خشتبهخشت این مسجد برای اهالی محله، یادآور خاطرات سالهای دور است؛ سالهایی که حسرت یک مسجد محلی را داشتند. درنهایت خودشان دست به کار میشوند، دورتادور یک زمین وقفی دیوار میکشند و پرده نصب میکنند. حالا سالها از آن روزها میگذرد. این مسجد امروز در چندطبقه ساخته شده و سر و شکل دیگری به خود گرفته است.
بیشتر شبیه پایگاهی مردمی شده است که فقط مراسم نماز و عبادت در آن برگزار نمیشود. اینجا پایگاهی است که همسایهها به آن روح بخشیدهاند. جلسات هفتگی قرآن در آن برگزار میکنند، برای بانوان کلاسهای خیاطی دارند و... .
علیاکبر چوبی یکی از اهالی است که به گفته همسایهها، بیشترین زحمت را برای رونق این مسجد کشیده است. مسئولیت ساخت آن را برعهده گرفته و حالا هم سرپرست هیئتامنای مسجد است. با او و دیگر اهالی فعال این محله به گفتوگو مینشینیم.
این مسجد پر از جزئیات بیشمار است؛ چیزهایی که بهمحض ورود چشمهایت را پر میکنند و هرکدام داستان خودشان را دارند. علم قدیمی و سنتی تکیهداده به دیوار، قفسهای کوچک که شبیه یک موزه کنار مسجد به چشم میخورد و پر از پرچم و المان است و... علیاکبر چوبی ماجرای همه اینها را میداند.
۴۴سال بیشتر ندارد، اما پرسنوسالتر به نظر میآید. خودش تعریف میکند که موهایش را برای رونق همین مسجد سپید کرده، سالها اینجا هیئتداری کرده است و... . همان ابتدای کار خاطره ساخت این بنا را تعریف میکند.
از هیئت قدیمی جوانان قمربنیهاشم(ع) میگوید که خودش از سال۸۳ راهاندازی کرد و هنوز هم مداح این هیئت است. این هیئت خانگی بوده و هر هفته یکی از همسایهها بانی میشده است. آنها اما دلشان میخواسته که این هیئت در مسجدی محلی به فعالیتش ادامه بدهد.
سال۱۳۹۰ اهالی خودشان دست به کار میشوند و در زمینی خالی در یکی از کوچهها دیوار میچینند و بنر و پرده آویزان میکنند. در همان چهاردیواری کوچک، جلسات قرآن و مراسم هیئتشان را برگزار میکنند. اما این زمین کاربری تأسیساتی داشته و شهرداری اجازه ساخت مسجد و تکمیل آن را نمیداده است.
با دوندگیها و تلاشهای علیاکبر چوبی و دیگر اهالی، سرانجام مالک آن، این زمینهای نودوهشتمتری را وقف ساخت مسجد میکنند و کلنگ ساخت آن به زمین میخورد و در سهطبقه ساخته میشود. زیرزمین، شبستان، حسینیه و بالکن، بخشهای مختلف این مکان است. در پشتبام هم حالا کانکسی گذاشتهاند که خادم مسجد در آن زندگی میکند.
این مسجد نونوار شده است اما آدمها همان آدمها هستند؛ هنوز همان شور و حال را برای فعالیت در مسجد محلهشان دارند. غلامرضا قربانی یکی از این افراد است. سالها پیش دست همسر و فرزندش را میگیرد و از جلگهرخ تربتحیدریه به این محله کوچ میکند.
همان ابتدا با هیئتخانگی محله آشنا و این میشود سبب آشنایی او با اهالی و آقای چوبی. اهالی که متوجه مهارتش در قرائت قرآن میشوند، از او میخواهند که جلسات محلی قرآن را تشکیل بدهد. او هم بدون هیچ چشمداشتی این کار را انجام میدهد. این جلسات هنوز هم پا برجا هستند و جمعهشبها برگزار میشوند. این جلسات محدودیت سنی ندارند و کوچک و بزرگ در آن شرکت میکنند؛ حتی بعضی خانمهای محله به این جلسهها میآیند.
بانوان محله هم دیگر اعضای فعال مسجدی محله هستند. طلعت عباسزاده یکی از آنهاست. همان اول گفتوگویمان از ارادتی که به این مکان دارد، میگوید؛ اینکه هر چه دارد، از همین مسجد و حضرت ابوالفضل(ع) است.
اهالی او را سفرهدار مسجد نامیدهاند. در مناسبتهای مختلف در آشپزخانه مسجد دیگ غذا بار میگذارد و در مسجد سفره پهن میکند. زهرا زارعی خادم مسجد است و در کانکسی کوچک در پشتبام مسجد زندگی میکند. او با کمک دیگر بانوان محله هفتهای یکیدو روز به نظافت مسجد میپردازد.
علیاکبر چوبی درباره دیگر فعالیتها و برنامههایی که در این مسجد برگزار شده است، میگوید: یکی از برنامههایی که از آن استقبال شد، پخش فیلم در مسجد بود؛ مانیتوری بزرگ وسط مسجد گذاشتیم و برای بچهها و نوجوانها فیلمهای انقلابی و ایرانی پخش کردیم. پس از مدتی کمکم مادرها هم اضافه شدند.
این برنامه تا هشتماه ادامه داشت و کلی طرفدار پیدا کرده بود. آنها در سالهای گذشته به مناسبتهای مختلف برنامه و مراسم برگزار کردهاند؛ مثلا یک سال در دهه فجر بچهها گروه سرود تشکیل دادند و به مدت ۱۰شب در مسجد سرودهای انقلابی اجرا میکردند؛ آقای چوبی میافزاید: از این دست تئاترها و اجرای سرود و... در مسجد زیاد برگزار شده است.
اینجا پر از نوجوانان و جوانان بااستعداد است که مسجد محله برایشان تبدیل به یک فضای مناسب شده است؛ پایگاهی که فقط در آن نماز نمیخوانند. اینجا تفریح میکنند، دوست پیدا میکنند و استعدادشان را پرورش میدهند.