر کزاز، سیاه سرفه، دیفتری، فلج اطفال، سل و سرخک انسجام بیشتری مییابد.
در دهه هفتاد و در زمانی که علیرضا مرندی بر صندلی وزارت بهداشت ایران تکیه کرده نیز یک نقطه عطف تاریخی در سلامت کشور رخ میدهد؛ سال ۷۳ به بسیجیهای کشور فراخوان داده میشود و تا ۲۶ فروردین که قرار بر انجام طرح واکسیناسیون بوده، حدود ۴۵۰ هزار نیروی داوطلب و ۱۸۰ هزار نفر از کارکنان وزارت بهداشت خود را برای خدمت آماده میکنند.
همه این نیروها با مراجعه به در منازل در کمتر از ۱۲ ساعت حدود ۹ میلیون کودک زیر ۵ سال ایرانی را در مقابل فلج اطفال واکسینه میکنند. کودکان مشهدی نیز در برابر این بیماری واکسینه میشوند و بسیاری از آنها خاطره آن روز را به خاطر دارند.
روزنامه کیهان فردای آن روز نوشت: «مرحله اول طرح ریشه کنی فلج اطفال با موفقیت کامل در سراسر کشور به اجرا درآمده است. در منطقه چهارمحال و بختیاری به علت بارش برف سنگین و مسدود بودن جاده ها، هوانیروز با اعزام چند فروند هلی کوپتر وارد عمل شد و امدادگران را به مناطق موردنظر منتقل کرد. سه دسته کوهنورد نیز یک روز قبل از روز ملی ریشه کنی فلج اطفال برای رسیدن نقاط صعب العبور زنجان اعزام شده بودند.»
این اتفاق خوب در مشهد شادی برانگیزتر بود، زیرا پاکستان و افغانستان به عنوان همسایه و همجوار با خراسان، دو کشوری هستند که ویروس فلج اطفال در آنها بومی است و این نزدیکی مرزها و همچنین مهاجرپذیری مشهد، اهمیت واکسیناسیون در این نقطه کشور را به شدت افزایش داده و آن را خاص کرده بود.
علیرضا مرندی، وزیر بهداشت وقت، در گفتوگوها و خاطرات خود درباره اجرای این طرح گفته است: «در آن سالها بیماری فلج اطفال یک معضل بزرگ برای کشور ما به حساب میآمد و عامل اصلی تعدادی از مرگ ومیرهای کودکان بودند. در سالهای ۶۱ تا ۶۳ من معاون بهداشت بودم و تصمیم گرفتم با توجه به اهمیت این موضوع و دربرگیری آن در کشور برای سلامت کودکان و نسل آینده واکسیناسیون فلج اطفال را آغاز کنیم و به سرانجام برسانیم. در آن زمان مسئولان شهرک سرم سازی رازی برای ساخت واکسن دعوت شدند و این سرم سازی هم به میدان آمد. در مرحله بعد باید یک زنجیره سردکننده هم میساختیم تا با یخچال یا سردخانه متحرک این واکسن به اقصی نقاط کشور فرستاده میشد.»
مرحله دوم این واکسیناسیون در اردیبهشت همان سال به مرحله اجرا در میآید و پوشش این بیماری را از ۲۰ درصد به بیش از ۹۵ درصد میرساند. سال بعد معلوم میشود که این یکپارچگی و تلاش، فلج اطفال را از کشور عزیزمان بیرون رانده است، همین موضوع هم سبب نام گذاری روز ۲۶ فروردین ماه، به «روز ملی مبارزه با فلج اطفال» میشود.
البته پس از این هم برنامه واکسیناسیون در شهرهایی که در معرض این بیماری بودند ادامه یافته است. در مشهد و حاشیه آن نیز سالها این روند تکرار میشود تا روزی که دیگر هیچ موردی از فلج اطفال در این شهر دیده نمیشود. چیزی حوالی ۳ دهه پیش.